رژیم جمهوری اسلامی مسئول مرگ افشین اسانلو است
همبستگی ملی جمهوریخواهان ایران
حکومت دین سالار تنها آزادی ستیز نیست، ضد عدالت اجتماعی نیز هست؛ چرا که در گوهر پیوندی ناگسستنی با سرمایه رانت خوار دارد و برای حفظ منافع سوداگران و بنا به اقتضای قدرت طلب و انحصارطلبش، مبارزان راه عدالت اجتماعی و سازمان دهندگان برای جهانی دیگر و بهتر را به بند می کِشد و یا بزدلانه می کُشد.
جنبش کارگری و کارگران ایران، مانند دیگر اقشار و طبقات زحمتکش و مردم ، تنها بدلیل دگر اندیشی و مطالبه خواستهای خود، همواره ، آماج سرکوب های رژیم به انحاء و صور گوناگون قرار داشته و دارند.
روزی نیست که ابعاد فاجعه آمیز مصائب اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، زندگی و امور معیشتی ایرانیان را مختل نکند و ایران را بیش از پیش در معرض تهدید قرار ندهد. فزونی تنگدستی تهیدستان، در گلو خفه کردن هر صدا و ندای آزادیخواهی، به غل و زنجیر کشیدن آزادیخواهان، خاموش کردن شعله های روشنگری و روشنگران، تنزل جایگاه اجتماعی زنان بمثابه شهروندان درجه دوم، نادیده انگاشتن هویت ملی و قومی ایرانیان، نفی مذاهب و ادیان « غیر رسمی»،….. و بالاخره ازدیاد زندان ها و کشتار زندانیان، بخش لایتغییر کارنامه رژیم جمهوری اسلامی و کارورزان آن بوده و هست.
مرگ افشین اسانلو، نه اولین و قطعاً نه آخرین مرگ یک زندانی سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی است ، تا بودن و بقای ننگین این رژیم، چنین رخدادهایی همواره مرسوم خواهند بود و متداول. حرمت انسان و حریم انسانیت نه تنها در چارچوب معیارها و استانداردهای بین المللی حقوق بشر، حتی در چارچوب قوانین و معیارهای همین رژیم، جایگاهی ندارد. . حکومت تئوکراتیک تنها آزادی ستیز نیست، ضد عدالت اجتماعی نیز هست؛ چرا که در گوهر پیوندی ناگسستنی با سرمایه ی رانت خوار دارد و برای حفظ آن، بنا به اقتضای ذات و طبیعت اش مبارزان راه عدالت اجتماعی و کنشگران در راه جهانی بهتر را به انقیاد می کِشد و می کُشد.
افشین اسانلو، بدلیل فعالیت های کارگری « متهم» نبود. از منظر حاکمان جمهوری اسلامی « مجرم» بود بدلیل « اقدام علیه امنیت ملی». واضح است که « امنیت ملی کشور» را کارگران با مبارزه اشان مورد تهدید قرار نمی دهند. برعکس، آنها بهمراه آزادیخواهان و دگراندیشان، زنان و جوانان، دانشجویان و روشنفکران، امنیت رژیم را مورد تهدید قرار می دهند. امنیت کشور را سردمداران این رژیم با اعمال سیاست های بحران زا و صدور انقلاب شان مورد تهدید قرار می دهند و برای حفظ امنیت خودشان، امنیت مبارزینی که خواستار دگرگونی نظم موجود و برپایی نظامی دمکراتیک و عادلانه هستند، سلب می کنند.
افشین اسانلو سخت کوش بود و باورمند به حقوق خود و همکارانش . پس می بایست به همان سختی و شدت و چه بسا فراتر، او را در هم شکست. در محیط کارش دستگیرش می کنند به بهانه تجمع و اجتماع غیرقانونی. چنین آدمی را نمی توان واداشت که بپذیرد از محیط کار ، فرمان به « بی امنیتی » کشور داده است. پس شکنجه اش می کنند و آنهم به سختی. در فرهنگِ بی فرهنگان عهد جاهلیت، انتقام نمی تواند، جایگاهی ویژه نداشته باشد. اگر رابطه سببی و نسبی آقازاده ها، دلیلی است برای تصاحب جایگاه های مهم کشوری و لشگری و چنگ انداختن بر خوان یغما ، برادر منصور اسانلو بودن نیز بهمان نسبت و چه بسا بیشتر، عاملی است که افشین را بیشتر و بیشتر باید متنبه کرد. بویژه که در محیطی مشابه و با همکارانی مشترک فعالیت داشته است و حتماً دلایل و اسناد « جرم» بیشتری علیه وی بدست آورده اند.
چند ماه باقی مانده به پایان دوره محکومیت پنج ساله ی جوانی چهل و دو ساله که هیچگونه سابقه بیماری و مشکل قلبی نداشته است، تنها یک هفته بعد از آخرین دیدارش با مادر که شاداب و سرزنده بود، باورکردنی نیست که یکباره دچار عارضه قلبی شده باشد. اگر مدیرکل زندان های استان تهران اصرار دارد که وی در « بیمارستان شهید رجایی کرج» فوت کرده است، در مقابل، پرستاران بیمارستان گواهی می دهند که افشین قبل از رسیدن به بیمارستان مرده بود. بی جهت نیست که شاهدان عینی ، زندانیان سیاسی طی اطلاعیه ای، مرگ افشین اسانلو را ناشی از سهل انگاری و بی توجهی مسئولین دستگاه قضایی و سازمان زندان ها می دانند.
مرگ افشین اسانلو همانند مرگ هدی صابر، اکبر محمدی، ستاربهشتی، زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، علی اکبر سعیدی سیرجانی و….. مشکوک است و رژیم همچون گذشته نعل وارونه می زند که این قتل ها بر اثر بیماری و یا یک اتفاق ساده رخ داده
رژیم در رابطه با بزرگداشت افشین اسانلو همانند دیگر مرگ- قتل های گذشته، مانع از برپایی بزرگداشت وی توسط خانواده اش شده است. ابتدایی ترین حقوق انسانی برای بازماندگانی که نیازمند همدردی دیگران و حقوق دیگرانی که از طریق مشارکت در مراسم یادمان ها نیازمندند که ادای احترامی کرده باشند. تهدید بازماندگان برای ممانعت از برگزاری بزرگداشت و یورش به مراسم ها از متداول ترین و شایع ترین رفتارها و واکنش های رژیم جمهوری اسلامی می باشد.
تا بودن جمهوری اسلامی، متاسفانه ما شاهد فجایعی از این دست خواهیم بود. رژیمی که بودش برای متولیان آن، از واجب ترین واجبات است و برای ادامه حیات خود هرگونه جنایت و خیانتی را مجاز می شمرند. پس بیهوده است اگر بپنداریم در چارچوب این نظام، ترورهای دولتی، کشتار زندانیان، قتل های زنجیره ای، قتل – مرگ های مشکوک زندانیان و … را پایانی هست.
ما ضمن همدردی با خانواده و همکاران وی، فعا لین کارگری و مردم ایران، بر این باوریم که حتی رعایت ابتدایی ترین موارد حقوق بشر در این نظام باورکردنی نیست و رژیم جمهوری اسلامی را مسبب و مسئول مرگ افشین اسانلو می دانیم.
دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۲ – ۸ ژوئیه ۲۰۱۳
همبستگی ملی جمهوریخواهان ایران
تماس با ما:
peymanehambastegiemelli@gmail.com