محمد علی مهرآسا
نتیجه انتخابات روز جمعه ۲۴ خرداد ماه در ایران، بیش از آن که یک پیروزی برای طیف اصلاحات در جامعه ی ایران باشد، یک اصل بزرگ و کلی را نیز برای من به اثبات رساند به این مفهوم: ما اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج کشور، یا خود را هنوز نشناخته ایم؛ و یا از شناخت جامعه ی ایرانیان درون میهن عاجزیم؛ و به سبب دوری از محیط، نسبت به این مردم در تاریکی راه می رویم؛ شناخت و قضاوتمان نسبت به آنان و کارکرد و رفتارشان به طور کامل خلاف واقع است.
تقریباً همه ی گروه های نامدار مخالف حکومت اسلامی ایران در خارج کشور، یا انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کردند و یا پیشنهاد کردند مردم هموطن در ایران در انتخابات شرکت نکنند. اما آن چه در ایران اتفاق افتاد درست خلاف نظر و خواسته ی ما بود. مردم در سطحی گسترده از خانه هایشان بیرون آمدند و در حوزه های رأیگیری حاضرشدند و به یکی از شش نامزد مانده در صحنه رأی دادند. رقمی نزدیک به ۳۷ میلیون ایرانی در این بازی شرکت کردند و حدود ۵۱% آنها به نامزد اصلاحطلبان و اعتدالیان به نام حسن روحانی ابراز تمایل کردند.
من مطمئنم در این انتخابات – دستکم مطابق شواهد و ظواهر – تقلب و فریب به کار نرفت و با دقتی نسبی رأیها خوانده شد و برنده نهائی اعلام گردید. انبوه شرکت کنندگان را خبرنگاران خارجی نیز توصیف کردند و عکسها و فیلمهای منتشره نیز جائی برای تردید باقی نگذاشت. من می دانم که فرد مورد نظر خامنه ای، حسن روحانی نبود و رهبر بیشتر به دکتر ولایتی که مشاور و نزدیک او است و بسیار حرف شنو است گرایش داشت. پس مهندسی انتخابات و رأی ریزی به سود برنده یعنی حسن روحانی در یک برنامه ی فریب و کلک نیز دور از باور است.
وزارت کشور حکومت اسلامی ایران، چند روز پیش از ۲۴ خرداد اعلام کرده بود رقمی بیش از پنجاه میلیون ایرانی واجد شرایط برای شرکت در رأی دادن هستند. بنابراین عدد تقریبی ۳۷ میلیون مجموع آرای مأخوزه، نشان می دهد چیزی حدود ۷۳% واجدین شرایط در صحنه ی رأیگیری حاضر شده و نام کاندیدای مورد قبول خود را در ورقه رأی نوشته و به صندوق انداخته اند. این همان چیزی است که ما مخالفان حکومت اسلامی در بیرون از مرز، آن را نمی پذیریم و سوگند یاد می کنیم که آراء مصنوعی ریخته شده است. زیرا نمی خواهیم قبول کنیم که پیش بینی و برآورد مان از خواسته ی ایرانیان و هممیهنان درون کشور غلط است؛ و این مائیم که شناختی درست از ذهنیّت ایرانیان درون کشور نداریم. آری این مردم برخلاف ما که می خواهیم رژیم سقوط کند، گویا در فکر تغییر رژیم نیستند؛ و بیشتر به تغییر فضا و تعویض شرایط محیط پای بندند تا سقوط حکومت و رژیم موجود. اگر گاه به گاه در تظاهراتی شعاری تند از جانب تعدادی اندک شمار داده می شود، دلیل بر این نیست که اکثریبت مردم چنان دیدگاهی دارند؛ بل تک شعارهائی است که نه هوادارانش فراوان و پرشمارند و نه شعار ره به جائی می برد.
البته باید پذیرفت در این اوضاع حدود ۱۳ میلیون ایرانی در انتخابات شرکت نکرده و ۲/۱ میلیون نفر نیز رأی باطل ریخته اند. اما نظیر این ۱۳ میلیون در هر کشوری به هنگام انتخابات وجود دارد و در هیچ یک از کشورهای دموکرات کره زمین ۱۰۰% مردم در گزینشها حاضر نمی شوند. و این رقم ۱۳ میلیون هم شامل کسانی است که با نظام مخالفند؛ هم بی خیالانی که در هر جامعه هستند و هیچ نوع تغییر و تحولی آنان را به تلاش و حضور در صحنه وادار نمی کند؛ و هم اغلب تنبلهائی هستند که نمی خواهند خود را به زحمت اندازند؛ یا علاقه ای به شرکت در کارهای اجتماعی و سیاسی ندارند؛ و یا همان منفی بافانی هستند که همه چیز را ساخته و پرداخته دستهای نامرئی قدرتهای قاهر و دولتهای قدرتمند می دانند و لاجرم خود را از هر مسئولیّتی معاف می کنند.
باید بی رودربایستی اقرار کنم آنچه بیشتر از هرچیز باعث شگفتی من و کسانی همانند من شد، جمع تعداد آراء آن پنج نفر- به زعم رژیم – اصولگرا است که به یقین و بر مبنای اقرار خود، هر پنج تن در ولایت فقیه ذوبند و بیست و چند سال است با گفته و نوشته و کردار، خود را خاطرخواه مقام معظم رهبری معرفی کرده اند. این پنج نفر رقمی بیش از هفده و نیم میلیون رأی به نام خود درون صندوقهای رأی آورده اند و این دلیلی محتوم بر این است که مقام رهبری حد اقل این اندازه هوادار دلخسته و کمربسته دارد. زیرا کسی که هوادار محسن رضائی، دکتر ولایتی، سعید جلیلی، محمد باقر قالی باف و محمد غرضی است، ذره ای در ولایت مداری اش شک نباید کرد؛ و این عده به یقین همه هوادار رهبر حکومت اند. بی شک بخشی از آن ۵۱% رأی آقای حسن روحانی را نیز باید به همین مجموعه افزود و هواداران مقام معظم ولایت امر را حد اقل به بیش از بیست میلیون بالاکشید.
اما گذشته از این گونه مطالب و بحثها، این نوع استقبال از انتخابات در شمار انبوه را حتا رهبر حکومت اسلامی نیز نه پیش بینی کرده بود و نه باور داشت؛ همچنان که ما را نیز متعجب کرد. به همین دلیل چند روز پیش از روز موعود گزینش، مؤسسه«بی بی سی» از قول رهبر نوشته بود: «… حتا کسانی که حامی نظام نیستند، به خاطر کشور رأی بدهند»
جدا از معنا و مفهوم سخن که نشان از آن دارد خامنه ای دریافته است که شمار مردم شرکت کننده در حوزه های رأیگیری چشمگیر نخواهد بود؛ آن چه باعث استهزا و خنده بر بیان این جمله مضحک از سوی خامنه ای است، نا آگاهی ی رهبر از حد و میزان احترام و مقبولیّت حضرتش در میان کسانی است که نظام را قبول ندارند. خامنه ای از کسانی که با نظام ولایت فقیه سر عناد دارند، می خواهد سخن او را بپذیرند و به فرموده اش در حوزه های رأیگیری حاضر شوند و صفهای انتظار را طویل کنند… حقا این دیگر نشان از پر روئی نیست؛ نام این کار یا وقاحت است یا حماقت. خامنه ای چنان وقیح است که از ایرانیان دشمن نظام که پیش از هر چیز و بیش از نظام دشمن خود رهبرند، می خواهد فرمانش را گوش کنند و بپذیرند و با انبوه تعداشان در صف منتظران رأی دادن، خبرنگاران خارجی را به شگفتی وادارند… البته این کار شد ولی نه به دلیل دعوت رهبر، زیرا بخش اعظم مخالفان نظام درهمان ۱۴ میلیونی که شرکت نکردند و یا رأی باطل دادند، جمع بندی می شوند و قرار دارند. اما این شرکت گسترده مردم در صحنه انتخابات نیز به سبب محبوبیّت و مقبولیّت حضرت رهبر نبود؛ و دلائل دیگری همچون امر خرد جمعی برای گریز از تنگنا در آن نهفته بود که مردم را وادار کرد در حال حاضر اندکی روزنه ی تابش نور را بازتر کنند تا هوای تازه ای وارد فضا شود؛ و در واقع، بیشینه ی رأی دهندگان به حسن روحانی، رأی به تغییر اوضاع داده اند؛ و نه اجرای درخواست حضرت رهبر و یا سقوط نظام!
آقای خامنه ای! از هواداران و دوستداران خود می تواند خواهش کند که امرشان را اطاعت کنند؛ اما از دشمنان نظام چنین توقعی نشان ساده لوحی است. کسی که نظام را نمی خواهد و حامی نظام نیست، پیش از هرچیز، دشمن رهبر و مخالف استبداد جاری از سوی رهبر است. یعنی هم از این نظام و هم وجود مقام معظم رهبری متنفر است؛ و شاید می خواهد سر به تن حضرتشان نباشد. پس مقام رهبری چه گونه توقع دارد مردم درخواستش را بپذیرند. کسی که حامی نظام نیست، بی تردید با رهبر و خاندان رهبر و هواداران او نیز سر دشمنی دارد؛ لاجرم گوش به توصیه ی او نخواهد داد. اما ممکن است ضرورت، همین مخالف را به راهی بکشاند که همان دیدگاه تأمین شود و هواداران حضرتش آن را به مقبولیّت تعبیر کنند.
حضرت!
مردمان خردگرائی که دو سال پیش از همین بی بی سی شنیدند که دولت بریتانیا سه حساب بانکی پسرت مجتبی را که رقمی نزدیک پنج میلیارد لیره انگلیسی در آنها بود، بلوکه و به نفع خود مصادره کرده است، از خود نمی پرسند که آقا مجتبای معمم و بیکار این همه ثروت را از چه منابعی دزدیده و به بانکهای اروپا منتقل کرده است؟!
اما باوجود این، به گمان من تعداد هواداران شما و به تبع آن نظام، بسیار بیشتر ازآن چیزی است که ما اپوزیسیون برآورد کرده بودیم. این موضوع را چنانکه اشاره شد، مجموع آراء آن پنج تنی که در زمره اصحاب و دست بوسان شما قرار دارند، ثابت کرد. هفده و نیم میلیون تن که به آن ۵ نفر رأی داده اند، رقم کوچکی نیست؛ ضمن آن که امکان زیاد دارد که در میان آن ۱۸ میلیون رأی حسن روحانی نیز کسانی باشند که هوادار شما بوده و رقم را بالاتر از این عدد ببرد.
همچنین باید بدانید در میان تعداد کسانی که در انتخابات ۲۴ خرداد به نامزد اصلاح طلب رأی دادند، دستکم نیمی از آن ۱۸ میلیون شرکتشان در انتخابات مصلحتی بوده و از ترس شناسائی و واکنش منفی عمال حکومت – در روزهای پس از انتخابات – تنها برای مهر خوردن شناسنامه در این بازی شرکت کرده اند و نوشتن هر اسمی بر روی ورقه رأی برای آنان توفیری ندارد و حسن روحانی و تقی برغانی برایشان بالسویه است!
اما بشارت باد بر شما که این مردم در شمار اکثریّت بدبختانه دین دارند و به آئین تشیّع آلوده و گرفتار؛ در نتیجه سخن ملا و آخوند برایشان حجت است. بنابراین شما هراس به خود راه ندهید و مطمئن باشید همواره آن تعداد نابخرد معتقد به شیعه ی دوازده امامی در میان این ۸۰ میلیون آدم وجود دارد که در هر صفی بایستند و جمعه خود را فدای گزینش یک تدارکاتچی دیگر کنند؛ و این کار را کردند. ملتی که در این ۳۴ سال هر سال ۹۰ هزارنفرش به حج تمتع رفته و بیش از ۳۰۰ هزارش در سال رهسپار حج عمره شده است؛ و بیش از پنج میلیون نفر نیز با پرداخت ودیعه در انتظار نوبت برای رفتن به زیارت بیت الله الحرام منتظر لطف الهی اند؛ برای اجرای فرامین شما همیشه آماده اند… این چنین مردمانی آن اندازه گوش به فرمان فقیه و معمم هستند که صرف رأی انداختن در آن صندوقها را اجرای فرمان دینی تلقی کنند و رأی دستوری در صندوق اندازند!
ارقام فوق را هنگامی که حساب کنیم و سردستی جمع بزنیم، رقمی حدود ۲۰ میلیون نفر می شود. یعنی بیست میلیون مسلمان مؤمن که آداب و فریضه ی مسلمانی را می شناسند و به جا می آورند، هریک به نوعی و علتی پیرو یکی از آیت الله های عظامند و با اطاعت کامل منتظرند دستورهای شما و دیگر عمامه داران اعظم را اجابت کنند؛ اگرچه شما را هم نه دوست داشته باشند و نه قبول. اما چون می خواهند به حج مشرف شوند؛ می خواهند به زیارت کربلا و نجف بروند؛ وارد کننده و صادرکننده باشند؛ می خواهند از این اوضاع بلبشو سود جسته و بچاپند و ثروت اندوزند؛ لاجرم در هر گونه انتخاباتی که شما فرمانده اش باشید، شرکت می کنند تا شناسنامه و کارت ملی شان گواه این اطاعت باشد و فریبکارانشان اجازه ی هر گونه ترکتازی اقتصادی و چپاول را داشته باشند.
این انتخابات به من فهماند که مردم ایران گوش به فرمان هیچ اپوزیسیون خارج کشور نیستند؛ در هنگامه ی نیاز، خرد جمعی وادارشان می کند که بر طبق اوضاع و احوال جاری در کشور تصمیم بگیرند؛ و پیش از مبارزه با رژیم، در پی مبارزه با اوضاع نا به سامان حاکم بر محیط و جامعه ای هستند که زندگی آنان را تلخ و زهرآلود کرده است. در شانزده سال گذشته سه بار در سال ۱۳۷۶، سال ۱۳۸۸ و سال ۱۳۹۲ نشان دادند ضد نظام حاکم نیستند بل در پی آنند تا فردی صالح و آرامش طلب و فهمیده تر را به عنوان رئیس جمهوری بر سر کار آورند؛ و روزنه ای به سوی نور باز کنند؛ و به این ترتیب هر بار به دنبال تغییر فضا و تغییر وضع رفته اند؛ و برخلاف ما خارج نشینان اپوزیسیون، تصور سقوط رژیم را در مخیله نمی پرورند.
کالیفرنیا دکتر محمدعلی مهرآسا ۱۶/۶/۲۰۱۳