حسن جداری
چند روز پیش، در سایت “ایران گلوبال،” مقاله ای دیدم در رابطه با برگزاری کنفرانسِی در دهم فروردین امسال در باکو از جانب ” جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی” برای بحث و گفتگو در باره”فردای آذربایجان جنوبی معاصر”. نویسنده این مقاله نژاد پرستانه و عظمت طلبانه، فردی است به نام حجت کلاشی،” کارشناس ارشد علوم سیاسی و مسئول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست.
” ایشان با حرکت از دید پان ایرانیستی خود ، ضمن بهم بافتن دلایل سست و بی پایه ای که ریشه در اندیشه های عظمت طلبانه پان ایرانیستی دارد ، منکر موجودیت جمهوری آذربایجان شده و خواهان الحاق خاک آن سرزمین، به ایران گردیده است. حجت کلاشی در مقاله خود که نخستین بار به صورت مصاحبه در نشریه زیر زمینی ” راه دیگر،” انتشار یافته و سپس در سایت “ایران گلوبال،” بازگو شده است، از رژیم جمهوری اسلامی میخواهد که” بجای فشار بر نیروهای ملی، اجازه دهد که این نیروها فعال شوند …
نیروهای ملی در این نبردی که مدتهاست آغاز شده است، مردم ایران را تجهیز روحی کنند، چرا که الان حوزه اصلی نبرد، حوزه هویت است و این جنگ بزرگ نا پیدائی است که قبل از جنگ نظامی در ایران شروع شده است و بسیار حیاتی تر از جنگ نظامی آشکار است.” مسئول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست، در جای دیگر از مصاحبه خود، هویت جمهوری آذربایجان را هویتی جعلی و ساختگی ارزیابی کرده و مینویسد: “دولت آذربایجان برساخته جعلی است.” و در پایان مقاله، چنین نتیچه گیری میکند: ” خوشبختی منطقه و کشور موسوم به آذربایجان، در پیگیری ایده ایران بزرگ و در همکاری منطقه ای است.”
نویسنده پان ایرانیست، در حالیکه خواست الحاق طلبی خود را در پوشش ” اندیشه احیا” مطرح میسازد در قسمتی از نوشته خود، در پاسخ مصاحبه کننده که می پرسد ” شما به عنوان یک پان ایرانیست معتقدید که ایران باید تلاش کند اراضی باکو ( منظور جمهوری آذربایجان است .) را به درون مرزهای ایران باز گرداند؟”، چنین متذکر میشود: ” نگاه پان ایرانیستی در پی اندیشه احیاست…
بحث محوری پان ایرانیست، زنده کردن مناطق ایرانزمین است. یعنی اینها اگر به هویت اصلی تاریخی خود دست پیدا کنند حیات جدید را شروع میکنند …. ما باید بکوشیم خود را در درون ایده شکوهمند ایرانزمین، احیا کنیم و جریان یابیم.” (!!)بدین ترتیب، از دید تاریک بین نویسنده پان ایرانیست ، پس از آنکه اهالی و ساکنین ” اراضی باکو” و دیگر “مناطق ایرانزمین،” هویت تاریخی خود را باز یافتند و ” حیات جدیدی” را آغاز کردند، در این سرزمینهای ظاهرا خوشبخت و سعادتمند،حکومت های متناسب با بافت تاریخی و هویتی این مناطق ، به وجود خواهند آمد که ” باز تاب دهنده خواست هویتی و فرهنگی و تاریخی مردم این مناطق” خواهند بود. آنگاه “وحدتی مبتنی بر خود آگاهی و هوشیاری ملی ایجاد میشود که راه وحدت در هر شکل لازم دیگر را فراهم میکند.” چنین است ایده آل ها و تخیلات بغایت عظمت طلبانه وارتجاعی یک ” کارشناس علوم سیاسی” پان ایرانیست ! مایه بسی تاسف است که در قرن بیست و یکم، ما در بین خود افراد برتری طلبی داریم که در زمینه مسائل مهم سیاسی و اجتماعی، حامل عقب افتاده ترین و ضد انسانی ترین نظریات بوده و آرزو و اشتیاق زنده کردن ” فر و عظمت باستانی” دوران هخامنشیان و ساسانیان را در سر می پرورانند.
گرچه این دارندگان اندیشه های عظمت طلبانه ، در حال حاضر، در جهت برآورد خواستهای امپراطوری سازی خود، از جمهوری آ ذربایجان شروع کرده اند، اما این سان که این نژاد پرستان جاه طلب، تند میرانند، بزودی کوشش در جهت الحاق ترکستان واوزبکستان و افغانستان و تاجیکستان و سرتاسر قفقاز و بخش هائی از هندوستان و پاکستان را نیز در برنامه فعالیتهای توسعه طلبانه خود، قرار خواهند داد! اگر بر فرض محال، پان ایرانیست های بلند پرواز ما به آرزوی خود در ایجاد ایران بزرگ نایل آمدند ومعجزه آسا همه بخشهای شاهنشاهی ادوار باستانی، به ایران کنونی ملحق شدند، راستی این پیوستن به کشوری که در آن انواع تعدی ها و بیدادگریها حکومت میکند، چه سود و حاصلی برای اهالی بلا زده نواحی و کشورهای الحاقی خواهد داشت ؟ در واقع امر، آن بیچارگان نه تنها از این تغییر و تحولات البته امکان ناپذیر فایده ای نخواهند برد، بلکه نظیر ساکنین کنونی ایران، به بلائی گرفتار خواهند شد که خلاصی از آن به آسانی ممکن نخواهد بود! سرتاسر مصاحبه حجت کلاشی، کارشناس ارشد علوم سیاسی پان ایرانیست، آکنده است از نظریات گمراه کننده و غیر علمی.
چنین مطالب سخیف و غرض آلودی تنها از قلم ” پژوهشگری” می تواند تراوش کند که خواست های شوونیستی و برتری طلبانه، تمام وجودش را احاطه کرده و چشما ن جهان بینش را کور ساخته است. در جائی از مصاحبه خود، حجت کلاشی منکر ستم ملی در ایران شده و ادعا میکند: “اصطلاحی هم که به نام ستم ملی مطرح میشود، تحت تاثیر آموزه لنین و نوشته او به نام حق ملل در تعیین سرنوشت است ….. البته آنها از ستم ملی قوم فارس،صحبت نمی کنند.” راستی چه گفته های علمی دانشمندانه و مو شکافانه ای! معلوم است که کارشناس ارشد علوم سیاسی، در زمینه مقوله ملت و ستم ملی، کوچک ترین دانشی نیندوخته است و یا اینکه عامدانه در این رابطه، مغلطه میکند.
حقیقت امر این است که ستم ملی را لنین کشف نکرده است و حق تعیین سرنوشت هم برای نخستین بار در ادبیات سیاسی از جانب لنین، به میان کشیده نشده است . در همان جزوه معروف حق تعیین سرنوشت، لنین متذکر میشود که حق تعیین سرنوشت ملل که به مفهوم حق جدائی و تشکیل دولت مستقل می باشد ، در کنگره بین الملل کمونیستی که در سال ۱۸۹۶ در لندن برگزار شد،مطرح گردیده است . مبارزه کمونیست ها علیه ستم ملی نیز با جزوه فوق الذکر لنین آغاز نشده است .
سالها قبل از نگارش این جزوه، مارکس در دوران فعالیت های سیاسی پر ثمر خود، در موارد مختلف ، فریاد خود را علیه ستم ملی، بلند کرده است . طبیعی است که ستم ملی رابطه دیالکتیکی با مقوله ملی و ملت دارد . در تاریخ بشر، نه پدیده ای به نام ملت همیشه وجود داشته و نه مقوله ای به نام ستم ملی. ملت در دوران رشد سرمایه داری مدرن، ابتد ا در قرن شانزدهم در بخشهائی ازاروپا و سپس در دیگر نقاط جهان در نتیجه از هم پاشیدن نظام فئودالیته به وجود آمده است . ستم ملی تنها در کشورهای چند ملتی میتواند وجود داشته باشد .
لنین در جزوه ” حق ملل در تعیین سرنوشت” که در سال ۱۹۱۴ نگارش یافته است، با اشاره به جزوه کائوتسکی تحت عنوان ” ملی بودن و بین المللی بودن”( ۱۹۰۸ – ۱۹۰۷)، گفته های کائوتسکی را در رابطه با دولتهای چند ملیتی، متذکر میشود: ” دولتهائی که از لحاظ ملی رنگارنگند ( به اصظلاح دولتهای متشکل از ملت های مختلف که از دولت های ملی متمایزند) همیشه دولتهائی هستند که صورت بندی داخلی شان به دلایل گوناگون، غیر عادی یا تکامل نیافته( عقب مانده) باقی مانده است.”
ایران در شمار کشور های چند ملیتی می باشد که در آن، علاوه بر ستم اقتصادی، ستم ملی نیز وجود دارد. در حالیکه تمام کارگران و زحمتکشان این کشور از ستم اقتصادی رنج میکشند، ستم ملی در ایران تنها شامل خلق های غیر فارس می گردد . علیرغم حرفهای غیر علمی حجت کلاشی، در ایران ستم ملی طبیعته در حق خلق فارس، اعمال نمیشود. از آغاز دوران حکومت خاندان پهلوی تا امروز، ملت های غیر فارس ایران که اکثریت اهالی کشور را تشکیل میدهند، در معرص ستم ملی قرار داشته اند.
ستم ملی در مورد این ملت ها در ابعاد وسیع و در زمینه های مختلف، اعمال میشود.به این دلیل آشکار که در ایران ستم ملی در مورد ملت های غیر فارس طی ده ها سال توسط رژیمهای شوونیست حاکم اعمال شده است ، مبارزه علیه ستم ملی از جانب ملت های غیر فارس ساکن این کشور، امری طبیعی و اجتناب ناپذیر به نظر می آید. اما پان ایرانیست ها و دیگر گروه بندیهای شوونیست و ارتجاعی که آرزوی خام تجدید حیات شاهنشاهی باستانی را در سر می پرورانند با واقعیت ها و منطق، سر سازگاری ندارند.
آنها نه تنها وجود ملت ها و ستم ملی را در ایران کتمان می کنند، بلکه آماده اند هر فریاد ی را که از طرف ملت های غیر فارس علیه ستم ملی بلند می شود، در همگامی با رژیم آزادیکش و شوونیست جمهوری اسلامی، در گلو خفه کرده و هر حرکت و جنبش ملت های غیر فارس را علیه ستم ملی به مثابه اقدامی “تجزیه طلبانه”، محکوم سازند . در مصاحبه خود، کارشناس علوم سیاسی پان ایرانیست، ستم ملی را به مثابه پدیده ای موهوم و غیر واقعی، ارزیابی می کند. چه کوتاه بینی تنگ نظرانه ای! باید از شوونیست هائی نظیر حجت کلاشی پرسید آیا تحمیل زبان فارسی در مدارس و موسسات آموزشی به ملت های غیر فارس، ستم و زورگوئی آشکار محسوب نمیشود؟ چرا باید در کشور کثیر المله ای نظیر ایران با اینهمه تنوع زبانها، زبان یک ملت از بین این ملتها یعنی زبان فارسی، زبان رسمی کشور اعلام گردیده و زبانهای ملت های دیگر به توده فراموشی سپرده شود؟ نگاهی اجمالی به وضع دردناک بهداشت، اقتصاد و فرهنگ در کردستان و بلوچستان و دیگر مناطقی که در آنها ملت های غیر فارس سکونت دارند ، ابعاد گسترده ستم ملی را در ایران تحت سلطه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، به روشنی اشکار می سازد.
باید گفت دوران نژادپرستی و عظمت طلبی و پان آریا ایسم و پان ایرانیسم و پرستش هر پان دیگری ، مدتهاست سپری شده است . در دنیای کنونی، هرگونه کوشش و تمهیدی در تحمیل زبان و آداب و رسوم ملت حاکم بر ملتهای تحت ستم ، بدون تردید، عکس العملی جدی به دنبال خواهد داشت. کیست که نداند در ایران تحت سلطه خونین حمهوری اسلامی، انواع ستمگریها وجود دارد . ستم ملی در شمار یکی از این ستمگریهاست که میلیونها انسان متعلق به ملت های غیر فارس کشور، از آن رنج می برند. گرچه رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی، با حبس و شکنجه و اعدام به مبارزات حق طلبانه ملتهای غیر فارس ،پاسخ میدهد.
اما علیرغم اینهمه سرکوبگریها، با گذشت زمان، فریاد های دادخواهی این ملت ها علیه تعدیات و حق کشی ها ، رساتر و رساتر می گردد. حجت کلاشی در تمام مصاحبه نسبتا طولانی خود، نه تنها در زمینه ستم ملی بلکه در رابطه با دیگر ستم های موجود در ایران نیز، حرفی نمی زند. حجت کلاشی در اشاره به رژیم آزادیکش حاکم، که ماهیت ننگین آن به همه جهانیان ثابت شده است، تنها این دید آبکی را مطرح میسازد که ” در ایران نقص هائی وجود دارد”! همین و بس! از دید این متخصص علوم سیاسی پان ایرانیست ، در حال حاضر، مشکل اصلی در ایران، بهیچ وجه مبارزه قاطع و بی امان علیه رژیم جمهوری اسلامی نبوده، بلکه پیش برد نبرد در زمینه های هویتی می باشد.
مبارزه در زمینه هویتی که کارشناس ارشد حزب پان ایرانیست مطرح میسازد معنائی جز کوشش در جهت اسیمیله کردن ملت های غیر فارس ، خاموش ساختن فریاد اعتراض این ملت هاعلیه ستم ملی و تلاش به منظور الحاق مناطق باستانی “ایرانزمین” از قبیل جمهوری آذربایجان، به ایران، ندارد. در تمام این زمینه ها پان ایرانیست هائی از قبیل حجت کلاشی، خود را همسو و همگام با رژیم جمهوری اسلامی میدانند. بهمین جهت نیز از این رژیم آزادیکش میخواهند که به آنها میدان و آزادی کافی برای سرکوب مبارزات حق طلبانه خلق های تحت ستم ملی را بدهد تا با تمام نیرو به قلع و قمع هرکه فریادش را علیه ستم ملی بلند کرده است به پردازند .
چنانکه گفته شد، در مصاحبه خود، مسئول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست، موجودیت کشوری به نام جمهوری آذربایجان را جعلی و ساختگی اعلام کرده و هم صدا با رسانه های رژیم جمهوری اسلامی، خواهان الحاق این کشور به ایران میشود. این یک برخورد بغایت تحریک آمیز وماجراجویانه است که تنها و تنها به امیال توسعه طلبانه و نفاق افکنانه رژیم جمهوری اسلامی، یاری میرساند. ایده ایران بزرگ که کارشناس علوم سیاسی پان ایرانیست در مصاحبه خود مطرح میسازد و خوشبختی جمهوری آذربایجان را در پیوستن بدان میداند، در حقیقت امر، افسانه ای بیش نیست .
در ادوار گذشته، در دورانهائی که هنوز مقوله ملت به وجود نیامده بود، حکومت های سلطنتی و امپراطوریها ی بزرگ در نقاط مختلف جهان بوجود می آمدند . همه آنها این سرنوشت مشترک را داشتند که در نتیجه تضادهای داخلی و حملات خارجی پس از چند صباحی جولانگری، از بین می رفتند. از این قبیل امپراتوری ها هستند امپراطوری آشور، شاهنشاهی هخامنشی، امپراطوری روم، سلسله شاهان ساسانی، امپراطوری عرب ها قلمرو وسیع مغول ها و حکومت تیموریان و عثمانی ها و مغولهای هند. روزی روزگاری چنگیز و اولادش امپراطوری وسیعی ایجاد کرده بودند که در عظمت و وسعت خاک، در تاریخ گذشته ، نظیر و مانند نداشته است .
اما از این امپراطوری با شکوه، اینک تنها نامی باقی مانده است . این امر در مورد امپراطوریهای دیگر نیزمصداق پیدا میکند. تنها مرتجعین و فریبکاران و آنهائی که از درک واقعیت ها عاجزند میتوانند آرزوی احیا و تجدید حیات دنیاهای مرده را در سر بپرورانند. در دنیای امروز هیچ جا نژاد خالصی وجود ندارد . نژادی را برتر از نژاد دیگر دانستن و فخر و افتخار به این یا آن نژاد و تبار خاص کردن تنها و تنها کار افراد تاریک اندیش و کوتاه بین و در عین حال زورگو و سرکرده گرا می باشد. در دنیای کنونی امپراطوری های سابق همه از بین رفته اند و تنها نامی از آنها باقی مانده است.
این روزها جای آن امپراطوریها را کشورهای مختلف گرفته اند که دارای مرزهای مشخص و حدود جغرافیائی معینی می باشند . در این رابطه، کشور جمهوری آذربایجان، همان اندازه عینیت و اصالت دارد که ایران و ترکیه و انگلستان و فرانسه و دیگر کشورهای جهان. دیگر نه ” فر و شکوه” شاهنشاهی ایران باستان زنده میشود، نه ” کر و فر ” امپراتوری عثمانی و نه عظمت و شکوه روم باستان ! کار شناس علوم سیاسی پان ایرانیست وقتی هم صدا با رژیم شوونیست جمهوری اسلامی، خواهان الحاق جمهوری آذربایجان به ایران میشود ماهیت شوونیستی جریان سیاسی مرتجعی را نشان میدهد که در جهت تجدید حیات ” ایران بزرگ،” در عین دست اتحاد دادن به رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی، وارد ماجراجوئی های بس خطرناکی میشود. در خاتمه این نوشته ضروری میدانم که تذکر مهم زیر را هم داده باشم.
مدتی پیش در پارلمان آذربایجان، یکی از نمایندگان مجلس، این پیشنهاد را کرد که نام جمهوری آذربایجان به آذربایجان شمالی، مبدل گردد. در عین حال ، در موارد مختلف ، الهام علیوف رئیس جمهور آذربایجان، به نادرستی اظهار داشته است که نماینده پنجاه میلیون آذربایجانی می باشد! در دهم فروردین امسال هم به دنبال نامه پراکنی ۹ تشکیلات آذربایجانی به سازمان ملل در باره برگزاری رفراندوم به منظور تعیین سرنوشت آذربایجان ایران، کنفرانسی در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان در باره ” آینده آذربایجان جنوبی” ( آذربایجان ایران) با شرکت تعدادی از نمایندگان مجلس و شخصیت های علمی،ادبی و سیاسی جمهوری آذربایجان، برگزار گردید. از طرف دیگر، هم زمان با برگزاری کنفرانس باکو، در ایران نیز سردمداران رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی که مدتهاست به دروغ، جمهوری آذربایجان را “ایران شمالی” می نامند، نغمه ناموزونی ساز کرده وخواهان پیوستن ۱۷ شهر قفقاز به ایران شدند! در هم صدائی با این ادعاهای ابلهانه رژیم، گروه بندیهای شوونیست و برتری طلب ایرانی نظیر پان ایرانیست ها، جمهوری آذربایجان را پدیده ای جعلی قلمداد کرده و خواهان الحاق آن کشور به ایران،شدند! در پاسخ به این تشبثات ارتجاعی که به ایجاد تضاد و دشمنی کاذب بین توده های زحمتکش ایران وجمهوری آذربایجان خدمت میکند، باید گفته شود که جمهوری آذربایجان از لحاظ حقوق بین المللی، کشور مستقلی محسوب میگردد و هر گونه دخالت رژیم جمهوری اسلامی در امور داخلی این کشور، امری توسعه طلبانه و نفاق افکنانه است. آذربایجان ایران نیز بخشی از خاک ایران بوده و در مبارزه مرگ و زندگی با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، شریک و هم رزم دیگر خلق های بپا خاسته ایران می باشد .
راه رهائی زحمت کشان آذربایجان از چنگال انواع ستمدیدگی ها و از آنجمله ستم ملی، در مبارزه دوشادوش با دیگر خلق های ایران در جهت سرنگونی انقلابی رژیم قرون وسطائی جمهوری اسلامی میباشد . خلق آذربایجان تنها در شرایط استقرار دموکراسی در ایران، قادر خواهد بود در جهت تعیین سرنوشت خود ، اقدام کند. وگرنه با حمله نظامی آمریکا و اسرائیل و کمک و یاری قدرتهای امپریالیستی و ارتجاع منطقه، هیچ ملت تحت ستمی در ایران نمیتواند به خواستهای حقه خود دست یافته و به کسب آزادی، نایل گردد.
نظریات و اقدامات مداخله گرانه در رابطه با الحاق جمهوری آذربایجان یا هیفده شهر قفقاز؟ به ایران وحرکت های بهمان اندازه مداخله گرانه در زمینه جدا کردن آذربایجان از ایران، طرح های نفاق افکنانه و ماجرا جویانه است که ماهیتی کاملا ارتجاعی داشته و تنها به نیات شوم قدرت های امپریالیستی که چشم طمع به منابع زیر زمینی سرشار منطقه دوخته اند و اهداف توسعه طلبانه رژیم قرون وسطائی جمهوری اسلامی و توطئه گریهای ارتجاع منطقه، کمک می کند.