مازیارشکوری گیل چالان
آنگونه که مسیرپرونده هسته ای ایران تا کنون راه پیموده کاررا بدانجا رسانده که درحوزه سیاست داخلی بردیگربحران ها سایه افکنده وهمچنین درحوزه بین الملل هم اخباربسیاری ازرسانه های خبری وقطع نامه های صادره ازسوی شورای امنیت سازمان ملل متحد را به خود اختصاص داده است.دامنه پرونده هسته ای ایران تا بدانجا وسعت یافته که نه تنها مورد نزاع کاندیداهای ریاست جمهوری ایران درمناظره های تلویزیونی درپیش دیدگان شهروندان بوده، بلکه حتی ابزاری دردست جناح های مختلف امریکایی نیزبوده تا همواره از این ابزاربه له خود ومتعاقبا علیه جناح مقابل سود بجویند وبدین وسیله افکارعمومی را با خود همراه نمایند.
مشکل اتمی رژیم بدانجا انجامیده که به معضلی بسیارپیچیده بدل گشته وتبعات زیانباربی شماری را هم برروی دستان شخصیت های رژیم نهاده وهم به ملت تحمیل کرده است. حال دراین وادی هریک ازشخصیت های کشوری برآن شده اند تا خود را ازمسئولیت تبعات منفی این پرونده مبرا کرده وانگشت اتهام را به سوی دیگرهم قطاران خود نشانه روند. اما آنچه میباید بدان توجه داشت اینکه رژیم حاکم برایران با ساخت ویژه مبتنی برولایت مطلقه فقیه به عنوان عمود خیمه نظام همیشه براین بوده که معضلات را به حوزه خارجی ومخالفان ومنتقدان خود مرتبط بداند ودرصورت شکست این تئوری درداخل حلقه قدرت هرشخص ونهادی الا رهبری نظام درافکارعمومی مشکل سازقلمداد شود.دراین راستا “غلامرضا آقازاده رئیس سابق سازمان انرژی اتمی سه شنبه یازدهم تیرماه ابرازنظری سرا پا متناقض عنوان داشته که البته این قلم را قصد براین نیست که به رونمایی تناقضات بیان شده ازسوی این مقام سابق اتمی بپردازد، بلکه این قلم بر این است تا با واکاوی اجمالی منشأ ومنبع اصلی تصمیم گیری درپرونده هسته ای را رونمایی کند. رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی مدعی شده است:
« جفاست که فکر کنیم رهبری نمی خواسته است موضوع هسته ای حل شود… در سال ۸۷ نشانه هایی از سوی غربی ها برای حل موضوع دیده شد و رهبری جلسه ای ترتیب دادند که من هم در آن شرکت داشتم و گفتم که می توان با رویکرد جدید غربی ها، مسئله را پیش برد و رهبری تصمیم گرفتند رویکرد غربی ها مورد توجه قرار گیرد و ما دنبال مسئله برویم . . . اما رئیس جمهور زیر بار قضیه نرفته و بر اساس تحلیل های خود معتقد بوده است که نباید به سمت آن رویکرد رفت»
آنچه ازاین اظهارات برمی آید بازسازی چهره رهبرجمهوری اسلامی دربحران اتمی ایران ومتوجه کردن مسئولیت درزمینه پرونده موضوع بحث به سوی رئیس جمهورانتصابی خامنه ای میباشد.
ازسوی دیگر”محمود احمدی نژاد” رئیس جمهورانتصابی هم که پیش ترقطع نامه های صادره از سوی شورای امنیت را ورق پاره میخواند وبخشی ازشهرت جهانیش را وامدار”انرژی هسته ای حق مسلم ماست” میباشد نیززبان بردهان نگرفته وشنبه هجدهم خرداد سکوت را شکست وگفت: «من به بحث هستهای کاری ندارم و دخالتی هم در آن نداریم و مسئول پرونده آن هم شخص دیگری است، اما ما بالاخره باید بتوانیم از این موانع عبور کنیم»
براین اساس آنچه درمواضع متناقض شخصیت های رژیم مشهود میباشد اینکه پرونده هسته ای ایران در مرحله بدی قرارگرفته وهمواره هریک از طرفین براین هستند که خود را از پذیرش مسئولیت ویرانی های هسته ای نظام بری جلوه دهند.
اما باید دید بواقع تصمیم گیرنده اصلی درپرونده هسته ای کیست؟ رهبری رژیم یا رئیس جمهوری؟
آنچه رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی خود را نسبت بدان بی اطلاع جلوه میدهد اینکه، برابرقانون اساسی جمهوری اسلامی وبدعت فقهی ولایت فقیه شخص رهبر دررژیم کنونی خود را ملبس به قید مطلقه کرده وکسی که مدعی مطلقیت می باشد درهرحالت میباید مطاقا مسئول ودر برابرکاستی ها وویرانی ها پاسخگوباشد.درثانی اگررئیس جمهوربرروند کنونی پرونده هسته ای ایران پای فشرده باشد با حمایت های بی دریغ کدام شخصیت نظام بوده؟ آنچه مسلم است اینکه تمامی نطق های جنجال برانگیزوتنش زای احمدی نژاد درداخل وخارج همه وهمه با تأیید وتشویق های بی امان رهبری رژیم بوده است.
آنچه آقای آقازاده به آن بی توجه است اینکه، از چه روی خامنه ای دررقابت انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری تا بدانجا ازاحمدی نژاد حمایت کرد وزیربارمهندسی ناشیانه انتخابات وسرکوب وحشیانه مردم رفت. خامنه ای درنمازجمعه بیست ونهم خرداد هشتاد وهشت به وضوح با بیان این نکته که “نظرمن به نظرآقای احمدی نژاد نزدیک تراست” پاسخ گفت وگره کورمعما را به خوبی گشود.بنا براین برخلاف مدعای رئیس سابق سازمان انرژی اتمی احمدی نژاد توان پا فشاری واغفال رهبری را نداشته واین خامنه ای بوده که او را برای اجرایی کردن مقاصد خود برگزیده وبه ابزاری مبدل وراهی قتلگاه نموده است.
به جهات حقوقی هم برابراصل یکصد ودهم قانون اساسی تعیین سیاست های کلی نظام ونظارت برحسن اجرای سیاست های کلی ازوظایف واختیارات رهبری میباشد.مع الوصف اگرچنانچه رهبرجمهوری اسلامی به هر ترتیب ممکن زیربارچنین فضاحتی رفته باشد ازوظایف قانونی خود تخطی کرده ومیباید مسئولیت فضاحت کنونی را بردوش کشد.
نا گفته نماند که رهبرجمهوری اسلامی درآستانه انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری خطاب به کاندیداها ی انتخاباتی یک بار دیگرپرونده هسته ای را برروی میزقرارداده وخطاب به کاندیداها عنوان کرد:
« بعضى با این تحلیل غلط که به دشمنان امتیاز بدهیم تا عصبانیت آنها را نسبت به خودمان کم کنیم، عملاً منافع آنها را بر منافع ملت ترجیح میدهند؛ این اشتباه است»
اگراین سخن رهبری رژیم مورد استناد قرارگیرد بی شک سیاستی را که رژیم ایران درقبال مسئله هسته ای درپیش گرفته است ازبیت رهبری به داخل وخارج سرایت کرده واحمدی نژاد فقط قربانی اوامررهبری جمهوری اسلامی بوده که به قربانگاه رهسپارگشته.گرچه احمدی نژاد هم بری از مسئولیت نمی باشد اما خامنه ای به گونه اولی مسئول فضاحت به بارنشسته میباشد.