خسرو زارع فرید
در مقاله قبلی “اصلاح طلبان و امام سیزدهم” به عدم امکان بازگشت اصلاح طلبان به قدرت اشاره کرده بودم. با رد صلاحیت هاشمی واقعیتهای بیان شده در این مقاله مثل روز برای همه روشن شده است بیشتر خوش باوران امیدوار بودند از خاتمی و هاشمی برای بازگشت اصلاحات به قدرت استفاده کنند.
در این مقاله سعی خواهم نمود بر اساس نشان دادن واقعیتهای مخفی مانده در سایه به هدف وجود هشت کاندیدا در انتخابات کنونی و دیگر حاشیه ها به نتیجه و هدف این انتخابات برسم.
بررسی انتخابات پیش رو بدون بررسی انتخاباتهای پیشین سال ۸۴ و ۸۸ بی معنی و غیر ممکن است. در مورد اصلاح طلبان و اصولگراها در مقاله قبلی توضیح کافی ارائه نموده بودم. نکته مهمی که غیر قابل چشم پوشی است نقش مجتبی خامنه ای در انتخاباتهای پیشین ریاست جمهوری میباشد. این نقش بخصوص در انتخاباتسال ۸۴ با نامه سرگشاده مهدی کروبی علنی شد. و نقش مجتبی را در مدیریت تقلبات انتخابات ریاست جمهوری افشاء کرد. هاشمی رفسنجانی نیز با حواله کردن متقلبین در آن سال به خدا به صورت سربسته به این نقش مجتبی اعتراف نمود. اما امروز برای بررسی این نقش و شیوه اعمال آن کافیست که ما به نامه بیست و ششم محمد نوری زاد به رهبری (*پشت پرده ی قدرت در ایران*)با دقت بیشتری نگاه کنیم. برای روشنتر شدن موضوع بخشهائی از این نامه را عینا در این قسمت بازنشر میکنم.
“قدرت نخست ایران اگر با شما نباشد، و با پاسداران شما نیز نباشد، پس با کیست؟ عده ای می گویند: با آقا زاده ی شما جناب مجتبی خامنه ای است. که یک روز از شهرام جزایری هشتصد میلیون تومان پول می گیرد و روزی دیگر، برآشفتنِ انتخابات سال هشتاد و هشت و تبعات بعدیِ آن را مهندسی می کند، و امروز نیز به یُمنِ آقازادگی اش، و به برکت دستی که به گردن حضرت حجه الاسلام والمسلمین آشیخ حسین طائب – رییس سازمان اطلاعات سپاه و مسئول سابق هماهنگی های بیت مکرم – انداخته، در پس پرده ی اقتدار شما، به رتق و فتق امور می پردازد و برای خود در فردای پس از شما خواب هایی می بیند.
همین آقا مجتبای شما حتی آنقدر نفوذ دارد که در دفتر همه ی وزرا و خود رییس جمهور که هیچ، در دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت که هیچ، در دفتر رییس قوه قضاییه و رییس مجلس که هیچ، حتی در دفتر آقای مصلحی وزیر اطلاعات نیز شنود کار می گذارد! خلاصه آقازاده ی شما با هر زنگی که به هر وزیر و وکیل و صاحب نفوذی می زند، رعشه بر تن آنان می اندازد و کارها و نقشه های خود را پیش می برد.
چرا نگویم: برخلاف آقا مسعود و آقا میثمِ شما که خوب و شایسته و دوست داشتنی اند و تلاش کرده اند دست های خود را به غبار قدرت نیالایند، یکی از بزرگترین ایرادهای آقا مجتبای شما این بود و هست که لباس آقازادگی اش را به کارهای نابهنجار اطلاعاتی و امنیتی و خاصه گرایی آلود. بله، شاید عده ای بگویند این آقازاده ی مبسوط الید، قدرتِ پس پرده ی ایران است. همو که دستش به دلارهای نفتی و همه جوره ی سرداران فربه واگشوده است. همو که تغییرات جوّی را نیز با دستگاه های مخوف مهره ی امنیتی اش آقای طائب رصد می کند، مدیر اجرایی اش سردار پاسدار قالیباف است و عامل سیاسی اش زاکانی.”
در این اسامی خدمه و حشمه آقا مجتبی آنچه که آشکارا دیده میشود حضور آقایان قالیباف و زاکانی در لیست نامزدهای انتخاباتی است. که قالیباف را مدیر اجرائی مینامد و زاکانی را عامل سیاسی. از سوی دیگر نبایستی فراموش کنیم که حداد عادل نیز پدر زن مجتبی خامنه ای میباشد. اگر جلسه محرمانه حداد عادل و زاکانی و مرتضوی را که در اخبار منعکس شد و قولهائی که به مرتضوی داده بودند نتوانستند عملی کنند و یا به توافق نرسیدند را به وجود یک ارتباط بین این قولها و شخص مجتبی خامنه ای فرض بگیریم. موضوع مداخله مستقیم خامنه ای پس از دستگیری مرتضوی و آزاد کردن ایشان یک روز بعد دستگیری که موجب حیرت بسیاری شده یود نیز کمی آشکارتر میشود.همچنین امیدواری احمدی نژاد و مشاعی برای تائید در آخرین دقیقه و اشاره آنها به سی دی قرمز و اصرار احمدی نژاد به حمایت از مرتضوی معنی دار میشود. دوباره برمیگردیم به نامه نوری زاد
“رها بودن آقا مجتبای شما باعث شده روضه خوانان و ابن الوقت های دیگر نیز به آقازادگان و عشیرگان خود جولان بدهند. مثل آقازاده ی نفرت انگیز واعظ طبسیِ آستان قدس که میزان دارایی اش از اندازه بدررفته، مثل آقازاده ی نفرت انگیز خزعلی که هم سر در سفره ی سرداران سپاه دارد و هم بضرب نام پدر چند شبکه ی تلویزیونی به راه انداخته، مثل آقازاده ی دری نجف آبادی، مثل آقازاده ی مقتدایی، مثل داماد و بستگان مهدوی کنی در بساطی که به اسم امام صادق علم کرده اند، مثل برادران عسگراولادی که در بستری از مناسبات نفرت انگیز، سالانه میلیارد میلیارد به حساب بانکی خود پول پمپاژ می کنند. و دیگرانی از این دست، که با نگاه به اطوار آقا مجتبای شما صاحب نفوذ و تریلیاردر شده اند. با این ادله که: وقتی “او” می کند چرا ما نکنیم؟“
چنانچه مشاهده میکنیم این مجتبی دارای رقبائی نیز میباشد که از جنس خودش هستند و برای افزایش قدرت و مقام و پول خود از امکانات سیاسی پدرانشان استفاده میکنند. و یا دشمنانی که چشم دیدنشان را ندارد و هر اقدامی برای گوشمالی آنها انجام میدهد ازقبیل آقای مهدی هاشمی که بنا بر اظهارات روح الله زم بگومگوهائی با مجتبی نیز داشته است.
اگر مطالب فوق را با گمانه زنیهای انجام شده در مورد قصد و نیت مجتبی خامنه ای برای جانشینی پدر پیوند بزنیم. و بر اطلاعات فوق لیست کاندیداهای تائید شده و تائید نشده این دوره از انتخابات را بیافزاییم. همچنین عکس العملهای کاندیداها را بررسی کنیم به نتیجه بسیار جالبی خواهیم رسید. البته یک نکته بسیار مهم نیز کارنامه بسیار نا بسامان دولت احمدی نژاد است که خودسریهای اخیر وی به هیچ عنوان نمیتواند مورد قبول مجتبی باشد. هرچه باشد احمدی نژاد ماری بود که از آستین مجتبی خارج شده بود.
به تدریج دارد مسائل شفاف میشود. حتی مریض بودن شخص رهبری به بیماری ناعلاج و دستور رهبر برای تغییر قانون اساسی و پارلمانی کردن انتخابات ریاست جمهوری نیز دارای معنی میباشد. این مورد را به صورت کمی واضح تر بایستی بشکافم :
در مفاد قانون اساسی سه چیز توسط آراء عمومی مردم مشروعیت پیدا میکنند.
۱– خود قانون اساسی با تصویب و تائید اکثریت ایرانیان صاحب حق رای مشروعیت میابد.
۲– همه پرسیهای قانونی ( که تاکنون هیچ همه پرسی بجز تائید قانون اساسی انجام نشده است مانند همه پرسی در مورد دست کشیدن از حق هسته ای )
۳– انتخاب رئیس جمهور
از آنجا که رئیس جمهور همانند قانون اساسی توسط رای اکثریت مردم مشروعیت اجرائی پیدا میکند. بنابر این مسئولیت اجرای قانون اساسی نیز به عهده رئیس جمهوری گذاشته شده است که برای اجرای آن نیز پس از انتخاب شدن قبل از شروع کار اجرائی بایستی در پیشگاه مجلس قسم یاد کند.
چنانچه مشاهده میشود مشروعیت پیدا کردن پست ریاست جمهوری توسط مردم و مسئولیت اجرای قانون اساسی قدرتی به رئیس جمهور میدهد که برتر از قدرت رهبر است. چون با تغییر اعمال شده در قانون اساسی شرط مورد قبول بودن رهبر توسط اکثریت مردم حذف شده است و به جای آن مورد قبول بودن رهبر توسط اکثریت مجلس خبرگان گنجانده شده است. در حالی که خود قانون اساسی که مشروعیت ولایت مطلقه فقیه از مفاد آن ایجاد شده با رای مردم مشروعیت پیدا میکند. و خود رئیس جمهور نیز با رای بدون واسطه مردم قدرت اجرائی کردن قانون اساسی را در اختیار میگیرد.
پس اگر رئیس جمهوری بخواهد به عهد خود با مردم وفا کند و قسم خود را پاسداری کند بایستی هر مانعی که امکان اجرای قانون اساسی را سد میکند را از مسیر خود بردارد و تغییر دهد حتی اگر این مانع تضادهای موجود در قانون اساسی باشد بدین معنی که رئیس جمهور میتواند در خواست یک همه پرسی برای حذف اصل ولایت فقیه بکند. و یا تغییر مفادی از قانون اساسی که مانع دسترسی مردم به حقوق تصریح شده خود در قانون اساسی میباشند را خواستار شود.
همین نکته مهم و کلیدی باعث میشود که ولایت مطلقه فقیه بدون پارلمانی کردن انتخاب رئیس جمهور دارای مشکل حقوقی گردد.
نتیجه میگیریم انتخاب رئیس جمهور توسط مردم و جایگاه ریاست جمهوری دارای بیشترین خطر برای صندلی قدرت ولی فقیه است. و سپردن این جایگاه به افراد تازه به دوران رسیده مانند احمدی نژاد و یا اصلاح طلبان بسیار خطرناک بوده است و خواهد بود. تا زمانیکه خر مراد ولایت از پل حق انتخاب مردم به سلامت عبور کند و قانون اساسی به نفع استبداد تغییر یابد.
بر میگردیم به گمانه زنی قصد و نیت مجتبی خامنه ای برای جانشینی پدر و در دست گرفتن قدرت و مقام ولایت فقیه در بعد از انجام تغییرات قانونی و مرگ طبیعی و یا به ظاهر طبیعی رهبر فعلی.
بهترین گزینه برای ریاست جمهوری در سال ۹۲ چه کسی میتواند باشد که منافع مجتبی به صورت حداکثری تامین شود؟
برای رئیس جمهور کردن این گزینه چه سناریوئی لازم است؟
در این سناریو بازیگران روی صحنه و رای دهندگان و متقلبین چه وظایفی دارند؟
بهترین گزینه برای رئیس جمهور شدن که خیال مجتبی از جانشینی پدر آسوده باشد. شخصی نیست به جز پدر زن ایشان آقای حداد عادل که هم نسبت فامیلی مستقیم با ایشان دارند. و هم مشاور رهبر فعلی هستند. و در صورت رئیس جمهور شدن از هر اقدامی برای رهبر کردن داماد خود کوتاهی نخواهند کرد. البته چهار رئیس جمهور آخر در ایران هرکدام هشت سال کامل ریاست جمهوری را در اختیار داشتند. و در صورت بیماری رهبر فعلی به احتمال خیلی زیاد امکان فوت رهبر در این هشت سال وجود خواهد داشت. و موضوع رهبری بسیار مهم خواهد بود. مجلس مواجب بگیر خبرگان نیز همانند شورای نگهبان به راحتی با ایجاد رعب و فضای امنیتی توسط طائب قابل کنترل خواهد بود.
برای دسترسی به این گزینه سناریوهای زیر الزامی میباشد.
اقدام اول خارج کردن امکان پیش بینی نتیجه انتخابات است با پراکنده کردن آراء و حذف کاندیداهائی که به صورت شاخص میتوانند میلیونها ایرانی را به پای صندوقهای رای بکشند و کتمان رای آنها به راحتی ممکن نباشد. همانند آنچه در سال ۸۸ اتفاق افتاد. این اقدام با حذف هاشمی و مشاعی به انجام رسید. و با خاطره ای که از سال ۸۸ در اذهان مردم وجود دارد این انتخابات توسط اکثریت قریب به اتفاق ایرانیها تحریم خواهد شد.
اقدام دوم در سایه قرار دادن شخص مورد نظر مجتبی است که زیاد در جلوی چشم نباشد و مورد حمله منتقدین قرار نگیرد. برای اینکار سعی میکنند قالیباف و جلیلی را بر سر زبانها بیاندازند تا خودشان با چراغ خاموش به راه خودشان ادامه دهند اقدامی که در سال ۱۳۸۴ برای احمدی نژاد کردند تا کسی متوجه نیت آنها نشود.
اقدام سوم خارج شدن بقیه بازیگران از صحنه است آنهم در زمان مقتضی همانند زاکانی که ظاهرا رد صلاحیت شد تا نحوه تمکین به رای شورای نگهبان را به مشائی و هاشمی رفسنجانی بیاموزد. هر چند خود ناخواسته اعتراف نمود که قصد دارند جلیلی و حداد عادل را به مرحله دوم انتخابات بکشند. تا در مرحله دوم بتوانند حداد عادل را رئیس جمهور کنند. همچنین از روز اول ائتلاف ۲ + ۱ اعلام نموده است که دو نفر به نفع نفر سوم کناره گیری خواهند کرد. که الان ادعا میکنند هیچ کدام نمیخواهند کناره گیری کنند. البته اگر نتایج نظرسنجیهای پشت پرده مخصوص آقا مجتبی مناسب باشد امکان خروج زودرس هریک از افراد این ائتلاف به نفع حداد عادل وجود دارد.
اقدام چهارم هدایت رای دهندگان است به سوی نفر مورد نظر مجتبی و جلب حمایت حداکثری خودجوش از رای گیرندگان برای انجام تقلب و کمک به پیاده سازی سناریوی فوق. برای این کار در تلاش هستند که جلیلی را از یک سو مورد حمایت رهبری نشان دهند و از سوی دیگر با حرفهای غیر دیپلماتیک و ناشیانه جلیلی او را غیر کارآمد و مشکل ساز همانند احمدی نژاد معرفی کنند آنها به خوبی میدانند که این رای گیری توسط حداقل طرفداران رژیم برگزار خواهد شد. و نقش متقلبین در حوزه ها برای اعمال نظر مجتبی بسیار برجسته خواهد بود.
مطمئنا برای بازیگران این صحنه پستهای مناسبی در دولت آینده نیز در نظر گرفته شده است. مثلا قالیباف وزیر کشور – ولایتی وزیر خارجه – طائب وزیر اطلاعات – زاکانی معاون اول رئیس جمهور
در این بازی بازنده اصلی مردم و بدنه ای از قدرت هستند که روز مرگ خود را نظاره میکنند مانند احمدی نژاد و اصلاح طلبها و میخواهند به دروغ باور کنند که زنده هستند و زندگی میکنند. در حالی که اگر مجتبی به قدرت برسد ( همانند بشاراسد پسر حافظ اسدی که سی سال در سوریه حکومت کرده بود ) خونها خواهد ریخت و با حمایت جهانی روسیه و چین ایرانی ویران شده به جای خواهد گذاشت. ای کاش پیش از رسیدن چنین روزی اصلاح طلبان کنونی و حامیان نظامی و انتظامی حکومت به آغوش ملت بازگردند و آلت دست جاه طلبی یک آقا زاده نشوند. ( که به ادعای حداد عادل رهبر او را آقا خطاب میکند نه آقا زاده )