توبه دیرهنگام اصول گرایان از احمدی نژاد

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

حسن طالبی

هشت سال پیش که اقتدارگرایان در عطش کسب قوه مجریه به هر گونه بازی خارج از قاعده در برابر رقیب اصلاح طلب روی آورده بودند و با به میدان آوردن نیروهای نظامی قصد کسب این سنگر را داشتند،نگرانی بسیاری از دلسوزان بر این بود که قالیباف با اتکا به نیروی نظامی بر صدر قوه مجریه خواهد نشست و به دلیل وام دار شدن به نیروی سپاه کشور را در مسیر اقتدارگرایی مطلق قرارخواهد داد.نشانه ها وعلائم موجود هم موید این مطلب بود چون بخش عظیمی از نیروهای سپاه و بسیج در میانه میدان قرار داشته و در مناطق مختلف در این راستا فعالیت می کردند. بخش های سنتی اصول گرایان نظیر جمعیت موتلفه اسلامی هم در روندی نسبتا آرام پیگیر برنامه انتخاباتی علی لاریجانی بودند. اما در روزهای نزدیک به انتخابات و خصوصا بعد از اعلام اسامی تایید صلاحیت شده نامزدها همه گمانه زنی ها به هم ریخت.

سردار قالیباف که در کمپین انتخاباتی خود موفق شده بود اعتماد بخشهایی از جامعه را کسب کند به نا گاه مغضوب اقتدارگرایان شد. او با بیان اینکه قصد دارد چون رضاخان اسلامی عمل کند و با نوع تبلیغاتی که در سطح جامعه به راه انداخته بود دستاویزی به رقبای خود داد تا در معرض انتقادهای بدون پاسخ قرار گیرد،

همین روزها بود که خبر رسید مجتبی خامنه ای بازی اقتدارگرایی را به عهده گرفته است.حمایت مجتبی خامنه ای از احمدی نژآد و مذاکرات او با برخی از فرماندهان سپاه برای جلب حمایت آنان از او شایع شد. ناطق نوری که به عنوان ریش سفید اصول گرایان در اعتراض به رفتار مجتبی خامنه ای به رهبر پناه برده بود با شنیدن پاسخی نسبتا تند از طرف رهبری برنامه انتخاباتی را رها کرد و در حساس ترین روزهای منتهی به انتخابات جهت استراحت به روستایی در شمال کشور رفت. هادیان سیاسی سپاه و بسیج ادارات و محلات دست بکار شده و امکانات عمومی را در خدمت برنامه انتخاباتی احمدی نژاد قرار دادند. دور اول انتخابات برگزار شد ونهایتا احمدی نژاد و هاشمی به دور دوم راه یافتند.

آنچه که در دور دوم انتخابات رخ داد دفاع تمام همه جانبه اصول گرایان از احمدی نژاد در برابر هاشمی بود. با گذشت ۸ سال از این وقایع اهمیت این مسئله بیشتر در خور توجه است تا پیروزی احمدی نژاد بر هاشمی. به عقیده بسیاری از تحلیلگران هر کسی در برابر هاشمی قرار می گرفت پیروز بود.۸ سال پیش تر از آن مردم با رای به خاتمی «نه بزرگ» خود را به سیاست های هاشمی گفته بودند،چرا که از نظر افکار عمومی رای به ناطق به نوعی رای به همان سیاست های اقتصادی هاشمی تلقی می شد. آثار زخمهای ناشی از سیاستهای تعدیل اقتصادی هاشمی هنوز بر اقشار آسیب پذیر باقی مانده بود و عمده انتقادات توده های مردم به هاشمی نیز در بخش اقتصادی بود.

نگاهی کوتاه به پیشینه روابط هاشمی با اصول گرایان

گرچه با در گذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی آقای خامنه ای تمام همت خود را برای حذف جناح چپ حاکمیت صرف کرد و تلاش نمود تا مناصب اداری و سیاسی را از حضور اصلاح طلبان خالی کند،اما اگر حمایت و همراهی هاشمی نبود رهبر جمهوری اسلامی به هیچ وجه قادر به انجام اینکار نبود.

اصول گرایان بهتر از هر کسی می دانستند و می دانند که موقعیت سیاسی خود را مرهون حمایتهای هاشمی در سالهای بعد از جنگ می باشند. در دوره چهارم مجلس اعتبار هاشمی صرف شکست جناح چپ شد و دوره پنجم نیز گرچه با ظهور کارگزاران قدری بازی بین چپ و راست را به نفع اصلاح طلبان سوق داد، اما هنوز هم هاشمی به عنوان چهره ای تمام قد اصول گرا شناخته می شد و اصول گرایان اعتبار خود را از هاشمی می گرفتند،در تبلیغات انتخاباتی راستها برای مجلس هنوز هم عنوان «حمایت از هاشمی» حذف نشده بود.

در دوران اصلاحات هم هاشمی گرچه سعی داشت خودش را سمبل اصلاحات در جامعه معرفی کند،اما به هیچ عنوان جامعه نمی پذیرفت و نتیجه انتخابات مجلس ششم این نکته را به خوبی نشان داد. سکوت هاشمی در وقایع مهمی چون قتلهای زنجیره ای ، کوی دانشگاه ، دستگیری و قلع و قمع شهرداران نواحی مختلف تهران هیچ نشانه ای از اصلاح طلب بودن هاشمی را به نمایش نمیگذاشت. رفتار توام با اعتدال و احترام شخص خاتمی با هاشمی اگر نبود،چه بسا شخص هاشمی مجددا پرچم اقتدارگرایی را به دوش می گرفت.

این روزها گرچه هاشمی می کوشد تا همیشه خود را به عنوان فردی معتدل در وقایع سیاسی کشور معرفی کند،اما در نگاهی فراتر از اظهارات او شاید بتوان گفت این اعتدال گرایی بیشتر در مسیر کسب و حفظ قدرت بود تا پیشبرد یک برنامه هدفمند سیاسی_اقتصادی برای اصلاحات. هاشمی مخصوصا در دور اول ریاست جمهوری با اجرای سیاستهای بیرحمانه اقتصادی خود بر علیه اقشار ضعیف جامعه نشان داد که با واژه اعتدال بیگانه است. او در اجرای سیاستهای اقتصادی شبه لیبرالی خود می گفت اقتصاد ایران نیازمند جراحی است. در همان هنگام افرادی که آشنایی بیشتری با اوضاع سطوح پایین اقتصادی جامعه داشتند به انتقاد از او می پرداختند و خواسته بسیاری از اطلاح طلبان کنونی در آن مقطع از هاشمی این بود که این جراحی نیاز به مسکن دارد. ایستادگی نیروهای چپ در برابر سیاستهای هاشمی بود که آنها را برای ۵ سال در دوران هاشمی خانه نشین کرد

ذکر این نکته فقط به این منظور بود که ادعای هاشمی مبنی بر اعتدال گرایی کاملا زیر سوال است و همینطور اقدامات وزارت اطلاعات هاشمی بر علیه روشنفکران و نویسندگان و منتقدان سیاسی نیز گواهی دیگر بر همین مطلب است.

به هر صورت هاشمی بر خلاف تظاهر عمومی خودش تا سال ۸۴ چهره ای وابسته به جناح اصول گرایان بوده نقش موثر هاشمی در تصمیم گیریهای جامعه روحانیت مبارز تهران به عنوان یکی از اصولی ترین پایه های جناح راست هم گواه محکمتری است کوتاه سخن اینکه او چه خودش مواضع اقتدارگرایانه داشته است و چه حمایت او از سیاستهای اقتدارگرایان در جبهه راست انکار ناپذیر است..

اما چرا جناح اصول گرا از هاشمی در برابر احمدی نژاد به حمایت برنخاست؟

شاید سه دلیل برای این سوال پاسخهایی باشند.

۱_ اینکه بخشهای عمده اصول گرایان اقتدارگرایی را در جهت تمامیت خواهی خود می دانند،آنها معتقدند وقتی با دوپینگ نظامی وارد عرصه سیاست می شوند باید همه چیز در اختیار آنان باشد.آنها اگر بار دیگر برای حمایت از هاشمی سپاه را به میدان می کشیدند،به منزله این بود که درصد زیادی از قدرت را تقریبا رایگان به هاشمی بخشیده اند.چرا که هاشمی هر چند اقتدار گراست ولی به اندازه دیگر اصول گرایان تمامیت خواه نیست.با روی کار آمدن هاشمی بخشهای دیگری به جز اقتدارگرایان هم این فرصت را می یافتند که در عرصه هایی تنفس کنند و این اولین تضاد هاشمی با سایر اصول گرایان را آشکار می کند.

۲_عدم شناخت درست داشتن از احمدی نژاد: اصول گرایان با این پندار که با کنار گذاشتن هاشمی و اصلاح طلبان این فرصت را خواهند یافت که تمام قدرت اجرایی را به اردوگاه خود ببرند به احمدی نژاد روی آوردند.آنها هرگز پیش بینی نمی کردند که گرفتن قدرت اجرایی از اصلاح طلبان و هاشمی به معنی داشتن آن نیست. ساختار قدرت در جمهوری اسلامی به شیوه ای است که یک شخص مثل احمدی نژاد می تواند همه معادلات را یک شبه بهم بریزد. احمدی نژاد اگر برآیند مبارزات سخت درون گروهی،درون حزبی و درون جناحی و ملی بود،این انتظار درست بود. ولی احمدی نژاد محصول یک فرآیند چند هفته ای و شاید هم بیشتر در کنش و واکنشهای اقتدارگرایی در سطوح بالای قدرت بود. بدیهی است در چنین ساختاری تنها سلامت نفس کسی که قدرت را به چنگ آورده است شرط اول است،چون هیچ مکانیسم بازدارنده ای نیست تا در برابر او مقاومت کند.

در چنین مواردی شاید بتوان گفت سرنوشت نیروهای سیاسی و ملت را شانس رقم زده است.بعید نبود که با قرار گرفتن شخصی خردمند و معتدل از میان همین اصول گرایان ،با فرصت اقتصادی حاصل از افزایش درآمد نفت ،کشور در مسیر بهبودی قرار بگیرد.اما بازی ناشیانه اصول گرایان در دفاع تمام قد از احمدی نژاد ناشناخته در مقابل هاشمی کشور را در معرض تهدیدهای جدی قرار داده است.

دلیل سومی هم در دفاع اصول گرایان از احمدی نژاد محتمل است که بیشتر به فرصت طلبی و نفاق سیاسی آنها می توان نسبت داد. این جناح به دلیل ضعف پایگاه اجتماعی هاشمی پشت سر احمدی نژاد قرار گرفت تا به نوعی برادری خود را با او اثبات کند،گرچه هاشمی را اصلح ترونزدیکتر به خود می دانست.

اشاره به نکات فوق هر چند ار خالی از اشکال نیست،ولی کوششی است که نشان دهد جناح اصول گرای کشور در نابود کردن فرصتها و سیر قهقرایی جامعه گناهش کمتر از احمدی نژاد نیست.

اکنون که انتخاباتی دیگر در پیش است و خواه و ناخواه کسی از میان همین افراد یا حتی ممکن است کسی از جناح رقیب مسئولیت اجرایی را برای هشت سال به عهده بگیرد ،وقایع سیاسی و اظهار نظرات سران اصول گرا نشان می دهد که اصول گرایان به توبه از احمدی نژاد می اندیشند.توبه ای که خیلی دیرهنگام است و آثار سوء این تاخیر باعث خسارتهای زیادی بر ملت و کشور شده است.هزار میلیارد درآمد ارزی کشور که به گواهی اقتصادیون بی نظیرترین فرصت اقتصادی تاریخ ایران بوده است،به هدر رفته است،کودتای سیاسی تلخ ۸۸ که از خاطر ملت ایران هیچگاه پاک نخواهد شد، و کشته شدن بسیاری از فرزندان ملت که تنها اسامی اندکی از آنان در فضای عمومی منتشر شده است،و زندانیان بی گناهی که خاطره اسرای جبارترین حاکمان تاریخ را در اذهان تداعی می کند وبی حرمتی احمدی نژاد به خیل عظیم ملت ایران در مناسبتهای مختلف که همیشه تبعات آزار دهنده ای برای مردم داشته است، دستاورد اجتهاد سیاسی اصول گرایان و در راس آن رهبری نظام برای مردم بوده است

اصول گرایان بعد از هشت سال به نتیجه رسیده اند که باید از احمدی نژاد عبور کرده و توبه کنند، اما آنها که خود بیشتر از دیگران به این واژه ها آشناتر هستند می دانند که یکی از شروط پذیرش توبه و بازگشت به خدا و مردم کفاره است.

کفاره درست گناه همه اصول گرایان و شخص آقای خامنه ای حضور در دادگاهی مردمی و پاسخگویی به آنچه که در چند سطر پیش اشاره شد،می باشد.نزاع مجلس با دولت در پرونده وزیر کار و نتیجه استیضاح نشان داد که اصول گرایان در این سالها بی جهت مدارا کرده اند،آنها اگر تعهدی در قبال مسئولیت خود در قبال مردم احساس می کردند،رئیس جمهور و اطرافیانش به هیچ وجه قادر نبودند که اینگونه با کیان کشور بازی کنند.برعکس در طول این سالها در بسیاری از آنچه که بر مردم رفت،خود آنها مشوق احمدی نژاد بوده و چون او فکر کرده و هنوز هم بر این مدار می چرخند.

کلام آخراینکه گوش آنان از قوه شنوایی بی بهره است،اما لازم است که درخواست شود عقلای این جناح بار دیگر با یک بازی انتخاباتی مضحک ۸، سال سیاه و تاریک دیگر را برای کشور رقم نزنند.مدعیان این جناح هر از گاهی باید شناخت بنیانگذار جمهوری اسلامی از خودشان را مد نظر قرار دهند که عرضه اداره یک دکان نانوایی را هم ندارند،و این اظهار نظر در پاسخ به انتقادات از نخست وزیر دولتی بود که اکنون در شرایطی بدتر از یک زندانی قرار دارد.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.