اسماعیل هوشیار
مدتها منتظرحرفی جدی بودم ؛ حرفی سنگین و جاندار . حداقل ازنظرسیاسی وزنی داشته باشد . مطالب مختلف را که مرورمیکنم مثل آدمهای معتاد فقط ملولتر میشوم .شاید دراولین و ساده ترین نگاه ؛ حرف زدن درفرهنگ سیاسی ما شرقی ها کاربزرگی باشد؛ ولی درقدم بعد نگاهمان و درکمان… وزن سیاسی را مشخص میکند . به نظرمن مثبت و مهم است که تمام مسائل را آنالیزسیاسی کنیم . ممکن است تحلیل ها درست ازآب درنیاید ، اما حتی یک تحلیل غلط دربستری سیاسی ؛ وزنش ازهرنکته دیگری بیشتراست . پس تحلیل و بعد آنالیزو یا آنالیز و بعد تحلیل ! به جزاین وزنی درکارنیست . تمام حرفها دقیقا میشود سنگ پا پرت کردن و کیسه کشیدنهای حمام عمومی .
یک روز بعد از نامه ایرج مصداقی به مسعود رجوی ، درفیس بوک برایم پیام گذاشتند که نامه ایرج یک خط سیاسی است ! ومن هم درجواب نوشتم که اولا برای قضاوت زود است و دوما نه تنها اشکالی ندارد بلکه درصورت داشتن خط سیاسی مشخص ؛ جالب میشود و ارزش انرژی گذاشتن و تحلیل آن بالا میرود . اما درعمل متاسفانه مجاهدین مسعود رجوی درهیچ نوشته و جایی وارد آنالیز این خط سیاسی نشدند و آگاهانه فقط مثل همان حمامهای عمومی وزن موضوع را به پرت کردن سنگ پا ، کاهش دادند . تمام ذهنشان و انرژی شان به دفاع از شخص مسعود رجوی و یا زدن مارکهای یک دست به منتقدین مشغول شد . و متاسفانه درطرف مقابل هم غالبا همین عکس العمل دیده شد . قبلا هم گفته بودم نامه ایرج یک شروع و یا پایان نبود و نیست . اما اگریک خط سیاسی است پس جالب خواهد شد. موضوع به طور واقعی چه بود و یا چیست !؟
جایگاه یا وزن سیاسی و توان عملی آدمها وجریانات را؛ ذهن من تعریف نمیکند و با تعریف ونگاه سلیقه ای بقیه ؛ جایگاه واقعی هرنیرو و فردی مشخص نمیشود . هرفرد یا جریان حقیقی یا حقوقی با عملکرد روزانه اش مستمردرحال معرفی و بازتعریف خودش است . به نظر من روش رهبری مجاهدین درمارک زدنهای مشابه به تمام موارد متفاوت انتقادی؛ روشی کاملا آگاهانه درسطحی نشان دادن و پرت کردن مخاطب ازاصل داستان و موضوعات جدی است. رهبری مجاهدین متاسفانه تا حدودی دراین کار موفق هم بوده است . ما مجموعا درشرایط حساس و پیچیده ای ازنظرسیاسی قرارداریم . اما به جای خم شدن روی زمین سیاست و آنالیز عوامل سیاسی ، کاربه دفاع ازافراد محدود شد . طرف مقابل ازشخص مسعود دفاع میکند و دراین طرف هم دفاع از افراد را سرلوحه قرارداده است . به نظرمن آقایان و خانمها دسته جمعی پرت شده اند . البته این فقط یک نظراست که ممکن است غلط باشد و یا درست . درتحلیل من بارسیاسی بازیها برجسته میشود وکلا عوامل اجرایی موجود ربطی به منافع مردم ندارد .
فرضیه : رهبری مجاهدین معتقد است که نامه ایرج مصداقی شروع یک خط سیاسی بود. ولی درعمل رهبری مجاهدین برخوردش سیاسی نیست بلکه مثل قرن پیش برخوردش کاملا حذفی و ایدئولوژیک است . همه را به شکل چوب کبریت عامل حکومت اسلامی معرفی میکند . چون میداند که درآخر این خط سیاسی برنده مجاهد خلق نیست . حکومت اسلامی دربرخوردش با مجاهدین به خط سیاسی اعتقادی ندارد بلکه حذف فیزیکی را راه حل میداند . پس برخلاف القاعات رهبری مجاهدین این خط سیاسی فرضی طراحی حکومت اسلامی نمیتواند باشد .
دولت ایالات متحده امریکا مجموعا نشان داده است که توان بازیافت هر زباله ای را درجهت منافع خودش دارد. این رویکرد غرب بعد ازسقوط صدام مجاهدین مسعود رجوی را هم پوشش داد . بال سیاسی مجاهدین دراروپا و بال نظامی آن درعراق عملا شکسته شد ویا به کنترل درآمد . تمام این برداشت شخصی من ازعلائم مشخص بیرونی است . طبیعی ست که درصورت اشراف نسبی به علائم پشت پرده تشریح صحنه خیلی ساده ترمیشود .
دولت آمریکا مدتی پیش تیترزد که امیدوار است مجاهدین خلق درپروسه دموکراتیک شوند . ولی ریل کاررا توضیح نمیدهد . دولت امریکا ازتوان و انرژی موجود دردنیای مجاهد خلق آگاه است. اینکه موفق شود یا با چه شیوه ایی مجاهد خلق ایدئولوژیک را سیاسی یا دموکراتیک کند…..مثبت است ولی مشروعییت اجتماعی نمی آورد . دریک کلام مجاهدین ایدئولوژیک با همین پوزسیون فعلی به درد زمین سیاست امروز نمیخورد . یعنی دریک کلام این خط سیاسی را دولت آمریکا پیش میبرد و رهبری مجاهدین هم به سیاق گذشته روی تاثیرگذاری دولت آمریکا انگشت نمیگذارد . آن را نادیده میگیرد و فقط رژیم را معرفی میکند . افراد هم به تنهایی امکان پیش بردن خط سیاسی را ندارند .
اگراین خط سیاسی که غرب به دنبالش است به خارج شدن رهبری مجاهدین ازآن لاک مقدس ایدئولوژیک منجرشود پس باید استقبال کرد . خوب یا راضی کننده نیست ولی بهترازگذشته است . مثل قیاس بین اکبرگنجی با حسین شریعتمداری درهمین امروز . من شخصا ازعملکرد سیاست غرب دردموکراتیک کردن مجاهدین یا بیرون کشیدن رهبری مجاهدین ازلاک امامت و تقدس ؛ استقبال میکنم . ممکن است با روش یا شیوه اش موافق نباشم . فقط حس میکنم یک جای کار میلنگد !
همه نوشته ها و مواضع به دفاع یا حمله به افراد ختم میشود . درحالی که آنالیزاین خط سیاسی فرضی باید اولویت داشته باشد . شاید تناقض بین توان افراد با تمایل خودشان همان حلقه مفقوده باشد . پروسه و عملکرد افراد با مقادیری مارکهای مسخره عوض نمیشود . وزن و جایگاه هرفرد یا جریانی را من نوعی تعریف نمیکنم بلکه خودشان با عملکردشان معرف خودشان هستند . به عنوان مثال گذشته ایرج مصداقی با آن کارتاریخی ارزشمندش ” نه زیستن و نه مرگ ” درجهت افشای جنایتهای حکومت اسلامی نیازی به دفاع من و اون ندارد . فقط این رویکرد افشاگرانه الزاما بار و کردیت سیاسی نمیدهد . حتی اگرتمایل فردی در دخالت موثر درزمین سیاست داشته باشد . مثال دیگر ایرج شکری است که رویکردش کاملا سیاسی بوده و توانش را هم دارد؛ فقط ممکن است تمایلی دردخالت موثر نداشته باشد. رویکرد اسماعیل وفا یغمایی عمدتا فرهنگی است تمایلش هم مربوط به خودش است…. به همین سیاق توان افراد با تمایلشان را میشود مقایسه کرد .
خلاصه : نامه ایرج به مسعود رجوی ؛ خیلی مثبت بود و است . ولی شروع خوبی برای یک خط سیاسی نیست . اگرجنبه سیاسی ندارد و جنبه کاملا فردی وافشاگرانه دارد که ذهنی است . چون مثل تجربه زندان حکومت اسلامی ازدل پراتیک مشخص بیرون نیامده است. رونویسی تجربه دیگران شاید شدنی باشد ولی تابو شکنی و دلنشین نیست . با این همه تجربه شخص من و عکس العمل هیستیریک رهبری مجاهدین میگوید که نامه ایرج مصداقی درکنار خیلی از وقایع یکی ازفاکتورهای یک خط سیاسی است که آرشیتکت آن در زمین سیاست غرب چمبره زده است . رهبری مجاهدین آگاه است و عمدا روی این خط سیاسی نمیرود ، آنها خوب میدانند که درپیش بردن یک خط سیاسی افراد نقش ریشه ایی ندارند بلکه اجرایی هستند . با این همه درمواضعش روی افراد خم میشود و تا حدودی موفق هم شده است که اغلب مخاطبین را ازموضوع جدی تغییر فاز رهبرعقیدتی پرت کند .
اسماعیل هوشیار
۰۲.۰۸.۲۰۱۳