جنگ اقتصادی: بهترین دفاع، حمله است(۱)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

الکساندر گاروخوف – مترجم: ا. م. شیری

… با توجه با اینکه خیلی ها به قدرت پول برای به انقیاد کشیدن ملتها از مدتها پیش پی بردند، استفاده از آن را بعنوان جایگزین تمام عیار کاربرد سلاحهای متعارف از صدها سال قبل آموختند. و در این مسئله، بانکداران آمریکائی ابتدا با تسلط بر ایالات متحده آمریکا از طریق تشکیل نظام ذخیره فدرال و بعد هم با تحمیل دلار بعنوان وسیله پرداختهای بین المللی به بقیه جهان از راه معاهده برتون وودز، نقش تعیین کننده بازی کردند…


 

 

به من فرصت بدهید در کشور پول منتشر کنم، اینکه قانون آن را چه کسی می نویسد، از نظر من اهمیتی ندارد.

مایر آ. روچیلد (مایر آمشل روچیلد)

 

تنها طلا نیست، که می درخشد.

تاریخ جنگهای مالی چندان کوتاه تر از تاریخ جنگهای معمولی نیست. تضعیف توان اقتصادی دشمن یکی از راههای مبارزه حتی در جهان باستان بود. این امر، معمولا با ضرب سکه های تقلبی تجلی یافت که خود آن موجب کاهش ارزش پول و اعتماد به دولت می شد. پس از کشف پول کاغذی و توسعه صنعت چاپ، اگر چه امکانات چنین مبارزاتی چندین و چند برابر افزایش یافت، ولی ارزش سکه های تقلبی متفاوت از رسیدهای جعلی کاغذی در قبال دارائی ها، که اسکناس نامیده می شود، بخاطر محتوای فلزی آنها و بمثابه پشتوانه اسکناس، همچنان حفظ شد. اسکناسهای تقلبی دشمن را ناپلئون در جریان همه جنگهای خود و آلمان در دوره هر دو جنگ جهانی چاپ می کردند.

با توجه با اینکه خیلی ها به قدرت پول برای به انقیاد کشیدن ملتها از مدتها پیش پی بردند، استفاده از آن را بعنوان جایگزین تمام عیار کاربرد سلاحهای متعارف از صدها سال قبل آموختند. و در این مسئله، بانکداران آمریکائی ابتدا با تسلط بر ایالات متحده آمریکا از طریق تشکیل نظام ذخیره فدرال و بعد هم با تحمیل دلار بعنوان وسیله پرداختهای بین المللی به بقیه جهان از راه معاهده برتون وودز، نقش تعیین کننده بازی کردند. تشکیل صندوق بین المللی پول تحت نظارت نظام ذخیره فدرال، مهمترین تتیجه این توافقنامه بود. زیرا، صندوق بین المللی پول فرصتهائی را برای بانکداران آمریکائی فراهم آورد تا «عهدنامه» فرموله شده توسط فیل بنسون، رئیس انجمن آنها در سال ۱۸۳۹ را به مرحله اجرا در بیاورند. در این «عهدنامه» گفته می شود: «برای به انقیاد کشیدن ملتها، هیچ راه مستقیم تر و مطمئن تر از اعمال کنترل بر نظام پولی آنها وجود ندارد».

ساکت و آرام، اما مخرب

هدف جنگهای مالی، درست مثل جنگهای متعارف، عبارت از  اعمال سلطه بر تمام یک کشور، یا بر بخشهایی از آن است. فقط تفاوت در این است، که در حالت جنگهای مالی، صرفنظر از درجه ویرانگری جنگهای مالی که چندان کمتر از جنگهای معمولی دهشتناک نیستند، اعمال کنترل فیزیکی بر خاک [کشور مغلوب] ضروری نیست. طبق ارزیابی د. س. لووف، آکادمیسین، در حالی که در طول چهار سال جنگ کبیر میهنی، مجموعا مبلغ ۳۷۵ میلیون دلار به همه اتحاد شوروی خسارت وارد آمد، جنگ مالی- اقتصادی فقط در سه- چهار سال اول «اصلاحات»، در حدود ۳ و نیم تریلیون دلار به توان اقتصادی، نظامی و علمی- صنعتی روسیه خسارات وارد ساخت.

بحرانها، مانند نبرد نهائی در جنگهای متعارف، مشهودترین و قطعی ترین پیامد جنگهای مالی هستند. بقیه گامهای طرفین، هم تا شروع بحرانها و هم پس از آنها، تصورات جمعیت را کمتر تحت تأثیر قرار می دهند. بهر حال، خود این جنگها هم اغلب نه بمثابه یک گام بدقت برنامه ریزی شده بمنظور برقراری کنترل بر اقتصاد معطوف به تأمین منافع سازمانگران بحران، بلکه، بعنوان یک نوع بلایای طبیعی در نظر گرفته می شوند.

پرقدرت ترین بحران قرن بیستم، موسوم به رکود بزرگ، فرصت جمع آوری تمام طلاهای بانکهای ایالات متحده آمریکا را و همچنین، برقراری کنترل بر روی بانکهای تشکیل دهنده نظام ذخیره فدرال، بر سهم شیر صنایع آمریکا را برای بانک فدرال رزرو فراهم آورد. بحران مالی تحمیلی جورج سورس(۱)، دلال سهام و یکی از نزدیکان بانکداران بانک ذخیره فدرال به انگلستان در سال ۱۹۹۲، نه تنها به او فرصت داد تا در یک روز یک میلیارد دلار به جیب بزند، حتی موجب کاهش ارزش یک دوجین ارزهای اروپائی گردید و انتشار ارز واحد اروپا را بمدت شش سال به تعویق انداخت. و مهمتر از همه، به ایالات متحده آمریکا فرصت داد تا از راه خرید سهام بشدت ارزان شده مؤسسات اروپائی از سوی آمریکائیان، تأثیر خود را بر روی اقتصاد اروپا افزایش دهد.

سورس یکی از مبتکران بحران سال ۱۹۹۵ مکزیک هم بود. بحران مکزیک باعث شد آن شد که پروژه احداث کانال بین دو اقیانوس، کانالی که می توانست رقیب کانال تحت کنترل آمریکای پاناما باشد، دفن شود. جورج سورس در همان سال، به ژاپن نیز که رشد مداوم ارز ملی آن می رفت تا کشور را به مرکز مالی جهان، به کشور وام دهنده ین تبدیل کند، که می توانست با اعطای وام موجبات رشد سریع اقتصاد سراسر جنوب شرقی آسیا را فراهم کند، ضربه سنگینی وارد آورد. در ادامه، جورج سورس با پشتیبانی بانکهای تشکیل دهنده نظام ذخیره فدرال، نظام مالی اندونزی، کره جنوبی، تایوان، مالزی، تایلند، هنگ کنگ- همه « ببرهای آسیا» را در هم کوبید و با واداشتن آنها به وابسته کردن اقتصاد خود به دلار، آنها را در مرغدانی جا داد. شرکتهای الکترونیکی پیشرفته آمریکائی آی بی ام، اینتل، موتورولا، کامپک، دل و هیولت پاکارد با استفاده از سقوط ارزش سهام شرکتهای الکترونیکی کشورهای نامبرده و کاهش شاخص داوجونس به همان دلیل، بخش قابل ملاحظه ای از سهام آنها را و همچنین، سهام «کاهش یافته» خود در سرمایه گذاری های خارجی را خریدند.

اقدام بی مطالعه از برنامه ریزی شده قبلی بهتر است

بحث و گفتگو در باره جورج سورس تنها نقش او در سازماندهی بحرانها را تداعی نمی کند. او بدون کار تدارکاتی عظیم حتی با وجود چندین میلیارد دلار رایگان نمی توانست بحرانها را سازمان بدهد. آماده سازی افکار فعالان بازار مالی در باره اجتناب ناپذیری برخی بحرانها، بخشی از کار او را تشکیل می دهد. پس از آن حتی مبلغ نچندان بزرگ (چند میلیارد دلار) برای بر پا کردن ولوله در بازار مالی، که موجب کاهش ارزش ارز و سهام مؤسسات کلیدی کشور و حتی کل یک منطقه می شود، کفایت می کند.

با پیگیری اظهارات سورس، انتشارات رسانه های تحت کنترل او و اقدامات دیگر نهادهای تحت حمایت مالی او، تشخیص قربانی بعدی جنگ اقتصادی- اروپا دشوار نیست. از سال ۲۰۱۲ خطر سقوط منطقه پولی یورو افزایش یافت. در یونان که بیشترین آسیبهای بحران مالی را متحمل شده، مسئله خروج از ارز واحد اروپا مطرح است، که، بی شک، باعث تضعیف جدی یورو خواهد شد. جورج سورس در پایان سال اعلام کرد، که موضع سفت و سخت آلمان در قبال رعایت اصول مالی نسبتا ضعیف کشورهای اروپائی، علت اصلی وضعیت پیش آمده می باشد. اتفاقا تأمین بودجه و پدرخواندگی حزب سیریزا(۲) حزب اوپوزیسیون یونان را که قاطعانه با تلاشهای آلمان برای حمایت از ارز واحد اروپا مخالفت می کند، جورج سورس بعهده دارد.

علاوه بر «باد کردن» تصورات روانی در مورد فروپاشی ناگزیر ارز واحد اروپا، کارهای تدارکاتی دیگری نیز انجام می شود. بطوریکه طی ماههای اخیر ایالات متحده آمریکا بر تقویت تلاشها برای ساختن مناطق آزاد تجاری با اتحادیه اروپا اصرار می کند. آمریکا با هدف برچیدن کامل موانع باقیمانده در راه نفوذ سرمایه های آمریکا به اروپا و بمنظور خریداری لقمه های چرب اروپا با دلارهای گران شده به بهانه نجات اقتصاد آن پس از فروپاشی یورو، تشکیل چنین مناطقی را پیشنهاد می کند و در صدد است با در هم کوبیدن هر گونه تلاش اتحادیه اروپا برای صنعتی کردن مجدد، نفوذ خود را در جهان تقویت نماید.

جنگ برای چه کسی، و مام میهن برای چه کسی

ممکن است کسی بگوید، که ایالات متحده آمریکا پول لازم برای انجام چنین عملیات گسترده ای را ندارد. واقعا هم دولت ندارد. این پول را بانک ذخیره فدرال در اختیار دارد که رسوائی تازه در ارتباط با اعطای مخفیانه وام به بانکهای «لازم» به مبلغ کل تقریبا سی تریلیون دلار در آمریکا، آن را ثابت کرد. بانکهای دریافت کننده وام، با آن پولها سهام مؤسسات دارای چشم انداز را از بانکهای خصوصی گرفتار در وضعیت دشوار در اثر بحران سال ۲۰۰۸ و خارج از نظام، در سراسر جهان خریدند. پولهای بدست آمده از فروش سهام در شکل بازپرداخت وامها به خریدار و در نهایت به بانک ذخیره فدرال مسترد شدند. نتیجه اعطای چنین وامهای هنگفت، به این دلیل ساده که پولها به اقتصادی واقعی وارد نشدند، موجب بروز ابرتورم نگردید. در عین حال، «صفرهای الکترونیکی» جمع آوری شده از «جیب بی انتها»، بصورت برقراری قدرت واقعی بر سر مؤسسات بزرگ مشخص جامه  عمل پوشیدند.

تلاشهای این چنینی برای برقراری کنترل بر مؤسسات کلیدی روسیه، مانند لوک اویل، روسال، «نیکل ناریل» و بسیاری دیگر بعمل آمد. اما اقدام هوشمندانه دولت روسیه در خرید سهام آنها بحساب پول صندوق ثبات، آنها را از پیوستن به جرگه «سرمایه گذاری خارجی» نجات داد. با این حال، چون حجم اندوخته های صندوق به هیچوجه با «جیب بی انتها»ی بانک فدرال رزو قابل مقایسه نیست، با کمک آن و بعلت تفاوتهای عمیق در میان ماهیت پول آمریکا و روسیه، مقاومت طولانی مدت در زیر فشارهای وال استریت ممکن نیست.

ادامه دارد…

توضیحات مترجم:

(۱) ــ در این نوشتار از کسی بنام جورج سورس نامبرده شده که در قهاری و بیرحمی او کمتر کسی تردید دارد. اما برغم این، گمان می کنم اغلب یا تمام کمونیستهای زرد شده، تروتسکیستها، اروکمونیستها، طرفداران تز «سوسیال امپریالیسم شوروی» و «سه جهان»، سوسیال- دمکراتهای کهنه و مدرن و بسیاری وازدگان دیگر، وامدار او هستند و هنوز مراتب قدردانی و سپاسگزاری خود از وی را بجا نیاورده اند. چر چنین تصور می کنم؟ به این دلیل ساده و در عین حال روشن:

زمانیکه در نیمه دوم دهه هشتاد سده میلادی گذشته، جورج سورس در مقام مشاور اقتصادی میخائیل گارباچوف به انجام وظیفه مشغول بود، بموازات شوک درمانی اقتصاد اتحاد شوروی (کاهش پنج تا هفت برای ارزش روبل اتحاد شوروی و افزایش ده- دوازده برابری نرخ دلار تقریبا هر هفته یک بار)، میدان فراخی برای فعالیت بنگاه باصطلاح غیردولتی «جامعه باز» خود فراهم آورده بود که خود آن بنگاه، با تعلیم و تربیت گروههای «حقوق بشری»، «دمکراسی خواهی»، شوونیستی- ناسیونالیستی مشغول می شد… بدین ترتیب، اقتصاد ابرقدرت شوروی را بپشتوانه مافیای بانکداران و مواد مخدر درهم کوبید و خود این کشور را به قیمت جان بیش از یک میلیون نفر کشته و بیش از دوازده میلیون نفر آواره و جنگ زده، از نقشه سیاسی جهان پاک کرد.

بدین ترتیب، زمینه بسیار مساعد و مناسبی برای گروههای فکری نامبرده فوق فراهم ساخت تا برای افکار جعلی و احکام از قبل صادر شده خود، دلیل و مدرک و استدلال دست و پا کرده و «ثابت نمایند» که: «اتحاد شوروی بخاطر فقدان دمکراسی فروپاشید»؛ «اتحاد شوروی بعلت نواقص و نارسائی های داخلی خود فروپاشید»؛ «انقلاب سوسیالیستی اکتبر از همان ابتدا اشتباه بود»؛ «اتحاد شوروی بعلت ناکارآمدی سوسیالیسم علمی فروپاشید»؛ «تسلط رویزیونیسم بر حزب کمونیست و دولت اتحاد شوروی موجب فروپاشی آن شد»؛ «اتحاد شوروی بخاطر ”جنایاتهای دوره استالین“ فروپاشید» و بسیاری از این دست استدلالات غیرواقعی. به همین سبب نیز گروههای فکری مذکور در بالا، علی الحساب بگذار سپاسگزار جورج سورس باشند تا ببینیم حمله چند ماه قبلناتوی مالی به ایران را چگونه توضیح خواهند.

(۲) ــ سیریزا- از حروف اول نام کامل حزب متحد گرایشات اروکمونیستی، مائوئیستی، تروتسکیستی، محیط زیستی و چپ سوسیالیستی تشکیل یافته است (نقل از ویکی پدیا).

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.