اصلاحات انتخاباتی یک گام به پیش، تثبیت حکومت ولایت، ده گام به پس

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

دنیز ایشچی

“کوانتوم پالیتیکس”، یا “مایکرو پالیتیکس” را میشود به یک بینشی تشبیه کرد که به جزئیات رفتارهای سیاسی شخصیتها آ نقدر بها می دهد که تصویر بزرگ و کلان سیاسی را فراموش می کند. این بینش در عمل عمدتا یک بینش رفورمیستی است که استراتژی خویش را بر اساس اصلاحات ذره به ذره و کوانتمی مرحله به مرحله در حکومت ولایت فقیه استوار کرده است. برای آنالیز بازتاب های این بینش استراتژیک فقط کافی است به تاریخ سی و چهار ساله گذشته نگاه اندکی بیاندازیم. پس از گذشت سی و چهار سال از سرنگونی سلطنت و روی کار آمدن حاکمیت ولایت فقیه، در چه نقطه ای قرار داریم؟دولت های انتصابی در نظام ولایت فقیه، از دولت مرحوم مهدی بازرگان آغاز شده و به دولت محمود احمدی نژاد منتهی شده است. آیا در عرض سی و چهار ساله گذشته، در دوران دولت های رجائی، موسوی، رفسنجانی، خاتمی و بالاخره احمدی نژاد، کدامین ظرفیتهای دموکراتیک و انسانی فرصت شکوفائی یافته اند که راه را برای آزادیهای محدود فردی و اجتماعی در حد اقل مقیاس امروزین آن فراهم آورده باشند؟

اگر فرض را بر این بگذاریم که طی هر بیست سال، یک نسل جدیدی از جوانان به سن بلوغ می رسند، طی سی و چهار سال گذشته، نزدیک به دو نسل نوین از جوانان بعد از سال پنجاه و هفت از گذر مدارس و دانشگاه ها عبور کرده و به نسل های نوین اجتماعی فرا روییده اند. بیش از بیست میلیون به جمعیت ایران افزوده شده است. انقلاب تکنولوژی اطلاعاتی تحولات شگرفی در مناسبات فرهنگی، اجتماعی و انسانی فراهم آورده است. آیا مگر غیر از این است که همچنان نظام ولایت فقیه علیرغم تمامی این تحولات، مثل یک غده سرطانی با باز تولید نوین غده های نوین خویش با قدرتمندی توانمند تری به حیات خویش ادامه می دهد؟

طی سی و چهار سال گذشته کدامین فرصتهای اصلاحاتی این امکانات را فراهم کرده اند تا سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک به حیات سیاسی شکوفای خویش بپردازند؟ کدامین امکانات فعالیت های صنفی اجتماعی آزاد برای روزنامه نگاران، وکیلان، دانشگاهیان، نویسندگان و دیگر روشنفکران جامعه فراهم بوده است؟ کجا جمعیتها و انبوه های دانشجویان، زنان، کارگران، ملیتها، فرهنگیان، جوانان این امکانات را داشته اند تا آزادانه نهادها و ارگان های دموکراتیک خویش را تشکیل داده و در حیات سیاسی اجتماعی کشور نقش در خور خویش را ایفا بکنند؟

نهادها و ارگان های قرون وسطائی حکومتی امنیتی ولایت فقیه با توسل به قوه قهر و سرکوب وحشیانه خویش، همچنان با پاشنه های آهنین خویش بر حلقوم نیروهای جبهه آزادی ، تمدن و عدالت می فشارند. همچنان تمامی نمایندگان مجلس، دست چین شدگان سپاه و ولایت فقیه وی باشند. همچنان شورای نگهبان، شورای تشخیص مصلحت نظام، با نظارت های استثوابی خویش سایه شوم و تاریکی سنگین خویش را چنان بر زندگی میلیونها مردم ایران بر افکنده اند که تاریکی های آن به ژرفای هزار و سیصد ساله تاریک تاریخ می رسد. طی سی و چهار سال گذشته کجا بوده است نشانه های دریچه ها، روزنه ها و شکاف های اصلاحات دموکراتیک که جبهه سکولار دموکراتیک از آنها نتوانسته اند استفاده بکنند؟

آری، از دولت مهندس بازرگان آغاز و امروز به دولت احمدی نژاد رسیده ایم. از کشتارهای سالهای اول دهه شصت، به کشتارهای سال شصت و هفت، از کشتار دانشجویان در زمان خاتمی، به فجایع کهریزک می رسیم. همین چند روز پیش بود که هفت نفر را جهت زهره ترک کردن مردم قبل از انتخابات در یکی از شهر ها حلق آویز کردند. همچنان جغد شوم خوف و ترس سرکوب هر نوع حرکت ازادیخواهانه بر کوچه بازار سنگینی می کند. این در شرایطی می باشد که در کنار حاکمیت قهر آمیز سیاسی امنیتی آقایان، آقازاده ها به غارت میلیاردی ثروت های مردمی ادامه می دهند. در شرایطی که در مقیاس وسیع عمومی فقر و فشارهای اقتصادی اجتماعی غوغا می کند، آقا زاده ها و خانواده های هزار و یک فامیل نوین، میلیاردها ثروت مردمی را غارت می کنند.

چرا دوستان رفورمیست ما نه تنها مخالف شکل گیری آلترناتیو مستقل خارج حکومتی سکولار دموکراتیک مدرن و مترقی هستند، بلکه شکل گیری یک چنین آلترناتیوی را با چوب زدن هایی به اتهام قهر آمیز بودن آن تعبیر و تفسیر می کنند؟ آیا این اپوزیسیون سکولار دموکراتیک می باشد که طی سی و چهار سال گذشته به تاکتیک قهر متوسل می شده است، یا اینکه سایه شوم قهر قرون وسطائی ولایت فقیه از هر روزنی بر خانه ها، ادارات، مدارس ، دانشگاهها، کارخانه ها و هر جائی که تمرکز مردمی وجود داشته باشد، سایه مرگ انداخته است.

پیروان ولایت فقیه، چه عمامه دار، چه بدون عمامه، چه بازنشستگان سپاه پاسداران، چه فعالین نیروهای امنیتی دیگر، امروز تمامی پست های کلیدی سیاسی اداری را در کنترل خویش درآورده اند. با قدرت گیری طالبان ها، سلفی ها و وهابی ها و غیره، از پاکستان گرفته تا قلب خاورمیانه، از چچنیا گرفته تا قلب آفریقا، نه تنها به حاکمیت ولایت فقیه مشروعیت روانی سیاسی تاریخی بیشتری بخشیده است، بلکه به آنها انگیزه بیششتری در صدور اسلام شیعه به موازات حاکمیت های سیاسی سنی مذهب از افغانستان، تا سوریه، عربستان و قلب آفریقا بخشیده است. در شرایطی که زیر فشارهای بحران ناشی از محاصره اقتصادی ناشی از اصرار در ادامه پروژه سلاح هسته ای از طرف حکومت ولائی شیعه اسلامی، مردم ایران تحت شدیدترین فشارها قرار دارند، پروژه های صدور اسلام از طرف حکومت اسلامی ایران در سوریه، لبنان، آفریقا و کشورهای دیگر به قوت خویش بر جای خود استوار می باشند.

برای اینکه مقایسه ای در زمینه اینکه آیا دو سیاست مختلف حمایت از انتخابات مهندسی شده بصورت شرکت فعال با رای دادن به آقای رفسنجانی، به قیمت مشروعیت مردمی و بین المللی بخشیدن به رژیم جمهوری اسلامی ایران از یک طرف، در مقابل سیاست تحریم فعال انتخابات به خاطر غیر دموکراتیک بودن انتخابات و ضد مردمی بودن کلیت نظام و به رسمیت نشناختن موقعیت حقوقی قانونی حکومت جمهوری اسلامی ایران با هدف شکل دادن به اپوزیسیون منسجم تر خارج حکومتی سکولار دموکراتیک که مشروعیت مردمی و بین المللی خواهد داشت ، چه می باشد.

سیاست شرکت فعال در انتخابات با چنین هدفی “احتمالا” منجر به برداشته شدن محاصره اقتصادی که فشار اقتصادی اجتماعی را تا حدودی میتواند از دوش عامه مردم بردارد، و بوجود آمدن رکود در سیاستهای تهاجمی صدور اسلام شیعه و پروژه سلاح هسته ای جمهوری اسلامی ایران خواهد شد. با در نظر گرفتن اینکه اگر کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران خود احساس چنان خطری را از طرف خیزش های مردمی و یا فشارهای بین المللی احساس بکند، همان کسی را به موقعیت ریاست جمهوری انتصاب خواهد کرد، که برای برون رفت از بحران مناسب می شناسد. پس شرکت فعال به قیمت مشروعیت مردمی و بین المللی بخشیدن به چنان نظامی هیچ ضرورتی نخواهد داشت.

سیاست تحریم فعال بصورت شرکت فعال در ارتقاء خواسته های مردمی و کمک به سازماندهی حرکات خواستاری دموکراتیک آنها، مشروعیت قانونی و دموکراتیک را به جبهه اپوزیسون سکولار دموکراتیک منتقل می کند. اپوزیسیون خارج حکومتی آزادیخواه و مردمی با قدرت بیشتری میتواند حول شعار واحدی منسجم شده، به همکاری های تاکتیکی و همفکری های ائتلافی مرحله ای بپردازد. این اپوزیسیون با صدای واحد و رساتری می تواند در عرصه های داخلی و بین المللی وجهه نمایندگی مردمی خویش را بصورت آلترناتیو دموکراتیک تثبیت نماید.

گرچه با بکار گیری آلترناتیو دوم، احتمال تاثیر گذاری در پروسه تخفیف فشارهای روزمره بر شانه های مردم، احتمالا کاهش خواهد یافت، ولی آیا بازده و ثمره های چنین تاثیر گذاری احتمالی در صورت شرکت فعال با رای دادن به آقای رفسنجانی، به قیمت مشروعیت داخلی و بین المللی بخشیدن و تثبیت حاکمیت ولایت فقیه به میزان مستحکمتری برای چهار سال دیگر می ارزد؟ آیا پیش گرفتن چنین سیاستی بیشتر شکاف در میان اپوزیسیون سکولار دموکراتیک منجر می شود، یا به شکاف های درون حکومتی جهت بهره برداری سیاسی سکولار دموکراتیک؟

دوستان رفورمیست ما را شاید بشود به قماربازان معتادی تشبیه کرد که به هیچ وجه نمی خواهند باختن در یک قمار تکراری را قبول کنند، برعکس با امید به اینکه بالاخره برای یک بار هم که شده، یک روز برنده خواهند شد و تلافی تمامی باخت های خود را در خواهند آورد، همچنان به ادامه استراتژی “شکوفائی جمهوری اسلامی ایران” با شیوه های دیگر ادامه می دهند. استراتژی پایان بخشیدن بر بحران محاصره اقتصادی و اتمام پروژه هسته ای جمهوری اسلامی ایران، بیشتر متاثر از ژئوپولیتیک منطقه ای دو قطب جدید بین المللی شکل گرفته نوین، یعنی آمریکا و بلوک غرب از یک طرف ، در مقابل بلوک روسیه و چین از طرف دیگر می باشد، تا اینکه تاثیر نهائی خویش را از تحولات داخلی بگیرد. لذا، اپوزیسیون سکولار دموکراتیک، باید با حضور منسجم و مستقل خویش، موضع گیری مسقل خویش، ابتکار سیاسی در کسب مشروعیت بین المللی را از آن خویش بکند.

شکل گیری اپوزیسیون آلترناتیو سکولار دموکراتیک سیاسی خارج حکومتی که بر بنیان های ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشری ، مدرن و عدالت جویانه استوارمی باشد، بصورت رئالیستی در اینده ای نه چندان دور قابل تحقق می باشد. شرط اولیه تحقق یافتن چنین آلترناتیوی، بریدگی کامل از استراتژی اصلاحات درون حکومتی و حرکت در راستای شکل دادن به آلترناتیو دموکراتیک سکولار خارج حکومتی می باشد. مرحله بعدی آن نزدیکی و همکاری های عملی و همفکری های ائتلافی بلوک های سیاسی سکولار دموکراتیک با همدیگر می باشد. شکل گیری چنین آلترناتیوی، نا امیدی های روانی سیاسی میلیونها مردم ایران را به امید، رکود حرکت های اجتماعی را به نهادینه شدن ساحتاری حرکت های دموکراتیک، به رسمیت شناخته شدن یک چنین آلترناتیوی از طرف افکار عمومی داخلی و بین المللی به عنوان نمایندگان راستین مردم و بالاخره خشکیدن ریشه های نظام ولایی از درون خود می باشد.

شرکت فعال در انتخابات را به تحریم فعال انتصابات مهندسی شده تبدیل کنیم. جبهه سکولار دموکراتیک تحریم انتخابات را نهادینه بکنیم. خواسته های دموکراتیک و حقوق بشری تمامی جنبش های زنان، جوانان، کارگران، ملیتها، زحمتکشان، روشنفکران و دیگر اقشار دموکراتیک را به منشور دموکراتیک عبور از نظام ولایت فقیه تبدیل بکنیم. درد زایمان جمهوری سکولار دموکراتیک ایران فدرال بر ویرانه های ضد ارزشهای قرون وسطائی ولایت فقیه ، از سختی هائی که مردم الان تحمل می کنند، سنگین تر نخواهد بود. تنها از طریق تحمل درد زایمان نظام نوین از درون ویرانه های نظام پوسیده، ارتجائی و کهنه می باشد که آرمانهای ندا، فرزاد و سهراب ها تحقق خواهد یافت.

دنیز ایشچی ۲۰/۰۵/۲۰۱۳

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.