مردو آناهید، پژوهشگر فرهنگ ایران
بینش یا جهان بینی از اندیشهی خردمندان و هنر ِ ابزارسازی از آرمان ِ جهانداران سرچشمه میگیرند. بینش و دانش ِ ابزارسازی دوپدیدهی گوناگون هستند که میتوانند در گرهگاهی با یکدیگر برخورد داشته باشند ولی جدا از یکدیگر پیشرفت میکنند. زیرا جهان بینی تنها در پندار ِ اندیشمندان و ابزار در دست ِ همگان دگرگون میشود.
به زبانی روشن: دانش از آزمون ِ پندارهای آزموده شده بر میآید و بینش در پیوند با برآمدههای دانش گسترش مییابد. آنگاه، که بینش ِ آزادگی از دانش ِ سازندگی جدا گردد، آزادگی به خشکیدن و سازندگی به شکوفایی میگراید.
بینشی، که از اندیشهی خردمندان تراوش بکند، فرهنگ ِ مردمان را ساختار میشود. چنین بینشی میتواند زمینه یا برانگیزندهی پژوهندگان و یابندگان ِ دانش باشد. در انجمن ِ راستکاران و خوداندیشان فرهنگ نیروی پیشرونده و باردار کنندهی خرد ِ زاینده است.
فرهنگ برآیند ِ پندارهای گوناگون در گذرگاه ِ هستی، برای گستردن ِ دیدگاه ِ همگان است. دگرسو با فرهنگ، پرورش و آموزشهای نوین هستند که برای تنگ کردن و یکسو ساختن ِ دیدگاه ِ همگان، در راه ِ آرمان ِ جهانداران، برنامه ریزی شدهاند.
از شوربختی هزارههاست که فرهنگ ِ مردمان به زهر ِ عقیدههای گوناگون آلوده شده و از رویش و گسترش بازمانده است. عقیدههای مذهبی، که زاییدهی پندار ِ آزمندان و مردم ستیزان هستند، جایگزین فرهنگ مردمان شدهاند.
عقیدهها گمانهای دروغوندانی هستند که، با ایجاد ِ ترس، در بینش مردمان فرو رفته و راه نگرش آنها را بستهاند. عقیده بازدارندهی پیشرفت و سوزندهی خرد ِ همگان است. آن کس که در تاریکخانهی ایمان گرفتار است، او نه میتواند به راستی ببیند و نه میتواند به راستی بیندیشد و نه میتواند به کژپنداری یا به بندهای بردگیی خود پی ببرد.
جهانداران با زور ِ رسانههای گستردهای، که به زیر ِ فرمان دارند، عقیدههای بیهوده را، در هستیی مردمان میکارند، به بهانهی پشتیبانی از حقوق ِ بشر، آبیاری و از بروز ِ هر گونه راستی و آگاهی در دیدگاه ِ همگان پیشگری میکنند.
آنچه که در زیر ِ پوشش ِ دانش و بینایی در شبکهی اینترنت گسترده شده است، بیشتر دانستنیها و دانشی هستند که برای زیستن در سامان ِ جهانداران کاربُرد و خریدار دارند. هنر ِ ابزارسازی هم نه از اندیشه وآنکه بازدهی آزمونهایِ اندک شمار کسانی است که آنها پرورده شدهی آرمان ِ جهاندارانند.
ابزارهای توانا، برآیند ِ سامان ِ جهانداری هستند، نه برآمده از اندیشهی خردمندان.
این زورمندان، برای جهانداری، نیاز به سرکوب کردن ِ خرد ِ جویندگان دارند. از این روی آنها درونمایهی ارزشهای فرهنگی را هم به زهر ِ دروغ آلوده و واژگون شده به جویندگان ِ راستی نشان میدهند.
برای نمونه: در پیوند با پدیدهی “حقوق ِ بشر،” که آن را با درونمایهی دروغ به مردمان خورانیدهاند، راه ِ دینفروشان و دینمداران را هموار ساختهاند تا آنها بتوانند از آدمهای آزاد، از آیندگان که هنوز زاییده نشدهاند، بردگانی خردسوخته یا گوسپندانی تیزدندان، مانند جهادگران، بسازند.
دینمداران در هر کجای جهان آزاد هستند که آدمیزاده را از کودکی در نادانی بپرورانند. برده پروردن و پیروی کردن از احکام ِ برده داری، آزادیهای واژگونی هستند که، از منشور ِ جهانی حقوق بشر، در پندار ِ آدمهای نیندیش فرو رفتهاند.
به زبان زنجیربافان ِ جهانی: هر کس آزاد است که خرد، وجدان و آزادیی خود را به نابخردان، به انسان ستیزان و به برده سازان بسپارد. هر زنی آزاد است که پستی، خواری و ستمکاری را بر خود بپذیرد. افزون بر این هر نوجوان بانویی آزاد است که از ۱۲ سالگی گرمی و زیباییهای پیکر ِ خود را به آبریزگاهی گرمابخش، برایِ مردان ِ مسلمان، دگرگون سازد.
در حقوق بشر یا پندارهای واژگون: برداشتن ِ ننگ ِ حجاب و آشگار ساختن ِ زیبایی و شکوه ِ زنانگی، از اندیشههایی هستند، که با حقوق ِ بشر ناسازگارند. بشر حق دارد که از ویژگیهای سرشت ِ خودش شرمسار باشد ولی حق ندارد که زیباییهای پیکر ِ خود را به شادمانی نشان بدهد.
بشر تا آنجا آزادی دارد که ویژگیهای بشربودن را در خود بکشد و گاوسان ارابهی بشرسواران را به هر سویی، که تازیانهی جهانداران بچرخد، بکشد.
برای نشان دادن ِ بادهی زهرآگینی، که در جامهای خوشنوش، به کام ِ انبوه ِ مردمان ریخته میشود، به کوتاهی اشاره شد. هر کس که از اندک خردی برخوردار باشد میتواند دریابد که آزادیی آدمها، در منشور ِ حقوق بشر، به آزادی ستیزان سپرده شده است. بافتن و پذیرفتن ِ بندهای بردگی تنها حقوقی است از این منشور که جهانیان از آن برخوردار شدهاند. (بند ۱۸ از منشور جهانی حقوق بشر)
بیشتر ِ جانوران، بسان ِ خرگوش، آهو، شیر، گرگ و .. از سرشت خود آزاد زاییده شدهاند. آنها آزادانه سود و زیان ِ خودشان را شناسایی میکنند. انسان امروز به کردار پستتر، نادانتر و ستم پذیرتر از جانوران آزاد میزید. الاهان به خواست ِ دروغوندان و آزمندان ِ جهان، برای آدمیان، کژی و راستی، خوبی و بدی، زشتی و زیبایی را پیشنویس میکنند.
افزون بر این در شریعت ِ اسلام، بندهای سنگینی برای زیستن، پوشیدن، جفت گزیدن، خوردن و نوشیدن هم برای مسلمانان بافته شده است.
به هر روی سخن در این جستار بیشتر در پیرامون ِ دیدگاه و پندارهای واژگون شدهی بیشترین شمار از مردمان است.
آنچه که در جهان ِ امروز پیشرفت کرده است دانش و هنری است که در راه ِ سازندگی و بهبود ِ ابزارهای کارساز و توانا به کار میروند. تندتر از این پیشرفت، گسترش ِ نیازهای جهانیان، به کاربرد ِ این ابزارهای ساخته شده هستند. ابزارهای تازه نه تنها سنگینی و سختیی کارها را برای انسان سبک و آسان کردهاند وآنکه رایانههای پیشاندیش، رنج ِ اندیشیدن و سنجیدن را، از تواناییی آدمها گرفتهاند.
درست است که بینش یا جهان بینیی فرهنگی هم در جهان به ویژه در اروپا پیشرفت داشته است. از برآیند ِ این نواندیشی است که فرمانروایی در کشورهای پیشرفته از فرمان ِ پیشوایان ِ مسیحی بیرون رفته و دستکم روند ِ کشورداری از مرزبندیهای کلیسا گذشته است. با این وجود جهانداران پیشرفت ِ هر بینش ِ فرهنگی را هم به سود ِ خود دگرگون ساخته و در نگرش ِ مردمان واژگون نگاشتهاند.
در این جا نیاز است که اندکی بی پرده به ژرفای سامان ِ مردمداری، در جهان ِ امروز، اشاره کنم. مردمان امروز، در سامان ِ اَربابان ِ برده پرور، زیست دارند. زمین و هرچه در اوست، افزون بر جانداران، بخشندگان ِ جان هم ، از آن ِ اربابان هستند. فرزندان اَربابان پیش از زادن دارامند و از آغاز ِ زندگی با انجمن ِ جهانداران در پیوند و هم آرمان میباشند. مردمان یا همگان بردگانی هستند بی ارباب که پیشاپیش برای تولید، برای بازار و برای پیشبرده برنامههای اربابان زاییده میشوند و میزیند.
بیشترین مردمان، یا همگان، در پرورشگاه یا در بیمارستانهای اربانان زاییده میشوند، در آموزشگاههای اربابان میآموزند، در سازمانهای اربابان کار میکنند، از بانکهای اربابان مزد میگیرند و از بازارهای اربابان خرید میکنند. اربابان راه ِ پیشرفت، شیوههای زیستن، ارزشهای مردمی و درونمایهی هر پدیدهای را برای بردگان مینگارند. کمتر کسانی در سراسر ِ جهان وجود دارند که در چرخهی اربابان گرفتار نباشند.
جانوران ِ آزاد و آزاد مردمی که دوردست از این چرخه زیست دارند تماشاخانهی گردشگرانی هستند که آنها در این دیدار سر ریز ِ جیب خود را به بانکهای اربابان برمیگردانند. مردمانی، که هزاران سال به آزادگی در جنگلهای دوردست زیست داشتهاند، امروزه گرسنگانی هستند که چشم به دست ِ اربابان جهانی دوختهاند تا برای آنها خوراک و تخم ِ نیازمندی به همراه ِ رشتههای بردگی بیاورند.
زیرا در گذشته خوراک ِ مردم ِ جنگل از جنگل، که به آنها جان بخشیده است، برداشت میشده، ولی امروز جنگل و جنگل نشینان بخشی از سرمایهی دارامندان ِ جهانی شده است. نان و آب ِ آدمها در دست ِ اربابان ِ جهان هستند. کسی که برای اربابی کار نکند او در کرهی زمین جایی برای زیستن ندارد.
تفاوت ِ بردگان ِ پیشین با بردگان ِ بی ارباب ِ امروز در این است که بردگان ِ پیشین گهگاهی در آرزوی رهایی از بند ِ اربابان بودهاند، بردگان ِ امروز، پیوسته در جستجوی اربابی تازه هستند تا در بندگیی او بیشتر جان فشانی کنند که بتوانند بیشتر از بازارهای اَربابان بخرند.
بررسی و پژوهش در سامان ِ مردمان ِ امروز، نیاز به کاوش و کوشش ِ بسیار دارد، نه تنها در این اندک نمیگنجد وآنکه کمتر کسانی خواهان ِ شناختن ِ ریزههای این سامان هستند. زیرا زمان تندتر از آن میگذرد که من بنویسم و کسانی بخوانند و بتوانند در این پیرامون بیندیشند.
از این روی تنها به یک پسماندگی اشاره میکنم که به کوشش ِ جهانداران در پشت ِ کاربرد ِ ابزارهای پیشرفته پنهان مانده است. سخن از بینش، یا بهتر بگویم از عقیدهی، بیشترین مردمان جهان است که دستکم ۲۰۰۰ سال پس مانده و کمترین پیشرفت را داشته است. جهانداران بر این کوشنده هستند، این ننگ را با پیشرفت شیوهی ِ جهانداری، که برای ساختن و کاربرد ِ ابزارهای توانا به کار میرود، بپوشانند.
سخن از این است که بیشترین مردمان جهان، شاید شش میلیارد، با این ابزارهای توانا در برخورد هستند. زندگانیی جهانیان با کاربرد ِ ابزارهای شگفت انگیز آمیخته شده است و برخی هم در آرزو و برخی دیگر در تلاش ِ بدست آوردن ِ این ابزارهای جادویی هستند.
سازندگان ِ این ابزارها، که با زورمندان ِ جهان همانی دارند، با شناخت و توانایی، در هرکجای زمین، مردمان را به کاربرد ِ این ابزارها نیازمند ساخته و پیوسته نیازمندتر میکنند.
همگان برای زیستن نیاز به خوراک و پوشاک، در پیآیند ِ آن نیاز به پول، برای پول نیاز کار و در پیوند با کار نیاز به آموزش دارند و در این راه ناچار به آموختن و پذیرفتن ِ فرمانهای سامان ِ مردمداری، یا حقوق ِ مردم آزاری، در جهان امروز هستند.
به زبانی ساده جهانداران با ایجاد ِ نیاز در جهانیان از همگان بردگانی بدون ارباب ساخته که تنها برای آرمانهای اربابان میزیند، یعنی برای آنها میاندیشند، میآموزند، میسازند، گسترش میدهند، میخرند و هم خرند.
از این روی اربابان ِ جهان میکوشند که جهانیان را به دروغ بفریبند و نگرش آنها را از دیدن ِ راستی برگردانند.
آنها پیشرفت و کاربرد ِ ابزارهای توانا را به جای پیشرفت ِ بینش و دانش ِ مردمان به نمایش میگذارند و پسماندگی و انسان ستیزی، که در عقیدهی کاربندان ِ این ابزارها نهفته هستند، واژگون نشان میدهند.
به راستی که انگل لیس ِ نفت آشام، بر سرزمینهای نفتخیز چنگ انداخته، برای شتربانان ِ بیابنگرد کشور ساخته است. این چادرنشینان، با بخشی از پول نفت، که انگل لیسها به آنها میبخشد، ابزارهای پیشرفته و توانایی، که بردگان کافر ساختهاند، میخرند و کاربرد ِ آنها را هم میآموزند.
ابزارها و ساختماهای بلند نشانههایِ، پیشرفت ِ دانش ِ کافرها، آمیخته با سوداگریهای نفتی هستتند. کاربرد ِ رایانههای توانا یا پیوندهای شبکهی اینترنت نشان روشن اندیشی با بیداریی خفتگان هزارساله نیست. زیرا دیدگاه ِ این مردمان، که آنها بر فرآوردهای کافرها میبالند، هنوز در ژرفای پستی و پلیدی تاریک مانده است.
انسان ستیزی، پستی و پلیدی در دیدگاه ِ این مسلمانان به کردار آشگار هستند. این مردمان هنوز به همراه ِ آیات جانستانی، که از هر سوی میدان پخش میشوند، با شمشیر گردن ِ کسانی را میزنند که فراتر از مرزهای خردسوز ِ اسلام نگریسته باشند.
جانستانی در ولایت فقیه، به اندازهی سُستیی ایمان ِ شیعیان، پیشرفته تر از شمشیر ِ عربها است. آخوندهای ولایت دگراندیشان را به دارابزارهای بلند (جرثقیل) میآویزند تا اُمت ِ تبهکار و خردسوخته بتواند جانکندن انسانِ را از راه ِ دور تماشا کنند.
رسانههای آزمندان ِ جهان زشتیها و پسماندگیهایی، که از مرداب ِ شریعت اسلام میرویند، پنهان میکنند و کاربرد ِ ابزارهای توانا را به نام پیشرفت ِ کشورهای مسلمان به نمایش میگذارد. برای نمونه: دیده میشود که رسانهها، با زیرکی، زورآزماییی ورزشکاران ِ مسلمان را، نشان همساز بودن ِ اسلام با سرگرمیهای مردم پسند نشان میدهند. ولی آدمکشیهای جهادگران را به نام ِ القاعده، که مانند ِ امام زمان ناپدید است، بند میکنند.
از این راه، آدمهایی، به خواست والیان ِ اسلام، در جلوی دیدگاه ِ همگان، کشتار میشوند و کمتر کسی زشتیی آدمکشی را در شریعت اسلام باز مییابد. رسانههای جهانی مسلمانان را با چهرهی کوشنده و پژوهنده نشان میدهند و پیوند ِ آدمکشان ِ جهادگر را با شریعت ِ اسلام پنهان میدارند.
نمونهای دیگر، که آن را در بیشتر رسانهها، با آب و تاب، درخشان کردهاند، پیشگیری از رانندگیی زنان در عربستان است. در این لرزش بیشترین مردان و زنان ِ حقوق ِ بشری، که آنها با ویژگیهای حقوق و با ویژگیهای بشر بیگانه هستند، از درخواست ِ زنان ِ تازه به دوران رسیدهی عربستان پشتیبانی کردهاند.
این حقوق نشناسان، که کشتار دگراندیشان و برده سازی را بخشی از حقوق ِ دینمداران میدانند، برای زنان درخواست ِ آزادی و آزادگی نکردهاند، نخواستهاند که زنان، در عربستان، زیرانداز ِ مردان نباشند، نخواستهاند که زنان بخشی از دارایی مردان شمرده نشوند، آنها نگفتهاند که مردان هم در عربستان حق ِ بشر بودن ندارند، آنها ندیدهاند که کشتن ِ زنان به دست سرورانشان بخشی از حقوق اسلامی است، این کوتاهنگران تنها خواهان آن شدهاند، که زنان ِ پوشیده در کفنهای سیاه، پروانهی رانندگی داشته باشند.
زیرا کارخانههای سازنده، گرانترین خودروها را برای شیخها، شیخکها و شیخزادههای نفتفروش میسازند. پس خاتونکهای پشت ِ پرده، که پروانهی اسب سواری و دوچرخه سوار ندارند، دستکم باید بتوانند در خودروهای سیه شیشه برانند که نگاه ِ هیچ نرنده یا پرندهای هم بر آنها نگذرد. روشن است که سازندگان پیشاپیش، خودروهای زنانه را، آماده کردهاند.
شیرهی سخن این است که بینش ِ و نگرش ِ انسان در پیرامون ِ آفرینش ِ هستی، دگرسو با پیشرفت ِ هنر ِ ابزارسازی، پس رفت کرده است. بست و بند ِ این پسماندگی، عقیدههای مذهبی به ویژه حاکمیت ِ شریعتمداران ِ فرومایگان بر خرد و وجدان ِ آدمها است.
این پسرفت نشان میدهد که ابزار ِ کار و شیوهی تولید با بینش ِ کاربندان ِ آنها به درستی پیوندی ندارد. کارل مارکس به نادرستی از این پیوند سخن رانده است و مارکسیستها هم هنوز از کوراندیشی بر این پیوند پافشاری دارند.
۱۹ آبان ۱۳۹۲