محسن دارایی
دستگاه اطلاعات نظام که میتوان تصور کرد چه بر سر هر دگراندیش و مخالف حکومت میآورد در نوع خود و سیستم تو در توئی که دارد از عجایب روزگار است.بر هیچ کس پوشیده نیست دون پایهترین افرادی که در این سیستم مشغول به کارند از چه حقوق و امکاناتی بر خوردارند و برای خودشان به صرف عضویت در این دستگاه و استفاده از رانتهای مختلف، و امکان اعمال نفوذ و تاثیر گذاری بر مدیران ارشد حکومت، برای خود یک پا تاجر شش دانگ شدهاند.
اگر قصد آن را داشته باشیم که با نمونهای ساده از وقاحت این سیستم سخن به میان آوریم میتوان به نصب دستگاه شنود در دفتر کار علی مطهری اشاره کرد، مطهری فردی است که خود از ارکان نظام و فرزند یکی از تئوریسینهای حکومت محسوب میشود که اینگونه مورد سوظن و زیر چتر خبری و اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان قرار میگیرد تا مبادا دست از پا خطا کند.
با این وجود سیستم اطلاعاتی رژیم از یک خط مطلب علیه نظام به شدت وحشت دارد، از یک صحبت مختصر، از یک عکس، از یک فیلم، چیزی که بگوید دستگاههای نظامی و امنیتی حکومت با آن رانتهای عظیم دست به اموال مردم میبرد که اساسا در این باب کسب اجازه از مردم برایشان یک شوخی مضحک تلقی میشود.
سیستم اطلاعاتی ما نه تنها به انتخابات آن هم از هر نوعش به چشم امنیتی نگاه میکند، بلکه به هر تحول و پدیده اجتماعی که شکل و قیافهای از حضور مردم و منتخبان واقعی مردم داشته باشد به شدت حساس است و با تمام سلولهایش آن را رسد میکند.
به عنوان مثال یک صنف، یک سندیکا، یک جمع دانشجویی، یک حرکت اجتماعی، در یک محل دور هم جمع شدن و یا چند مادر فرزند از دست داده در یک پارک، برگزاری یک مراسم ختم ساده برای کارگری که در زندان جان خود را از دست داده یا کشته شده، آیا این تجمعها از هر نوعش مگر میتواند از نگاه نافذ اطلاعاتی حکومت پنهان باشد؟
اینگونه است که دستگاه اطلاعاتی نظام بسیار مشتاق است که هر حرکت جمعی را در نطفه و پیش از شکل گیری ظاهری، عقیم کند.پس میتوان مدعی شد که یک بی سوادی بزرگ و خطرناک در کل سیستم اطلاعاتی و مدیریتی رژیم، حاکم است.چرا که اگر حاکمان و منصوبان دستگاه اطلاعاتی و حساس یک جامعه از سواد و آگاهی برخوردار باشند، از اهرم هایی که امروز در مملکت ما رایج است برای جلوگیری از تخلیهٔ روانی مردم استفاده نمیکردند.مردم میخواهند سندیکا، حزب و اتحادیه داشته باشند، اگر این تشکلها در چارچوب قوانین مدنی نظام باعث تخلیه روانی گردد در نهایت موجب رشد احد جامعه از منظر سطح آگاهی میشود، این بی سوادی اوامر حکومت که اتفاقا اعتقادی هم به مردم و خواستههای آنها ندارند به نقطهای رسیده اند که تصور میکنند، یک خط نوشته، یک فریاد، اعتراض یا یک لاستیک آتش زده، حتما به فروپاشی نظام میانجامد.چند سال پیش فرانسه در آتش اعتراضات جوانان سوخت اما دولتمردان و سیستمهای اطلاعاتی فرانسه دست از پا خطا نکردند.
اینگونه است که میتوان مدعی شد اوامر سیستم اطلاعاتی نظام به واسطه آنکه از کم سوادترین افراد جامعه دست چین میشوند، اصولا هر نوع نگاهی که بر آمده از تفکر و منطق باشد را نمیتوانند هضم کنند و در صدد سرکوب آن بر میآیند