مسعود نصرالهی پور
یکی از بحثهای جدی که این روزها در محافل رسانهای چپ و راست دنبال میشود، اردوگاه سیاسی است که حسن روحانی، رئیسجمهور منتخب ایران به آن تعلق دارد. حامیان جنبش اصلاحات وی را یک اصلاحطلب میخوانند و اصولگرایان اصرار میکنند که او یک اصلاحطلب نیست. اما سوال اصلی اینجاست که عقاید سیاسی روحانی در کدام اردوگاه سیاسی میگنجد؟در این یادداشت سعی میشود بهطور کوتاه و موجز ابعاد تفکر سیاسی روحانی مورد مداقه قرار گیرد و صحت و سقم ادعای دو طرف بازاندیشی شود.
در تاریخ جمهوری اسلامی و تا قبل از سال ۱۳۸۴، تردیدی نیست که روحانی در اردوگاه اصولگرایان میگنجد. وی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز است و از گذشته روابطی بسیار خوب با جناحی داشته که در افکار عمومی بهعنوان «راست سنتی» خوانده میشود.
وی در دوران مختلف مجلس شورای اسلامی از دوره اول تا دوره پنجم نماینده همین جریان راست سنتی در مجلس است و در مجلسهای چهارم و پنجم در کنار علیاکبر ناطق نوری به عنوان نایب رئیس مجلس، این نهاد قانونگذاری را اداره میکند.
یکی از اصلیترین تقابلهای روحانی با جریان اصلاحطلب در همان اوان شکلگیری این جریان در دوم خرداد ۷۶ است. روحانی بهطور کامل در اردوگاه مقابل محمد خاتمی قرار میگیرد اما بعدها در دولت خاتمی هم نقش دبیری شورای عالی امنیت ملی را ادامه میدهد. در واقع روحانی اصولگرایی است که تعامل کردن با دولت اصلاحات را خوب میداند و بدون کمترین تنشی تا پایان دوران ریاستجمهوری خاتمی به فعالیت ادامه میدهد.
یکی دیگر از نقاطی که تقابل تاریخی روحانی و اصلاحات تلقی میشود، انتخابات مجلس ششم است.روحانی باز هم در فهرست جامعه روحانیت مبارز به چشم میخورد آن هم در فهرستی که نام ناشناس محمود احمدینژاد نیز برای اولین بار به چشم میخورد، نامی که بعدها بهعنوان رئیسجمهور خودنمایی کرد.
روحانی در انتخابات مجلس ششم شکست خورد و از سوی دیگر دوست همیشگیاش هاشمی رفسنجانی نیز بهشدت مورد حمله اصلاحطلبان واقع شد.
با شروع مذاکرات هستهای هم کسی روحانی را یک غیراصولگرا نمیشناسد. او پروسهای را آغاز میکند که بعدها مورد تندترین انتقادهای اصولگرایان قرار گرفت و اصولا دور شدن او از اردوگاه اصولگرایان از همینجا بود که کلید خورد.
در سال ۱۳۸۴ یار و یاور همیشگی روحانی یعنی هاشمی رفسنجانی مورد سختترین حملات اصولگرایان قرار گرفت و در انتخابات ریاستجمهوری شکست خورد. از دیگر سو سیاست هستهای روحانی نیز بهشدت مورد انتقاد یاران احمدینژاد قرار گرفت. از این پس روحانی با تندترین انتقادات اصولگرایان مواجه میشود. انتقاداتی که تا سال ۹۲ هم ادامه داشت. این رفتارها حسن روحانی را به جریان اصلاحطلب و بالاخص طیف نزدیک به هاشمی رفسنجانی این جریان نزدیک میکند.
دال مرکزی گفتمان روحانی همان دال مرکزی گفتمان راست سنتی است که در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ به ادبیات اصلاحطلبی نیز آغشته شد. از نظر مبانی هیچ دلیلی وجود ندارد که روحانی یک اصولگرا دانسته نشود. وی به ولایت فقیه ایمان دارد، دلباخته بچههای جبهه و جنگ است، عضو مجلس خبرگان رهبری از فهرست جامعه روحانیت مبارز است، به جمهوریت و اسلامیت توامان باور دارد، با رژیم شاه مبارزات سختی را داشته است و در ضمن، عملکرد او در جریان ناآرامیهای ۱۸ تیر ۸۸، از بسیاری از اصولگرایان، اصولگرایانهتر بود.
شایان ذکر است،روحانی پس از ماجراهای ۸۸ هرگز در کنار شکستخوردگان انتخابات ۲۲ خرداد قرار نگرفت و همواره با وجود تمایلش به کاندیدای مورد حمایت هاشمی رفسنجانی، فاصله خود را با افراطیون اصلاحطلب حفظ کرد. به واقع میتوان گفت که روحانی از آن دسته طرفداران جریان مقابل در سال ۸۸ بود که در برابر خطبههای نماز جمعه رهبری از سر اعتقاد سر تسلیم فرود آورد و هرگز کلمهای از تقلب در انتخابات نگفت.
اما از سوی دیگر، ادبیات سیاسی روحانی پس از سال ۸۴ به ادبیات اصلاحطلبانه بسیار نزدیک شده است. او قاطعانه منتقد دولت احمدینژاد است هرچند که در دولت دهم، برخی اصولگرایان خود گوی سبقت از همه را در انتقاد از احمدینژاد ربودند. او همچنین با طیفی از اصولگرایان که آنها را افراطی میداند به هیچ وجه میانه خوبی ندارد. در میان اصولگرایان، جدیترین تقابل با روحانی را «جبهه پایداری» نمایندگی میکند که میتوان از آن بهعنوان رادیکالترین طیف اصولگرایان نام برد.
اگر بخواهیم در یک جمله روحانی را وصف کنیم، باید درباره او چنین بگوییم: «حسن روحانی اصولگرایی است با ادبیات اصلاحطلبانه.»
او در هر دو اردوگاه هست اما در هیچکدام هم نیست.روحانی را در شرایط فعلی باید مجموعهای از ایدئولوژی و تاکتیک تلقی کرد. او در ایدئولوژی کاملا به اصولگرایان نزدیک است اما تاکتیکهای عملکردی او بهخصوص در انتخابات کاملا به اصلاحطلبان نزدیک بوده است.
با توجه به ائتلافی که در انتخابات بین روحانی و دکتر عارف، چهره شناخته شده اصلاحطلب ایجاد شد، یقینا عملکرد روحانی را در سالهای ریاستجمهوری باید به طیف اصلاحطلب نزدیکتر دید چرا که تیم کاری او را عموما طیف کارگزاران تشکیل خواهند داد که به هاشمی رفسنجانی نزدیک هستند اما بدیهی است که هرگاه این طیف با انگارههای ایدئولوژیک روحانی در تقابل قرار گیرند، ایدئولوژی غلبه خواهد یافت.
در مجموع میتوان گفت که از منظر سیاسی، روحانی در حال حاضر در جایگاه یک «سانتریست» است. اعتدالگرا یا میانهرو دیگر عباراتی است که میتوان برای او به کار برد. اصلیترین مشخصه این دیدگاه، «پراگماتیسم» است که باعث میشود وی از ظرفیتهای هر دو جناح اصلی کشور برای رسیدن به اهدافش استفاده کند، اما با توجه به آرایش انتخاباتی، طبعا اولویت با اصلاحطلبان است چون اصلاحطلبان در این پیروزی شریک روحانی هستند اما اصولگرایان نه.
در ضمن، حسن روحانی میداند که برای رسیدن به اهداف دولتش در بسیاری از موارد چارهای جز دست یاری دراز کردن بهسوی اصولگرایان ندارد. بالاخص او در زمینه حل و فصل مساله هستهای، به قدرت داخلی اصولگرایان نیاز خواهد داشت. در برخی از وزارتخانهها نیز وضع به همین منوال است.
بر این اساس، پیروزی روحانی اگرچه برای اصلاحطلبان با آن وضع فجیعی که پس از ۸۸ پیدا کرده بودند، یک پیروزی است، اما سخت است که اصولگرایان را شکستخورده میدان بدانیم، چون دال مرکزی گفتمان آنها در دولت فعلی وجود داشته و همچنین دولت جدید همچنان به آنها نیازمند است.