بهنام جنگائی
…نباید نادیده گرفت که همچنین انتخابات در این سیستم، خود زمینه ای برای پالایش اوج و فرود قدرتِ قطب بندی های هر دوره ای و پیدائی موتلفین جدید، در بین بالائی ها و وابستگان هر جناح به دور رهبر نیز بوده است.
آیا بنظر شما انتخابات ۹۲ رویداد مهم و نقطه عطفی در تحولات سیاسی ایران محسوب می شودویا همانند سایر انتخابات؛ نمایش سیاسی از سوی بیت رهبری بود؟
پاسخ یک:
قدر مسلم این است که: رژیم ولائی، این استعداد و استبداد هراسناک و مکار مذهبی نه تنها انتخابات ۹۲ بلکه همه ی آنها را از آغاز تا پسین بر حسب یک نیاز کاملا جدی، جهت کسب مشروعیت و رسمیت بخشیدن به قدرت قهار سیاسی خود راه انداخته، و باید نشان دهد که دوام او متاثر از اراده مردمی بوده و ناچار، برگزاری صوری انتخابات را تحمل و به اجرا در آورده است. رژیم هر چهار سال یکبار با تمسخر و تقلب، به اجرای بورکراتیک و دیوانسالارانه ی انتخابات، به این شیوه فریبناک مرسوم در جوامع بورژوائی، با تحقیر برانگیزی شایانی دست برده و هم از این طریق برای چپاول، سرپوشی بهتر و آسانتر سرکوب آزادی های مدنی و خذف مخالفان خود از درون، از این امکان پوششی، در طول حیات خویش بهترین سوء استفاده ها را نموده است. انتخاباتی که البته همیشه برای حفظ شئون ظاهری در انظار مجامع جهانی و تعهدات کنوانسیون های حقوق بشری آن بوده است. ولی همه می دانیم که رژیم در عمل، برگماری های خودش را با شیوه ها و دستگاه های ریز و درشت کرده و هیچگاه بهائی اندک به رأی و خواست مردم نداده است. بنابرین حکومت خود رأی شیعه نیز همچون دیگر استبدادهای فراوان حاکم در جهان آگاهانه بخاطر ظاهرسازی و ادعای انتخابی بودن دستگاهشان، ناگزیر تن به راه اندازی هرباره ی مخاطرات انتصابات به نام انتخابات مردم داده است.
پس، من با بی معنی یافتن و یا اصولا بی هوده دانستن نتایج انتخابات در جوامع بورژوائی که در بهترین حالت جز اندکی رفرم نبوده و هیچگاه بسود زندگی پویاتر و اعِمال اراده ی (مردمان مفید کار و مزدبگیر) که در همه جای جهان در اکثریت مطلق اند، نینجامیده است. با صراحت می گویم: که در همه ساختار های سیاسی و تاکنونی نه در کشورهای مسلمان که اغلب ارتجاعی، دیکتاتوری و مورثی اند، بلکه همه ساختارهای بورژوائی که دولت ها و حکومت های شان از طریق صندوق رأی حاکم بر سرنوشت انسان بی اراده در اقصی نقاط گیتی سوار گشته، بوده و هستند، شخصا تردیدی ندارم که هیچ انتخاباتی، هر چند سالم، در هیچیک از آن جوامع بورژوا دمکراتیک قادر نیست و نمی خواهد، زمینه ای را برای تغییرات کیفی، پایه ای و لازم برای شکوفائی همگانی، تغییر و تحول مناسبات فرسوده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و برای زندگی بهتر توده های فقیر و بیدادزده که مدام مورد بهره کشی سرمایه قرار دارند، ایجاد کند. در مورد ایران که اصلا خواسته ها و مطالبات بورژوا دمکراتیک وجود خارجی ندارد. (در مورد بی اعتباری انتخابات و دلایل آن می شود بحث کرد که فعلا موضوع پرسش ها نیست.)
با آن تفاسیر بالا که رفت، حالا شما توجه کنید به روند همه انتخابات و تاثیر پیگیر ولایات (خمینی ـ خامنه ای) بر آنها، که چگونه اعِمال اراده ولی فقیه به پشتوانه دعاوی آسمانی به توانی فرا انسانی روئید، و طبق نص صریح قانونی اساسی در رأس حاکمیت مذهبی جا خوش کرد و یگانه قدرت بی پاسخ در برابر مردم ماند و بوده است، و هم او مطلقا بر تارک حکومت، دولت ها، قوای سه گانه، قوانین و از همه مهمتر بر چاه های نفت توسط لابی های داخلی و خارجی بر اقتصاد رانتخوار نفتی نکیه داده و تا هم اینک بی کم و کاست به خواست خود، بیت و باند های علنی و مخفی و مخوف اش حکم رانده و هنوز هم می راند. آیا با درآمد نفت، این بساط توتالیتر و خودکامه که انتخابات اش، خود برای او اهرم تقویت وجود و تحقیر مردم و میانجیگر تثبیت نظام اش بوده و همیشه بکار گرفته شده است، می توان انتظاری ورای گذشته های تباهکار، غارت سرمایه های کشور، جنگ و ماجراجوئی های اتمی و خشونت خونین و عریان از او و دوایر متعدد گماشتگان ریز و درشت اش سراغ داشت؟
با اینوجود، نباید نادیده گرفت که همچنین انتخابات در این سیستم، خود زمینه ای برای پالایش اوج و فرود قدرتِ قطب بندی های هر دوره ای و پیدائی موتلفین جدید، در بین بالائی ها و وابستگان هر جناح به دور رهبر نیز بوده است. که آن هم خود متاثر از نارسانی ها، بیکاری ها، فقر مفرط، فشار محرومیت ها، و به تبع آن رشد آگاهی و گسنرش اعتراضات کارگری ـ مردمی و ریزش بدنه از یکسو و از سوی دیگر بالا گرفتن اختلافات، تعارضات، تقابلات و لاجرم ضرورت تغییرات درون و بیرونی حکومتی به سود کل نظام، رهبر و نبرد مافیائی قدرت و ثروت آنها علیه یکدیگر نیز به شکلی از اشکال که مشهور همه ی ماست، اغلب فرارئیده است. و تنها و تنها در این مواقع بوده که انتخابات فرصت هائی را هم برای مقاومت، اعتراض، پیشروی و نه گوئی به رهبر و کل نظام مهیا ساخته است.
در تمام این سال ها تغییری را سیستم موجب نبوده و تکرار روند انتخابات، میدان نبرد شرمناک قدرت سران بوده که هر بار در مقطع رأی گیری امکان بروز جدی تر یافته و دلایل آنها عمدتا بر سر چگونگی حفط و تداوم قدرت در بین هر جناح و باند های رأس نشین آنها گشته و با هر جابجائی ها و پیدایش ائتلاف های نو، مصلحت جناح ها؛ باند ها و قطب های موئتلف نیز در هم ریخته و تغییر کرده و جای دوست و دشمن را با ترکیب های اجتناب ناپذیری تغییر داده است. اما تاکنون، استعداد هر جناح، هر گروه و مافیاهای رنگین آنها تا این مقطع، مصالح حیات نظام را ترجیح داده و برای حفظ کل رژیم، و در پی هر جنجال انتخابات به نوعی تقلبی و فرمایشی و مهندسی شده است که در آخر کار دوباره آنها پوشیده و آشکار آغاز به همکاری کرده و هیچکدام از این مرز (استبداد مذهبی)پا برون نگذاشته است.
۲ـ از دید شما تحقق تغییرات مثبت کوچک در جمهوری اسلامی امکان پذیر است؟ فکر میکنید با رأی به تغییرات کوچک، مردم همچنان خواستار تغییرات اساسی در جامعه وزندگی خود هستند؛ و این دو مکمل یکدیگر اند؟
پاسخ دو:
به جز مضمون ناگهانی وقوع انقلاب، که خود آن نیز محصول تدریجی تصادم، تراکم و تضاد منافع طبقاتی دو نیروی تعین کننده( کار و سرمایه) است، که البته ظهور آن هم بیرون از اراده های فیزیکی ست و به شکل سازش ناپذیر، روزی در هر جائی که به رشد درونی و بیرونی کافی رسیده باشد، امکان بروز یافته و روی می دهد! باقی تحولات ضروری در همان مجاری و عرصه های ساده ی روزمره کار و نان و از پی آمد نتایج خوب، موفق و پیشبرنده خرد و کوچک آبیاری شده و به شکل بزرگ و کلان در همه عرصه ها و حوزه ها ممکن گشته و تعمیم بزرگ می یابد. زمینه اموری که هرگز تاکنون در این ساختار تمامیتگرای ولایت برای اکثریت اقشار، لایه های میانی و طبقات ممکن و میسر نبوده است. رژیم اسلامی قادر به پذیرش حتی رفرماسیون آبکی دینی و گشودن فضای بشدت مختنق اجتماعی سیاسی و اقتصادی نیست و هیچگاه بر حسب ذات خود به ایجاد برابری های انسانی و زدودن تبعیض ها برای زنان، جوانان، حقوق مسلم ملیت ها، ادیان و مذاهب و…باور نداشته و ندارد. و در صورتی تن به این خواسته ها خواهد داد که پشم های کلاهش را بریزد.
۳ـ با توجه به حمایت هاشمی رفسنجانی و خاتمی از حسن روحانی، وضعیت اصلاح طلبان درون حکومت در داخل ایران چگونه خواهد شد و در این شرایط اپوزیسیون سکولار ـ دمکرات چه موضعی را باید اتخاذ نماید ؟
پاسخ سه:
در این زنجیره ی سست حیاتی و در حال بریدن رژیم شیعه، این کاملا طبیعی ست که هر کدام از سران باندها ناگزیر باشد پیش از همه، منافع کل نظام را بچسبد تا از طریق آن امکان بقای خویش را زیر چتر حکومتِ ولایت، با و بی قدرت حکومتی کج دار و نریز فعلا حفظ کند. بنابرین بیرون از اراده ی کل نظام از رهبر و بیت اش و اصولگرا ها تا اصلاح طالبان متنوع و همه ی به اصطلاح شاخه های فتنه ای و انحرافی و تمردی، یک اصل واقعی ست و آن اینکه راه تاکنونی همگی آنان به نام رژیم اسلانی به بن بست کشیده و به پایان کار خود رسیده است. بقای این رژیم اینک تنها در تلاش مذبوحانه و دعوت همکاری و گوش به فرمانی بهتر، بیشتر و کاملتر با دول امپریالیست و در رأس آن آمریکا، صندوق بین اللملی پول و بانک جهانی و در یک کلام مطیع صِرف به امیال سیاسی و اقتصادی نولیبرالیسم هار شدن است؛ که برای کوتاه مدت با سرکوب هرچه بیشتر حقوق و آزادی های مدنی بقای لرزانش میسر می شود. در غیر اینصورت با بقای تحریم ها و ویرانی زندگی مزدبگیران شورش توده ای حتمی ست و تابع هیچ جناحی از رژیم نخواهد بود. نقش اپوزیسیون برابری جو، سکولار، مترقی و دمکرات ایجاد اهرم مستقل و مقتدر افشاگری، روشنگری و آگاهی سازی از مطامع هر دو سوی داخلی و جهانی می باشد.
- اصلاح طلبان بیرون حکومت و از جمله اصلاح طلبانی که از حاکمیت به بیرون پرتاب شده و در خارج از ایران به سر می برند در شرایط سخت تصمیم گیری قرار گرفته اند؛ بنظر شما ، انتخاب روحانی به معنی شکست اصلاح طلبان و اصلاح طلبی در نظام جمهوری اسلامی است؟
پرسش چهار:
من از سایت ایران گلوبال و خوانندگان گرانقدر انتظار دارم که پاسخ خود را در این مقاله به نقل از سایت فوروم ایرانیان، با نام: اصلاح طلبان حکومتی، منابع مالی تان را روشن کنید! بیابند.
http://iraniansforum.com/index.php/aarticles/562-2013-07-20-02-28-59.html
در بخشی از مقاله آمده است:
صد البته، نمی توان با اطمینان خاطر گفت که تلاش های حقیقت جو، گنجی و دیگر اصلاح طلبان تبعیدی برای جلوگیری از سقوط جمهوری اسلامی، ناشی از کمک های مادی محافل طرفدار دوستی با رژیم آخوندی، بویژه لابی های نفتی میباشد. این احتمال نیز هست که این افراد واقعا به دموکراسی و پرهیز از خشونت اعتقاد داشته و از زاویه دلسوزی برای مردم ایران و برقراری دموکراسی در کشور اینگونه مطالب را می نویسند.
برای روشن شدن میزان پایداری این افراد به دموکراسی و صداقت با مردم ایران، باید از این دسته از اصلاح طلبان خواست تا در گام نخست، به یکی از اصول دموکراسی یعنی شفافیت تن دهند و در اولین فرصت روی وبسایت و وبلاگ های شان، با حروف درشت و در جائی که در معرض دید هموطنان باشد، منبع درآمد های خود و بویژه میزان کمک های مادی از موسسات آمریکائی را منتشر کنند.
۵ـ در پایان اگر توضیح دیگری را لازم می دانید بعنوان اخرین پرسش در این قسمت به آن پاسخ دهید!
هیچ حکومت دینی و یا دولت ایدئولوژیکی و فرامردمی قادر نیست و نبوده است که از منافع خاص و دگم خود و البته به نام خدا و یا مردم عدول کند. و رژیم اسلامی یکی از ناخوانترین و بدترین های موجود آن در جهان است. این رژیم قابلیت، انعطاف و تکثرپذیری گذشته را در درون خود با وابستگان و بانیان نظام شیعه را هم به هیچ شکل دیگری بیش از این تاب نمی آورد و بردباری ندارد؛ چه رسد به دیگران دور و نزدیک و اصولا سرنگونی خواهان دمکرات، سکولار، چپ و کمونیست را! و اگر روزی برخلاف طینت خود نرمخو شود، تردید نباید داشت که قطعا باید نرمش او از موضع ضعف باشد که قادر به لاپوشانی آن نبوده است. پس هر گونه خوشبینی به این دستگاه، خیانت به انسان و حقوق ابتدائی بشر است که با این رژیم همه ی آنها بر یاد رفته است. و نقش همه ی توده های میلیونی کار و زحمت و تنگدستان و فرهیختگان مترقی و آگاه، زنان، جوانان، دانشجویان، ملیت های تحت ستم، اقلیت های دینی و مذهبی و جنسی و جنسیتی و.. ما نیروهای برابری خواه و دمکرات رساندن این پدیده ی گندیده به آن خط ضعف و زمیگیری کل نظام است.
با همه دقت در مختصر و مفید نویسی پاسخ ها طولانی شد. پوزش می خواهم
بهنام جنگائی۲۴ مرداد ۱۳۹۲