نگرشی بر سکولاریسم، چالش پیش روی جامعه ی سنتی ایران

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

اشکان رضوی

معنا و مفهوم سکولاریسم

سکولاریسم ( Secularis ‌ ) از ریشه ecularis ‌S به معنای غیر مقدس و غیر روحانی گرفته شده است و فرایندی است که بر طبق آن واقعیاتی که در قلمرو دینی ، جادویی و مقدس جای داشتند به محدوده امور غیر مقدس و طبیعی منتقل می شوند . در زمینه های اجتماعی ، غیر دینی ساختن با تقدیس زدایی برخی از مظاهر جهان و مقام انسان در جهان همراه است و با آن مظاهری عقلانی ، علمی و فنی جایگزین مظاهر دینی و بینش جهان با استعانت از امور مقدس و الهی می شود . گفته می شود که فرهنگ ، اندیشه و آداب و رسوم ، جهانیست و سویی غیر دینی می یابند و منظور آن است که پیوندهایشان را با ارزشهای دینی و یا مبانی الهی قطع می کنند . 1

فهم معنای لغوی « سکولاریسم »را از منبع دیگری نقل می کنیم و آن به معنی جدایی سیاست از دین ، نادینی گری ، جدا انگاری دین و ملت ، اعتقاد به انتقال مرجعیت از نهادهای دینی است . بر اساس این نظریه ، دراموراجتماعی،سیاست اصالت داردنه اینکه دارای جنبه فردی و عبادت است . فکر لزوم تفکیک دین و سیاست بخاطر اختلافات ناشی از آمیختگی امور روحانی و امور دینی ابتدا در جامعه مسیحیت ظاهر شد . 2.

قدر مشترک این است که خاستگاه و پیام محوری سکولاریسم تفکیک و تمیز بین دنیا ، آخرت و روحانیت از معیشت است . آنچه در شرح این جداسازی مهم و برجسته می نماید انگیزه و هدفی است که بر آن مرتب گشته است . از این رو قبل از ورود به خاستگاه و منشاء آن به ادامه این معنا می پردازیم .

سکولاریسم به معنای دنیوی گروی و دنیوی سازی آمده است . به معنای جدایی دین از شئون اجتماعی ، تفکیک دین از حکومت ، جدایی دین از قانون و قضاوت و بالاخره جداسازی دین از تعلیم و تربیت است . سکولاریسم ،دراصطلاح ، معرف روش فکری و مکتب خاص فلسفی است که در بخشهای زیادی همچون اخلاق،دین و بطور کلی جهان بینی ، روش شناسی و … معرف شناختی نمود پیدا کرده است . این روش ،منظری است به جهان ، انسان ، معارف و اخلاقیات که نیکی و خوبی و بدی را این جهانی تفسیر و تبیین می کند .

با توجه به تعریف فوق ، این نکته گفتنی است که اگر دنیوی گری از روی اختیار و آگاهی و به عنوان یک روش کاراو کارساز اتخاذ شود . در چنین صورتی بهتر آن است که معادل حقیقی سکولاریسم، دنیوی کردن ،معنا می شود که در واقع معادل بهتر آن ( secularization  ) به معنای دنیا سازی می باشد . معنای سکولاریسم متضمن نوعی جبر طبیعی و حرکت تاریخی و زمانی است که مطابق این معنی که ، زمان و تاریخ ، آدمیان را به سمت دنیوی شدن سوق می دهد ، در واقع قهرو جبر طبیعی باعث شده تا انسان تلقی های طبیعی و دنیوی را از ملاکها و انتخابهای خود برگزیند .

بنابه هردوتلقی ازسکولاریسم،آنچه جای تردید نیست این است که مشی سکولاریسم ورکن اصلی آن،دنیا و جهان طبیعت بالفعل است که صحنه گردان معیشت آدمیان گشته و بدنبال طرح این مبناست که راست و دروغی خارج از جهان و ورای طبیعت نمی تواند مبنای حق و باطل باشد .

خاستگاه سکولاریسم

سکولاریسم،یک روند تاریخی دراروپا بود که از قرن سیزدهم ودر راستای مبارزه فکری با حکومت کلیسا شروع شد و تا قرن نوزدهم بطول انجامید و نتیجه این تغییرتدریجی ،طبیعی گرایی ها و دنیا گرایی ها است.دراینجا بود که در واقع ،علم جای خدا را می گیردواین اندیشه بصورت دینی درجوامع غربی ، بروز می کند .

از نظر منشاء تاریخی ، سکولاریسم از غرب نشأت گرفته است . یعنی طبیعی نگری در مقابل متافیزیک و ماوراء الطبیعه و اصالت دنیا از زمان رنسانس آغاز گردیده است و ریشه در تقابل با مقدسات و تعهدات و سنتهای رایج کلیسایی دارد.این تقابل در فرایند تاریخی خود، به صورتها و شکلهای گوناگون برای حذف و نفی اصول دینی و ارزشهای اعتقادی که جنبه عینی و حس و طبیعی نداشته در قالب مکاتب متعدد بشری ظهور نموده است .

به تعبیر دیگر سکولاریسم به آخرت آدمیان نمی اندیشد و در قاموس آن سخن از مرگ و معاد نیست . این مقوله خطرسازترین و وحشت آور ترین مفهومی است که جامعه سکولاریسم از آن هراس دارد و در منظر اندیشه گران سکولار در حکم قالبهای فردی و جمعی تلقی می شود .

در جامعه سکولار ، الگوها محتوایی بشری دارند . از این رو عقلانیت انسان ، یگانه داوری است که در تحلیل پدیده های اجتماعی و اصول ارزش و مقولات دینی شکل می یابد . بلکه بالاتر ، در کلیه شئون سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و حتی هنری معیار خوبی و نیکی، بسته به تعقل عقل انسانی است . طرح و نقدها و میزان معیارها بر اساس امری انسانی و معیشتی این جهانی شکل می گیرد .

تئوری اصلی سکولاریسم این است که :” آمده ایم در این جهان بمانیم و نه برویم و طبیعت با ساختارهای فیزیکی و دنیوی خویش بستر مناسب این ماندن می باشد .”

آنچه به معیشت آدمیان جواب مثبت دهد ، حقیقت و آنچه جواب منفی دهد غیر حقیقی خواهد بود . این ملاک هدف عمده سکولاریسم است . بنابرآنچه گفته شده این نتیجه به دست می آید که سکولاریسم با طبیعت گرایی و دنیا محوری و نیز علم گرایی همراه و همخوان است و طبیعت ، وجه کمی از دنیا و حیات آدمی است . طبیعت گرایی برای فرار و گریز از متافیزیک متولد گشته است . طبیعت و حیات را موضوع علم قرار دادن ، شکل دیگری از مکتب « نیکی گرایی » است . گر چه در معنای فنی و خاص این اندیشه ،اختلافات و تلقی های متنوعی وجود دارد لیکن این مکاتبه بعضاً در اهداف وسر انجام خود به نتیجه ای واحد می رسد ، مهم تحلیل و تبیین استنتاجات نهایی مسأله می باشد .  

گفتنی است که سکولاریسم با طبیعت نگری و علمی نگری و انسان گرایی رابطه نزدیک دارد . بطور کلی سکولاریسم با مکاتب انسان شناختی و جهان شناختی که به نحوی حیات معیشتی را اصل قرار داده و برحس وظاهروطبیعت انسان تکیه نموده اند رابطه و معامله دارد.عقل نگری ( راسیونالیسمRationalism  ) انسان محوری ( اومانیسم ) اثبات گرایی ( پوزتیویسم ) و … عرصه های وسیع و متنوعی هستند که سکولاریسم از بدنه های آنها جدا می شود . بر این تنوعات و بعلاوه تفسیرهای مختلفی که از متون دینی و اجتماعی عرضه می شود مجموعه ای است که پلورالیسم بر آنها قابل اطلاق و اسم گذاری است . غفلت نشود که این مکاتب در عین کثرتها و اختلافاتشان در یک هدف را دنبال می کنند . ساختمان ماهوی این مکاتب از نظر فنی مختص به خودشان است . اما جای انکار نیست که همه این روشها و کثرتها در جامعه پلورالیسم نمود پیدا می کنند . گفته شد که سکولاریسم مبنایی معرفتی و ذهنی دارد . این مبنا در بناهای مختلفی از جمله عرصه ی فرهنگ ، دین ، هنر ، اقتصاد و سیاست می تواند جلوه گر شود و عینیت خود را نشان دهد .

بنا بر این برای بدست آوردن حدود و سغور « پدیده سکولاریسم » معیارها و شاخص هایی تعیین می گردد و پیش ساختهای ذهنی و فکری این مکتب مورد مطالعه قرار می گیرد و آنگاه مشخص می شود که این دیدگاه چه می گوید و چه می خواهد ؟

 

اسباب و عوامل سکولاریسم

در این مقطع از تاریخ که اندیشه اسلامی در نوشته ها و گفته های منتقدان در گردونه به اصلاح بازشناخت معرف دینی ، مطرح می گردد نوعی تأمل و توقف نسبت به اعمال و رفتار دینی در معارف اسلامی وفرهنگ عمومی جامعه مشاهده می شود . پیروان این نظر،بر این اصل اصرار می ورزند که :

می باید از مرحله اندیشه کلاسیک اسلامی به مرحله نقد خرد اسلامی گذر کرد . 1

موضوع فوق تئوری اصل و محوری برای بسط و توسعه تفکر سکولاریسم در میان جامعه  می باشد . طرح و بسط این جریان در همین جا ختم نمی شود بلکه به اجزاء و اسباب گوناگونی بستگی دارد که برای شناخت بهتر اجزاء و اهداف این جریان فکری به شرح زیر مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت :

 

1ـ تکلیف و تقدیس گریزی

عموم مکتبهای عقلی و فلسفی همچون حس گرایی ، ماده نگری ، انسان گرایی ( اومانیسم ) ، اثبات گرایی ( پوزیتیوئیسم ) و … در طرح کلی خود ، انسان و عقلانیت وی را مورد لحاظ قرار داده اند و برای پربارکردن خواسته ها و امیال انسانی ، به تأسیس و تشکیل مکاتب فوق اقدام کرده اند ، در حقیقت پلورالیسم ( تعدد و تکثر گرایی ) در تاریخ غرب از زمانی شروع شده است که انسان به ( معنای صرف انسان ) مورد قبول عام قرار گرفته است . از این رو همه ‹ ایسم های › غربی به نوعی ریشه در ‹ اومانیسم › به معنای ‹ انسان محوری › و اصالت انسان دارد .

تجربه های تاریخی نشان داده است که هر کدام از این مکاتب انسان شناسانه در اذهان عمومی و عرف اجتماعی تأثیر می گذارد و در واقع معیارها و مبنای رایج را دچار نوعی « بازبینی » و اصلاح مجدد قرار داده و با خلق و طرح اصول و فروعی دیگر،نوعی درونی و بیرونی را در روند اجتماعی و فردی فراهم می سازند. خصلت و صفت ذاتی نگرش های انسان گرایانه ، دوره ای و مقطعی است و به مقدار نیازها و ضروریات طبیعی و انسانی بستگی دارد . حال این سوال مطرح است که رابطه سکولاریسم با تکلیف  تقدیس چیست ؟ و چه تأثیری بر روی آنها می گذارد ؟ آیا با مقدسات سر ستیز دارد یا نه ؟ قبل از پاسخ به پرسش های فوق یادآور می شویم که چه بسا ممکن است یک مکتب فکری صراحتاً دین و ارزشهای الهی را نفی نکند اما مسیر را به نحوی برگزیده است که متضمن نوعی دوگانگی و ثنویت است . به عبارت دیگر روشهای فکری مسیر دیگری غیر از دین را معرفی می کنند و وجود « مسیرها » و « راهها » خود نوعی « گریز » تلقی می گردد . اگر بپذیریم تعدد فکری و کثرت گرایی در تمام عرصه های فکری ، فرهنگی ، سیاسی و دینی ، نوعی وحدت ، و معرفت جویی است . آنگاه این نتیجه به دست می آید که مشی سکولاریسم می تواند به دین ختم شود . مدعیان مشی سکولاریسم معتقدند که برای رفع این نیازها ، دست ما از مفاهیم وحی ، ایمان ، روح ،خدا، کتاب و مقولات دیگری که جنبه روحانی و معنوی و فوق آسمانی دارد کوتاه است . ما انسان هستیم و افتاده در طبیعت لذا می بایست انسانی فکر کنیم و مشی طبیعی برگزینیم. هیچ بشر فوق زمین و انسان فوق بشری در طبیعت پیدا      نمی شود که توانایی تعیین تکلیف و باید و نباید برای انسانها داشته باشد .

از این روآدمی با پشتوانه تعقل و تفکر می تواند جهان خویش را اداره و سازماندهی نماید . مدیریت این جهان با همین انسانی است که در دایره تنگ این جهان افتاده است . مدح و ذم یا اخلاق و ارزشها نیز در استخدام همین دنیای موجود است . لذا ارزش و حکمی بالاتر از سطح انسانی جامعه عملاً در مشی سکولاریسم وجود ندارد .

بدین ترتیب تفکر سکولارنه به خداومعنویت دینی توجه می کند و نه عمل به تکلیف را هر اندازه که در رستگاری و هدایت انسان مؤثر باشد ، ارج و اهمیت می دهد ، فرار از تکلیف و مطرود نمودن تقدیس از صفت لاینفک جامعه سکولار است .

شعار ما را از شر مقدسات رها کنید برآمده از مکتب سکولاریسم است . هر امر مقدس ، فوق زمینی است و تکلیف به تبع آن مبنای فوق آسمانی دارد . این هر دو معنا در سلوک سکولاریسم راه ندارد و در حقیقت زبان سکولاریسم این است که : حکومت بشر ، بشری است و هیچ جزئی از آن نمی تواند خدایی یاشد،هر آنچه در میان ما آدمیان می گذرد باید بشری و انسانی باشد ، باید قابلیت آن را داشته باشد که تحت نظارت علمی و پیگیری دقیق عقل قرار گیرد … و هر آنچه با اجتماع بشری می آید اجتماعی و بشری می شود ، یعنی در عرصه طبیعت و اجتماع ، امر ماوراء اجتماع بشری نداریم . 1.

سکولاریسم به اوامر و نواهی که جنبه شرعی و مقدس دارد دلخوش نیست و به نسبت و تغییر و تحول توجه می نماید.به امور روحانی و متافیزیکی هیچ گونه التفات و حرمتی نمی نهد . در مشی سکولاریسم ، زبان شرع ، زبان تکلیف است . چون تصویری که دین از انسان دارد تصویر یک موجود مکلف است .

اصلاً بنابر تعریف فقها : موضوع علم فقه ، فعل مکلفین است . 2.

با این تحلیل نه تنها تکلیف ، کنار گذاشته می شود ، بلکه مرجع حقیقی که ملاک و مشروعیت تکلیف را از نظر عینی و عملی مشخص می سازد از اعتبار ساقط می شود .

2 ـ فرد گرایی :

گفته شد در پلورالیسم عقلی و تعدد جهان شناسیهای بعضاً معارض و مخالف ، نوعی نسبت گرایی از زوایای مختلف برای آحاد جامعه ترسیم خواهد شد و همین طور در باب شناخت حقیقت ( نه واقعیت ) الگوها و معیارهای جمعی به کنار گذاشته می شود و اشخاص در فراگردی از گزینش فردگرایانه که تماماً پیشینه درونی دارد ، روبرو خواهند شد .

در مرام و فرهنگ سکولاریسم ، مرجع مشروع ومقبول جایگاهی ندارد و همه انتخاب و معیارها بدست فردیت آدمی است . انسان خود نیز بنابر ملاکهای خویش به نقدخویش بر می خیزد . همه چیز در هاله ای از نظام فردی نگری فرو می رود و هیچ امر مقبولی که در میان عرف جامعه برای همیشه کارساز و کارآ باشد وجود ندارد . رقابت و تقابل در باب خلاقیتها و نوآوریها همه با مقدار و حدود فردی افراد مورد لحاظ قرارمی گیرد . ازاین رو در فرد گرایی سکولاریسم،نوعی اصالت ابزار برای عملی ساختن خواستها و رفتارها معنا پیدا می کند . بر اساس این اندیشه ابزارها و آنچه گستره عمل را در مقدار بهره وری در نظام صنعتی ارتقاء دهد . ارزشمند است . در واقع ابزار و فرد به عنوان علت نمایی و پایان همه معیارها و مبناها قرار می گیرد . در تفکر سکولار فرد برای فرد است و ابزار برای سازندگی فرد از حیث فردیت او می باشد .

 

3 ـ سکولاریسم و الگوریزی :

در جامعه سکولار،ارزشهای پایدار ورای آنچه که با توافق قانونی بدست آمده است ، عملاً بی اعتبار و عقیم است و الگویی که برای تکامل درنظر گرفته شده باشد ، وجود ندارد. براساس این تفکر، به موجب آنچه در صحنه طبیعت است طبیعی است و هر چیز میان بشر،بشری است نمی توان سراغ انسان ها و الگوهایی را گرفت که بالاتر از انسان باشند . این قضیه تمام مدعیات و خواسته های سکولاریسم را تبین می کند . یعنی نمی توان برای همیشه الگوی رفتاری و عملی ثابتی برای نظام آموزشی و تعلیمی جامعه در نظر گرفت و معیار و مبنا نیز پیوسته متغیر و متحول خواهد شد .

اینکه در جوامع سکولار نوعی شخصیت زدایی و الگوریزی به چشم می خورد بخاطرآن است که دلیل و علتی که به معنای انتخاب الگو رجوع شود وجود ندارد زیرا الگو بودن این امر پذیرفته شد ه سکولاریسم می باشد که در هر صورت مورد پذرش آنان قرار نمی گیرد.عقل و عقلانیتی که در سکولاریزم بر طبق آن عمل می شود ، خارج از شریعت است در حالیکه در متن شریعت و در جهان بینی اسلامی عقل و شرع همراه و مستلزم هم در نظر گرفته شده است ( کلی حکم به العقل و کلی حکم به العقل حکم به اشرع ) این مبنا ، مهمترین و بزرگترین فاصله ای است که بین بنای سکولاریسم و نظام دینی وجود دارد . عقل که منفک از نگاه خدا گرایانه باشد همه چیز را با طبقه انسانی و بشری و با تمام سود و زیانهایش خواهد دید .

 

4 ـ تمایز بین فهم دین و دین :

در این مقطع از تاریخ دین ، تفکیک میان معرفت دین یکی ازپر دامنه ترین بخشهای فلسفه دین شده است . اگر چه تفکیک بین فهم دین و دین به طور بالفعل بیانگر سلوک سکولاریسم نیست ، اما طرح این مسأله به جریان فکری سکولاریسم منجر می شود . از اینرو گفته می شود :

با شریعت ( یا دین ) همانا تصویرها و تصوراتی است که از خداوند ، رسولان ، امامان ، کتاب ، معجزه و به ظهور رسیده است و همه اینها در این جهان عرضه شده است و با همین بشر غیر معصوم بایستی تفسیر و تبیین شود به فهم ما در این جهان مربوط است و هر کس نیز منظور و درکی مخصوص به خود دارد . عصری بودن و متحول دانستن شریعت معنایی جز این ندارد . 1.

اگر فرض شود معرفت دینی غیر از دین است و معرفت دینی در گذر زمان و در فرایند تاریخ شکل می گیرد و هویتی جمعی و تجربی دارد و نیز این معرفت دین با تفاسیر خاص کلامی ، فلسفی و جامعه شناختی دچار تحول می گرددآنگاه به ناچار باید پذیرفت که معرفت دینی مربوط به این جهان است و مانند هر معرفت دیگری مثل جامعه شناسی ،تاریخ و علوم طبیعی نیز دچار تغییر و تحول خواهد شد . چنین تفیسر انسان گونه و این جهانی ازمعارف دینی ، تمام زیر بنای روش و سلوک سکولاریسم را تشکیل می دهد . لذا طبیعی بودن و انسانی دانستن و متحول خواستن از صفات ذاتی سکولاریسم است . بر همین اساس ضربه پذیرترین مجرایی که اندیشه و عمل دینی را دچار فراموشی و وانهادگی خواهد کرد و میان دین و فهم دین است .

زیرا دین شناسی … اگر هستی را مجموعه ای متغیر بداند ، هرگز نمی تواند به دینی ثابت ایمان بیاورد …1

درمنظر سکولاریسم ، دین ، شریعت صامتی است . اما طبقه روحانیون ، دیانت را ناطق می دانند و معتقدند که :

وحی و دین نظیر موجودهای طبیعی یک حقیقت صامتی نیست که در تبین آن نیاز به اندیشه و ذهن دیگران باشد بلکه خود دارای مبین و زبان ناطقی است که نه تنها در افق فهم و اندیشه بلکه در شکل و الفاظ و اصوات نیز چهره الهی خود را با عصمت و استواری برای همیشه حفظ می نماید و از این رهگذر به بلاغ مبین منصف شده است . 2

متکلمین دین برای رفع تفسیرهای انسان گرایانه ثبات و خلوص اندیشه دینی را به اثبات می رسانند و بر خلاف متغیر دانستن معارف دینی به تجربه آن حکم می دهند :

معرفتها ( معارف دینی ) در حد ذات خود مجردند و هر مجردی از ثبات برخوردار و از سیلان برکنار است و نفس انسان مادامی که تجرد نامیده می شود در معرض حرکتهای گوناگون قرار می گیرد 3

بدین ترتیب بدست می آید که اشتقاق میان معرفت دین و دین مؤثرترین مجرای گستره مشی سکولاریسم است وقتی که مقام تحقق و عمل دین وآزمون تاریخی آن دروغ یا راست مدعیات دینی واقع شود و همان نیز مبنای حقانیت و صداقت قضایای دین مورد توافق قرار گیرد ، تفکر سکولار بروز می کند .

 

5 ـ بی اعتقادی و ایدئولوژی ستیزی :

تاریخ غرب از ابتدای رنسانس همان اندازه که به علم و صنعت و تکنولوژی ارج و اهمیت نهاد ، به همان میزان با روحانیت و معنویت فاصله گرفت . این گسست تاریخی ، هر چه از پایانه قرون وسطی فاصله گرفت عمیق و پردامنه گشته است . به طور مسلم می توان مدعی شد که آخرین نحله فکری و انسانی اروپای امروز ، فاصله دارترین سلوک را در بی خدایی و بی دینی طی می کند ، سکولاریسم یکی از این اندیشه ها است که نه تنها خود به دین و اعتقاد پای بندی نشان نمی دهد که بالاتر ،باورمندان به خدا را نیز به بی اعتقادی دعوت و توصیه می نماید .

فرارازایدئولوژی وبی عقیدگی از ویژگی های جامعه سکولار است. زیرامبناومعیارهردوعنصر، ( عقیده و  ایدئولوژی ) فوق زمینی وغیرطبیعی ( به معنای متافیزیکی ) است.عینیت وبیگانه بودن هر دو مبنا نیز به گمان سکولاریسم تضمین شده و محسوس نیست .ازاینرو ( تا جایی که ممکن است ) هیچ گونه الفت و انس و رابطه ای  نسبت به اعمال و رفتارهایی که مبین نوعی عقیده مندی و یقین است دیده نمی شود .

درتفکرسکولار،ایمان وعقیده و یقین،عناصررنگ باخته ومردود می باشند،سکولاریزیشین یا دنیایی کردن از جایی ظهورمی کند که فرهنگ سکولار تبلیغ و منتشر گردد.

یکی از کارکردهای سکولاریسم،ایدئولوژی زدایی است . بر این مبنا،اثبات و دفاع از هیچ نوع سلوک دینی ، کارساز و با دوام نیست.ایدئولوژی دفاع از فرهنگ ثبات است . در حالی که سکولاریزم مروج فرهنگ تغییر است و تغییر و ثبات دو عنصر ناهمسو و ناسازگار می باشند.ازطرفی دین به ایدئولوژی محتاج است ودر حقیقت ایدئولوگها مدافعین دین و پاسخگوی شهادت دینی اند ، اما سکولاریسم می خواهد دین را نقادی نماید . ایدئولوژی زدایی کند. و دین را از متکلم و پاسبان و حافظان حریم ، دین پاکسازی نماید .

6 ـ نقادی سنت، گذری برای سکولاریسم :

 

گفته شد نگاه عقلانی ( عقل خارج از دین ) و جدایی عقل و دین ابتدا از تاریخ مغرب زمین برخاست و اولین چالشهای اساسی با دیانت از آنجا صورت گرفت و از همان چالش های تاریخی ، این همه مکاتب انسان مدارانه ( انسان گرایی ، حس گرایی ، علم گرایی و عقل گرایی و … ) بوجود آمد .

آموختگان تاریخ تجربی ، هر از چند گاهی آزمونهای به وقوع پیوسته غرب را تکرار می کنند و از منظری خاص به گفتگوو جدال فلسفی می نشینند . اگر امکان پذیر شد در واقع از همین زاویه یعنی طرح عقل و تحلیل آن بود که بعدها خرد مورد نقد قرار گرفت. امور بشری از مجرای عقل قابل درک شد و عقل راضابطه اصل فهم وتحلیل امور انسان قلمداد کردند … این تحول در کشور ما درست درک نشد …1

نقد سنت و نقادی مقیولات و معانی دینی ، پیش فرض فکری منتقدانی است که معتقدند سنتهای دینی عامل اصلی توسعه نیافتگی و چه بسا عقب ماندگی ملل مسلمان است . از اینرو برای بسط عرصه سلوک سکولاریزم به هر نوع نقادی از سنت دینی می پردازند و برای رونق تجدد و تکامل و غیر تحول به درکی نو و دوباره از سنت نظر می دهند :

با شکافی که با آغاز و تثبیت دوران جدید و قدیم دو حکم از بنیاد متفاوت جاری است و اندیشه تجدد میان دو دوران قدیم و جدید ایجاد شده ، معنای کلام سنت نیز به طور کلی ، دگرگون شده است . 2

مدعیان روشنفکری ‹ تقلید از گذشته › واعتقادبه سنتهای رایج را مهم ترین عامل رکود صنعتی میدانند :

مقدمات تأسیس فلسفه سیاسی نوزایش ایران زمین ، با نقادی سنت و طرح پرسشهای بنیادین دوران جدید و تدوین مقولات و مفاهیم آن فراهم خواهد آمد . 3

بارزترین ویژگی جامعه سکولار آن است که نقادی حتی در مقدس ترین و ثابت ترین باورهای اجتماعی و فردی صورت گیرد . بنابراین هر وقت دریچه های ورودی از پرسش و پاسخهای عقلی و تاریخی ، به شریعت و الگوهای ثابت دینی باز گردد تعددگرایی های فکری از جمله سکولاریسم ظهور می یابد . این تفکر انسان محورانه چه آسیب رسان باشد و چه نباشدمی تواند تلقی های مشهور از مفاهیمی مانند : فقه ، اجتهاد ، تحقیق و کلام آموزشی و تعلیمی را دچار تغییر و تحول سازد . اصرار و ابرام هایی که از طریق نقد و تحلیلهای شخصی بر پیکر ، سنت ، شریعت ، و وحی وارد می شود برای طرح این نکته است که برداشتها و تصورات گذشته را از سنت دینی پاک نماید و با درکی نو ، نقد خرد اسلامی را بعنوان کارآمدترین شیوه سکولاریسم مورد قبول قرار دهد .

سکولاریسم پیش از هر چیز به نقادی زیر ساختهای دینی می پردازد و فتح باب نقادی را سنگ بنای نخستیم گام برای گذار جامعه از وادی سنت به بستر مدرنیسم می داند ، تا جائیکه خرد دموکراتیک و به اصطلاح دموکراسی معرفتی درباب حکومت دینی را شاخه اصل تحول پذیری مورد نظر قرار می دهد .

غرب خواهی و غرب پسندی › عبارت تجربه شده نقادان سنت و منتقدین فرهنگ ایرانی است که پیش فرضهای ناگفته و نانوشته آنان محسوب می گردد . بنابراین غرب گرایی به تعبیری  زیر ساخت ذهنی و صفت برجسته سکولاریسمهای ایرانی را تشکیل می دهد و نقد تفکر معاصر و فرهنگ حاکم بر جامعه را گذشته گرا و واپس گرایانه می دانند وعموماً معتقدند که :

ما در 150 سال گذشته خیلی سعی کرده ایم که به دوره جدید قدم بگذاریم ولی این سعی به جایی نرسیده است . ریشه مشکل در ماهیت اندیشه ماست … ما در آن فرهنگ ] فرهنگ سنتی [ هستیم و هنوز سنت رایج فلسفی ما ، فلسفه ملاصدرایی است . در این شرایط چطور می شود بحث حقوق بشر را مطرح کرد ؟ چطور می شود با پشتوانه فلسفه فارابی فلسفه سیاسی جدید تأسیس کرد ؟ 1

این چالش های گوناگون که علیه سنت » فرا روی سکولاریست ها باز شده است در حالی است که سنت در میان عرفی گرایان دینی ، ثابت و کمال پرور است :

سخن از اصول لامتغیری است که ریشه در آسمان دارد … سنت که مذهب به معنای اعم مهمترین جزء آن است ، همراه و همگام با تمدنی است که از آن نشأت گرفته است … سنت اندیشه هدایت کننده و حاکم بر جامعه متعارف است ،حقیقتی که همه ابعاد حیات یک قوم را جان می بخشد …2

 بخش اعظم آنچه امروزه در دنیای متجدد مشهود است ، اعم از اینکه در حوزه اخلاق باشد یا سیاست ریشه در فلسفه جدیددارد. (تفکر غربی ) که هر روز بیشتر از پیش به رقابت و در موارد زیادی به دشمن با کلام «به عنوان علم نگهبان معرف اسلامی »‌و حکمت و دین بر آمده است . 1

در واقع ، آنچه که گفته شده پاره ها و اسبابی بودند که بعنوان طرح و بنای تفکر سکولاریسم مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار گرفت . اما دامنه تفصیلی و تشریحی این مباحث پیش از این است که در اینجا آمده است و ما صرفاً به یاد آوری عوامل مهم آن بسنده کردیم .

شایان ذکر است ، ویژگی هایی که برای سلوک تفکر سکولاریسم شمرده شده ، به اعتباری در سلوک لیبرالیسم نیز وجود دارد و رابطه منطق و عملی که بین خواسته های لیبرالیستی و سکولاریسم وجود دارد همگن و یکی است .ازاین رو،پیامدهایی مثل سکولاریسم برای اهداف لیبرالیسم صادق و صحیح است .

 

در زمینه مکاتب

ناسیو نالیسم،هرمنوتیک،تلورانس(تساهل)اومانیسم،پلورالیسم،لیبرالیسم ،راسیو نالیسم ، پوزیتویسم و فاشیسم به صورت سلسه وار نوشتارهایی به خامه نگارنده منتشر خواهد شد.

 



1. فرهنگ علوم اجتماعی ، آلن بیرو ، ترجمه دکتر بتقر ساروخانی ، ص 335 .

2. فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقا بخشی ، تهران ، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران ، سال 1375 ، ص 351 .

1 ماهنامه کیان ، شماره 20 سال 1373 ص 17

2.  ماهنامه کیان شماره 26 سال 1374 ص 9

1 شریعت در آینه معرفت ـ آیت ا.. جوادی آملی ص 144

2  ماهنامه کیان 26 ص 227

1 ماهننامه فرهنگ توسعه شماره 3 سال اول ، آذر و دی 1371 ص 36 .

2 کتاب ابن خلدون و علوم اجتماعی ص 364

3 کتاب زوال اندیشه سیاسی در اسران ص 289

1 ماهنامه کیان ، شماره 15 مهر و آبان 1372 ، ص 9 .

2 کتاب جاودانگی و هنر ، ترجمه محمد آوینی 59

1 کتاب جوان مسلمان و دنیای متعدد ، حسین نصر ، مترجم : مرتضی اسعدی ، ص 213 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.