دنیز ایشچی
متن زیر را نه از بابت علم کائنات شناسی، بلکه از نظر نگرش فردی که تلاش میکند دستی در مسائل اجتماعی، تاریخی و خصوصا سیاسی روز داشته باشد تهیه کرده ام. تلاش من عمدتا بر این میباشد که موقعیت انسان متفکر را در وسعت، عظمت و مقیاس غیر قابل تصور کائنات تا حدودی درک کرده و از این زاویه در جهان بینی فلسفی خود دخالت داده باشم. از این زاویه شاید توانسته باشم با وسعت بخشیدن به جهان بینی خود، به میزان بیشتری بر ارزشهای بالنده علمی و انسانی اتکا کرده باشم. شاید از این طریق بتوان در مقابل ارزشهای غیر علمی، غیر انسانی، تنگ نظرانه و تعصب گرانه با توسل به فلسفه نگرش فراگیرتری، هاله ای را ایجاد کرد مانع از در افتادن به نگرش های اجتماعی قهقرائی گردد. لذا بطور طبیعی از خوانندگان مطلب هم چنین انتظار می رود که جهت محک زدن ارزش علمی آن خود به منابع علمی دیگر مراجعه کنند و این نوشته را بعنوان مطلبی علمی و تحقیق شده از این بابت مورد نظر و مراجعه قرار ندهند. تلاش من از زاویه ای دیگر بر این بوده که خوانده های اخیر پراکنده خود را برای خودم خلاصه وار جمع بندی کرده باشم.
کائنات یا “یونیورس” از میلیاردها کهکشان تشکیل میگردد که یکی از این کهکشانها، همان کهکشان راه شیری می باشد که منظومه شمسی و ستاره خورشید در این منظومه قرار گرفته است. وقتی به عظمت منظومه شمسی پی می بریم و سپس متوجه می شویم که کهکشان راه شیری از میلیارها منظومه مشابه منظومه شمسی تشکیل شده اند که خیلی از آنها بمراتب بزرگتر از منظومه شمسی هستند، به وسعت و عظمت کهکشان راه شیری پی می بریم. در مرحله بعدی وقتی متوجه می شویم که کائنات و آنچه که ما به عنوان “یونیورس”می شناسیم، از میلیارها کهکشان مشابه کهکشان راه شیری تشکیل گردیده اند، به وسعت و عظمت کائناتی پی می بریم که بشر در نقطه ای از آن دارد بصورتی حیران و مبهوت به تماشا و مطالعه آن می پردازد و سعی می کند عظمت چنین مجموعه کلانی را با مغز کوچک خود درک بکند.
کائنات ، نه فقط از مجموعه کهکشانها، بلکه در جوار آنها از مجموعه هایی از انبوهه های طوفانی بزرگ گازها و خاکه های سیاری هم تشکیل میگردد که گاها قطر آنها به میلیارها سال نوری می رسند. انسان، بعنوان موجودی متفکر در تمام طول حیات خویش در تلاش بوده است تا در تاریکی های شبها با نگاه کردن بر روشنائی هایی که از منظومه ها و ستارگان و کهکشانها بر زمین می تابند، راز و رمز های کائنات را در یابد. با رشد دانش های علمی بشر و قادر شدن این موجود متفکر به اینکه خود بتواند ماشین های را درست کرده و به خارج از جو کره زمین و حتی خارج منظومه شمسی بفرستد، ترکیبات و خصوصیات مواد و عناصر را آنالیز کند، به رمز علل علمی چگونگی شکل گیری حیات در کره زمین پی ببرد، هر روز بیشتر و بیشتر به ساختار ، هستی و چگونگی کارکرد گردشی کائنات پی می برد. تئوری “بیگ بنگ” در تلاش برای تبیین و تشریح بیان می کند که کلیت آنچه که ما بعنوان کائنات می بینیم و می شناسیم، در اثر انفجار اولیه عظیمی صورت گرفته است که در اثر آن عناصر تشکیل دهنده هستی به همان صورتی که ما در کائنات شاهدش هستیم تبدیل شده و دائما در حال تبدیل و تحول بوده و همزمان با این فعل و انفعالات عظیم، از مرکز انفجار فاصله می گیرند. دانشمندان فیزیک فضائی در زمینه عمر کائنات محاسبه کرده و توافق نظر دارند که عمر کائنات به چهارده میلیارد سال میرسد.
یکی از شاخصه های اصلی عنصر ، یا ماده، خاصیت قدرت جاذبهآن می باشد. خاصیتی که دانشمند انگلیسی “اسحاق نیوتون” چندین صد سال جهت توضیح اینکه چرا اشیائی که در آسمان رها می شوند، با سرعت و شدت خاصی بر زمین می افتند، در نهایت خود به این نتیجه گیری انجامید که نیروی جاذبه فقط منحصر به زمین نیست، بلکه نه فقط بخشی از خصلت ذاتی ماده است، بلکه در تمام کرات، کهکشانها و کائنات صادق بوده و عمل می کند. شکل گیری کهکشانها و منظومه های داخل آنها، تولد و مرگ ستارگان و خیلی از فعل و انفعالات داخل این مجموعه عظیم، تا حدود قابل توجهی متاثر از تاثیر نیروی جاذبه عناصر می باشد. بعنوان مثال، همین خاکه ها و گاز های سرگردان متراکم در اثر نیروی جاذبه عناصر تشکیل دهنده آنها به مرور زمان در هم متراکم تر و متراکم تر گردیده، هسته اولیه آنها را شکل می دهند. اما بخاطر قدرت جادبه عظیم هسته مرکزی از یک طرف و انفجارات اتمی هیدروژنی و دیگر گاز ها از طرف دیگر، ستارگان تازه ای زائیده می شوند که مثل خورشید ما از یک طرف تحت تاثیر انفجارات، دور و بر خود را تا حدودی از گرد و خاک تمیز می کنند، از طرف دیگر در اثر نیروی جاذبه عظیم مرکزی خویش هم مستمرا موجب انفجارات اتمی درون خویش می گردند، و هم کرات دیگری را در دور خویش به چرخش وادار می کنند، و یا بخش عظیمی از تراکم های عناصر را داتما بسمت خود جذب کرده و در انفجارات اتمی درون خویش ذوب می کنند.
عمدتا کهکشانها به دو صورت ظاهر کی گردند. یکی به صورت بشقاب های ضخیم و قطور مانند یک “پیتزا”، و یا حالت های دومی آن نوعی هستند که به همان شکل اولیه شبیه هستند، با این تفاوت که در اثر چرخش آنها حول هسته محوری، گسست هایی نیم دایره گونه در آنها صورت گرفته در شرایطی که تمامیت ضخامت و شکل بشقابی و “پیتزا” گونه آن همانطور حفظ گردیده باشد. همه این کهکشان ها هسته مرکزی دارند که تمامی طوفانه های خاکی، گازی و منظومه های میلیارها ستارگان با سیاراتشان در حالتی به هم پیوسته به دور همان هسته مرکزی می چرخند. هسته های مرکزی کهکشانها از چنان تراکم چرخشی ، انرژی انفجاراتی این ستارگان عظیم برخوردار هستند که تمامی منظومه های ستارگان دیگر تحت تاثیر قدرت جاذبه آن میلیاردها سال به دور این هسته مرکزی در حال پرخش می باشند. وسط هسته مرکزی این کهکشانها را “بلک هول” یا “چاه تاریک” تشکیل می دهد. “بلک هول” از چنان تراکم قدرتمند و قدرت جاذبه عظیمی برخوردار است که وقتی ستارگانی که میلیونها بار از خورشید ما بزرگتر در آن می افتند، فقط اشعه های انفجاری انرژی آنها در کائنات ساطع می گردد. حتی نور هم قادر نیست از درون “بلک هول” عبور کند.
“البرت اینشتین” دیگر دانشمند بزرگی بود که با مطالعات و نبوغ خویش، بر برخی از تاریکیهای دانش بشری روشنائی بخشید. کشفها و تئوری های اینشتین، شاید به میزان بمراتب بیشتری از اسحاق نیوتون، این قابلیت را فراهم کرد تا بشر بر تاریکیتهای کائنات بصورت روشن تری نگاه کرده و تصویر روشن تری از ان را بتواند ارائه بدهد.
یکی از کشفهای اینشتین کشف رابطه بین تبدیل ماده به انرژی و بالعکس می باشد. او کشف کرد که در اثر انفجارات عظیم اتمی که خصوصا در هسته ستارگان و یا در انفجارات اتمی دیگر شکل می گیرد، بخشی از ماده به انرژی اشعه ای، یا الکترو مغناطیس تبدیل کی گردد که از جنس نور می باشد که سرعت آن تقریبا سیصد هزار کیلومتر در ثانیه می باشد. کشف این آموزه دریچه ها و امکانت نوینی را برای دانشمندان از بابت تشریح و توضیح فعل و انفعالات درون کائناتی و درون کهکشانی و انفجارات درون هسته ستارگان و دیگر محاسبات لازمه فراهم کرد.
دیگر کشف بزرگ اینشتین که خدمت بزرگی در تبیین راز و رمز های کائنات برای بشریت نمود، تبیین تئوری “نسبیت” و تاثیر آن در تبیین مقوله “زمان و مکان” در کائنات می باشد. اولا اینشتین به تعریف سه بعدی کائنات که شامل ” طول، عرض و ارتفاعی” آن بود، بعد دیگری تحت عنوان”زمان” را اضافه کرده و این امکان را فراهم کرد که هستی کائنات را در چهار بعد مشاهده کرده و مورد مطالعه قرار دهیم. ثانیا به طرح نسبی بودن زمان و مکان در درون کائناتی که میلیاردها کهکشان دور هسته های مرکزی خود می گردند و هر کدام از این کهکشانها، میلیارها ستاره مشابه ستاره خورشید ما را در بطن خود دارند که کره زمین یکی از کرات یکی از این ستارگان می باشد، ابعاد نسبی بودن زمان و مکان تا حدودی برایمان روشن میشود. زمان، در واقع اندازه گیری فاصله بین اتفاقات می باشد. در داخل کائنات به این وسعت، کدام اتفاقات، کدام فاصله و نسبت به چی، چگونه می توان فاصله بین اتفاقات را اندازه گیری کرد؟
از قدیم فیلسوفانی مثل “پارمیندس” در زمان یونان قدیم، حتی “هیوم” از فیلسوفان انگلیسی زمان بعد از رنسانس، وجود داشته اند به “لحظه” ها باور داشتند، نه به زمان. آنها حتی بعضا لحظه ها را بصورت تصاویری که در ذهن ما نقش می بندند، تصویر می کردند که ما از طریق این تصاویر فکر میکنیم که در دنیای خارج چه وجود دارد و چه می گذرد.
بوجود آمدن و مرگ ستارگان نتیجه و برآیند بخشی از فعل و انفعالاتی هستند که بصورتی متداوم و مستمر در کائنات اتفاق می افتند. همانطوری که اشاره شد، زایش ستارگان نوین در اثر تراکم خاکه ها و گازهای طوفانی در اثر نیروی جازبه صورت میگیرند که از یک طرف هسته مرکزی به مراتب عظیمی را که دائما در حالت انفجارات اتمی می باشد تشکیل می دهند، از طرف دیگر این انفجارات بخشهایی از خاکه های اطراف هسته اولیه را به اطراف پس زده و مجموعه منظومه ای را تشکیل می دهند که در آن هسته اولیه”ستاره” و هسته های مترامکتر دیگری که به مراتب کوچکتر از خود ستاره هستند و دارای فعل و انفعالات انفجاری به مراتب کمتری هستند “سیاره” را که در اثر نیروی جاذبه سیاره به دور آن می چرخند، تشکیل می دهند. این ستارگان و مجموعه های منظومه ای عمدتا در ناحیه هایی از کهکشانها تشکیل می گردند که طوفانه های خاکه ای و گازهای سرگردان در مقیاس عظیم بصورتی نسبتا متراکم دور هم می چرخند.
در اثر انفجارات هیدروژنی درون ستارگان که بمدت میلیارها سال جاری می باشند، به مرور زمان که انرژی سوختی کمتر می گردد، انفجارات گاز های سنگینر مثل هیلیوم، اکسیژن، نیتروژن و غیره به موازات انفجارات هیدروژنی صورت می گیرند، که این خود یک پروسه چندین میلیون، یا میلیارد سالی را طی می کند، هسته مرکزی شروع به تولید عناصر سنگینتری مثل”آهن، کلسیم، منیزیم، مس، روی، و غیره” می نماید. در چنین موقعی باز هم مجادله مابین نیروی جاذبه هسته مرکزی از یک طرف، و نیروی دافعه انفجارات اتمی هسته مرکزی از طرف دیگر همچنان دوام دارد. در این مقطع ما با این تفاوت مواجه هستیم که نیروی جاذبه بر قدرت دافعه انفجاراتی می چربد. نه تنها عناصر سنگینتر در هسته مرکزی شروع به تشکیل شدن کرده اند، بلکه ستارگان و خاکه ها و سنگهای سرگردان اطراف ستاره به هسته مرکزی جذب می گردند. در اثر این افزایش عظیم قدرت جاذبه و کشیده شدن تمام مواد به سمت ستاره در حال مرگ، حجم آن میلیونها بار بزرگتر شده به سمت هسته مرکزی ستاره کشیده میشود. تراکم غیر قابل تصور عظیم نیروی جاذبه از یک طرف و ضعف فعل و انفعالات انفجاری هسته ای از طرف دیگر در نهایت موجب مرگ ستاره توام با انفجار عظیمی می گردد که به آن”سوپرنوا” گفته میشود. ستاره شناسان رکورد “سوپرنوا” های خیلی زیادی را همگام با ستارگان نوینی که زاده شده اند ثبت و رکورد کرده اند. تولد و مرگ ستارگان یک پروسه ای مستمر در حیات کائنات می باشد.
ماده سیاه یا “دارک مه تر” و انرژی سیاه”دارک انرژی” رویهم رفته در مجموع در حدود هشتاد و سه درصد هستی کائنات را تشکیل می دهد. این در شرایطی هست که آنجه که ما از عناصر تشکیل دهنده کائنات قادر به تشخیص آن بصورت “ماده” هستیم، فقط در حدود بیست و هفت درصد هستی کائنات را تشکیل می دهد. وجود “دارک مه تر” فقط از طریق تاثیراتی آن از طریق غیر مستقیم بر حرکت منظومه ها و کهکشانها می گذارد قابل تشخیص و انداره گیری می باشد. “دارک مه تر” نه فقط اجازه نمی دهد انرژی الکترومغناطیسی و نور از آن عبور کند، بلکه توسط آن تولید هم نمی گردد. به بیانی و یا طبق تشریحاتی، “دارک مه تر” ترکیب وسیعی و در عین حال ضعیفی از عناصری می باشد که بر مبنای نیروی مغناطیسی نه چندان قوی با همدیگر تبادل ارتباط می کنند.
“دارک مه تر” آن بخشی از هستی کائنات می باشد که مثل شبکه ، رشته ها و یا پارچه هایی از هستی که ماده و یا “مه تر” را در بر میگیرد. وقتی به آسمانها نگاه میکنیم و ستارگان، سیارگان و طوفانه های گازی را در کهکشانها می بینیم، فاصله ما بین آنها که تاریکی مطلق است، خلا مطلق نیست بلکه از “دارک مه تر” تشکیل میشود. “دارک مه تر” نه فقط هستی مادی کائنات را در درون خود جا داده است، بلکه توسط نیروئی مشابه به نیروی جاذبه ولی جدای از آن به نام “دارک انرژی” موجب می گردد که عوض اینکه سرعت فاصله گیری کهکشانها از هم کمتر و ضعیفتر گردند، به این فاصله گیری از هم شتاب بیشتری می دهد. دارک انرژی موجب شده است که سرعت گیری فاصله یابی کهکشانها از همدیگر شتاب بیشتری بیابد. این فاصله گیری از همدیگر به این می ماند که در یک اطاق صندلی هایی را به فاصله های مساوی از هم چیده باشند، ولی ابعاد اطاق به صورتی کش یافته از هم فاصله بگیرند، به شرطی که فاصله نسبی صندلی ها در داخل اطاق همچنان حفظ گردند. در شرایط بسط یابی و گستردگی هستی و کائنات از همدیگر، همچنان “دارک مه تر” فضای درون ماده ها را پر می کند و توسط نیروی “دارک انرژی” به فاصله گیری بافتهای مادی هستی از همدیگر شتاب می دهد.
“دارک مه تر” و “دارک انرژی” هر دو همزمان با اتفاق “بیگ بنگ” در کائنات شکل گرفته اند. دانشمندان بر این باورند که نیروی دافعه “دارک انرژی” هنوز بر انرژی نیروی جاذبه”دارک مه تر” می چربد و دلیل فاصله گیری شتاب آمیز هستی های کائنات در همین نقطه می باشد.
انتی متر یا ضد ماده مربوط به تشریح فنامون تکه هایی میباشد که در جهت مقابل پارچه های ماده وجود داشته و حرکت می کنند. “پارتیکل”های انتی متر مثل”پوزیترون”، “انتی نیوترون”، “انتی پروتون” و غیره در مقابل “الکترون، نیوترون و پروتون و غیره کشف شده اند. کشف فنامنون هایی مثل “انتی مه تر” و “دارک مه تر” مقدمه هایی بودند برای تئوریهای نوین و کشف های جدید در باره ترکیبات و چگونگی کائنات. تئوری هایی که نه فقط از یک طرف پیش بینی می کند که ممکن است پس از میلیارها سال گسستگی از مرکز عناصر تشکیل دهنده هستی کائنات پس از بیگ بنگ، وقتی که انرژی دافعه در نتیجه انفجار اولیه به اتمام می رسد، تمامی این ترکیبات، در اثر نیروی جاذبه ممکن است دوباره به سمت مرکز جذب گردند. یکی از این تئوریها تئوری “پارالل یونیورس” می باشد که به تئوری دیگری که تئوری رشته ها “سترینگ تئوری” وابستگی دارد، مربوط است.
تئوری رشته ها یا “سترینگ تئوری” یکی از تئوری های از مجموعه تئوری هایی هست که در تشریح ناشناخته های کائنات بیان میگردد. در مقیاس کلان سوالاتی از این قبیل که مواد تشکیل دهنده ستارگانی که با افتادن در درون “بلک هول” نیست میشوند، به کجا می روند و سرشان چه می آید سوالاتی هستند که جهت بیان چگونگی امر،توسط دانشمندان دست اندرکار تدوین و بیان می گردند. یکی از تئوری های مطرح شده، در این زمینه ها تئوری رشته ها می باشد. در مقیاس کوانتم فیزیک با نشان دادن اینکه عناصر تشکیل دهنده هسته اتمها، یعنی نیوترونها و پروتونها خود از پارچه هایی کوچکتر که “کواک” نامیده میشوند تشکیل می گردند، که توسط رشته هایی به همدیگر پیوند خورده اند. این نظریه به کشف رشته “هیگز بوزم” در اثر آزمایش به هم کوبیدن هسته اتمها در اروپا قوت به مراتب بیشتری گرفت که این رشته ها هستند که تکه های اتمها را به همدیگر پیوند داده و به آنها حجم می دهند. تئوری رشته ها در مقیاس کلان تا مقیاس طرح نظریه “موازات کائناتها” بسط داده می شود. شاید در اثر انفجارات ناشی از افتادن ستارگان در درون “بلک هول” که ناگهان ستارگان به آن با عظمتی نیست شده و یا بصورت اشعه هایی ساطع می گردند، انواع دیگری از پارچه های هستی مشابه ماده شکل میگیرند که انسانها قادر به تشخیص و لمس و حس آن نیستند. اگر این پارجه های تشکیل دهنده بخش عظیمی از هستی را در فورمها و کیفیتهای مختلف در اطراف خود داشته باشیم، امکان اینکه ما در یکی از”کائنات های موازی” ، یا “پارالل یونیورس” زندگی میکنیم، خالی از واقعیت به نظر نمی رسد.
کهکشان راه شیری ما از میلیارها منظومه مشابه منظومه شمسی تشکیل می گردد که در درون آن علاوه بر این منظومه ها، طوفانه های متراکم و یا پخش شده ای از خاکه ها و گاز های مختلف در همسایگی هم غوطه می خورند. قویترین تلسکوپ ها این مجموعه های طوفانه های گاز و خاکه ها را بصورت سایه روشن های عظیم با رنگهای مختلف نشان می دهد که نسبت به غلظت تر کیب مواد و گاز های آنها و عوامل دیگر رنگ های این هاله های سایه روشن متفاوت می باشند. کهکشان راه شیری از قدیمی ترین کهکشان های شکل گرفته در کائنات بوده و عمر آن طبق محاسبات به دوازده میلیارد سال تخمین زده می شود. عمر ستاره خورشید و منظومه شمسی در کلیت آن از هفت میلیارد سال بیشتر تخمین زده نمی شود.همانطوری که قبلا اشاره شد، کهکشان راه شیری، از نوع دوم کهکشانها، یعنی آنهایی می باشد که شکل بشقابی ضخیم “پیتزا” مانندی دارد که لایه هایی از آن حالت گسستگی از مرکز را دارند. کهکشان راه شیری دارای دو گسستگی بزرگ و چندین گسستگی کوچک از مرکز کهکشان را دارا می باشد. این تراکم ها و گسستگیها دارای میلیاردها ستاره بوده که خیلی موارد این ستاره ها در درون طوفانه های خاک و گاز واقع شده اند. در واقع جوانترین ستاره ها که عمرشان به چند صد هزار سال می رسند، از درون همین طوفانه های عظیم خاکه ها و گاز ها در اثر تمرکز یافتگی آنها بخاطر نیروی جاذبه از یک طرف و انفجارات هسته ای عظیم صورت گرفته در اثر این تمرکز و تراکم شکل می گیرند. جاذبه تمرکز عناصر در اثر قدرت کششی عظیمی ایجاد میکند که مثل جاذبه هسته مرکزی گردآبه ها و یا طوفانه های خاکی ، مابقی مواد را هول هسته مرکزی جذب کرده و به چرخش وا می دارند.
منظومه شمسی و کره زمین در اندرون کهکشان راه شیری، درست در وسط دو هاله عظیم کنده شده از مرکز واقع شده که نه فقط تا حدود خیلی زیادی از طوفانه های خاکه ای و گازی به دور می باشد، بلکه ترافیک حرکتی خیلی کمتری در گردش چرخشی خود حول هسته مرکزی کهکشان در جوار خود دارا می باشد. این دو ویژگی دور بودن از طوفانه های خاکه ای گازی از یک طرف و ترافیک کم ستارگان، سیارگان و سنگهای آسمانی به دور خودش در حرکت چرخشی آن به دور هسته مرکزی کهکشان، یکی از ویژگیهای اصلی منظومه شمسی می باشد که بیانگر آن است که این منظومه در نقطه ای به مراتب آرام، نسبتا امن و مناسبی قرار گرفته است که ما شاهدش هستیم. همین شرایط ویژه، مقدمات اولیه را از بابت حیات امن و عموما بی در سر آن در درون کهکشان راه شیری فراهم کرده است.
منظومه شمسی از خورشید و مجموعه ستارگانی که دور آن می چرخند تشکیل شده است که تعدادی از آنها که به خورشید نزدیکتر می باشند، بمراتب خشک تر و نا امن تر و گرم تر می باشند. ستارگانی که فاصله آنها نسبت به خورشید از زمین دور تر می باشند، عموما بمراتب زرد تر می باشند که در آنها آثاری از مایعات و خصوصا آب در سطح آنها وجود ندارد. مطالعات تا کنون نشان می دهد که به احتمال زیاد بعضی از این ستارگان لایه هایی از یخ در لایه های زیرین، یعنی در درون خویش داشته باشند. بعضی از این ستارگان هم بیشتر تراکمی از خاکه ها و سنگهایی می باشند که به دور هسته مرکزی سرد خویش می چرخند. تقریبا همه سیارگان منظومه شمسی ماه هایی کوچک تر دارند که تحت تاثیر نیروی جاذبه خود سیارگان، به دور آنها، و ستارگان، به دور آنها می چرخند.
ویژگی کره زمین در مجموعه منظومه شمسی و حتی در درون کهکشان راه شیری در آن است که نه تنها در نقطه ای امن در این مجموعه قرار گرفته است، بلکه موقعیت ساختاری آن ایجاب کرده است که هم ترکیبات مایعی عظیم آب، هم عناصر جامد، هم ترکیبات گازی و هم دارای انفجارات درون هسته ای مذاب باشد که نشانه های آن بصورت آتشفشان بر سطح زمین جاری می باشند. چنین ترکیبی در شرایطی که گاها بصورت غلبه حالت های یخبندانی، و گاها غلبه حالتهای آتشفشانی توام بوده، در طول اکثریت حیات کره زمین دوام داشته است.
وقتی که در حدود سه میلیارد سال بعد انفجارات هیدروژنی درون خورشید به میزان زیادی افول کرده و فعالیتهای انفجاری بیشتر منجر به تولید عناصر سنگینتر از قبیل آهن، کربن، کلسیم، و گازهای سنگینتری مثل اکسیژن و نیتروژن بکند، قدرت دافعه انرژی انفجاری به مراتب کمتر از قدرت جاذبه هسته مرکزی خواهد کرد که از طرف دیگر عناصر سنگینتری را در هاله های خورشید حمل میکنند، از طرف دیگر باعث جذب سیارگان منظومه و گازها و مواد دیگر موجود در اطراف آن بسمت هسته مرکزی خواهد شد. این مساله باعث خواهد شد که ستاره خورشید به اندازه ای از بابت حجم بزرگ گردد که کراتی مثل کره زمین به آن بچسبند.در نهایت امر، قدرت عظیم جاذبه مرکزی ستاره خورشید، با جذب تمامی عناصر سنگین اطراف آن منجر به انفجار عظیم سوپر نوایی خواهد شد که نمونه اش را در مورد ستارگان دیگر در آسمان شاهد هستیم.
حیات بر کره زمین به صورت های اولیه آن بصورت شکل گیری مولوکول هایی در نواحی آتشفشانی زیر دریا ها شکل گرفت که در این مولوکولها بعد از بزرگ شدن، قابلیت تکثیر به مولوکولهای مشابه دیگر را داشتند. این فعل و انفعالات در آن نواحی آتشفشانی زیر دریاها و اقیانوسها شکل می گرفت که اسید آمونیک فراوان بود. تولید این مولوکولها که خود بعد از بزرگ شده قادر به تکثیر و باز تولید خود بودند، منجر به بوجود آمدن اولین سلول هایی شد که ما آن را به عنوان بدوی ترین و ابتدائی ترین شکل حیات می شناسیم.در واقع شرایط ویژه کره زمین مناسبترین ویژگیها را برای آنچه ما امکان شکل گیری انواع حیات های سلولی، گیاهی و حیوانی را در آن فراهم کرده باشد در خود دارا بوده است. علم زیست شناسی در مورد نوع حیات ابتدائی سلولی، نوع حیات گیاهی و چگونگی تکامل آنها به موجوداتی که بر اساس حافظه محدود غریضه ای زندگی می کنند و موجودات متفکر پرداخته و توضیح داده است. چگونگی شکل گیری اندام های حسی این موجودات جهت ارتباط با محیط اطراف، چگونگی ذخیره کردن این اطلاعات جمع آوری شده توسط اندامهای حسی در اندامی که مغز نامیده میشود و بالاخره چگونگی پروسس کردن این اطلاعات در موجودات متفکر پروسه تکامی را که نتیجه میلیارها سال فعل و انفعالات می باشد در بر میگیرد. در روند چنین پروسه ای ما مستمرا شامل از بین رفتن و نابودی کامل بخش هایی از این موجودات می باشیم که ما فقط از طریق مطالعه فسیل های آنها می توانیم به وجود آنها در گذشته های دور آگاهی داشته باشیم.
حیاتی که ما به این شکل در کره زمین می شناسیم، تنها در کراتی میتواند شکل یافته باشد که در آنها ترکیبات مایعاتی و خصوصا آب، همراه با ترکیبات جامدات، گازها و بالاخره فعل و انفعالات نسبی اتشفشانی توام باشد. بشر در جستجوی یافتن چنین کراتی در کائنات به این وسعت و عظمت فکر کرده و گامهایی به بزرگی گامهای یک مورچه را در شرف برداشتن می باشد. قانون احتمالات به ما میگوید که احتمال وجود کراتی مشابه کره زمین در کهکشانها و کائنات وجود دارد و تعداد آنها شاید به میلیونها برسد. آیا ما با این قدمهای مورچه ای کی خواهیم توانست به یکی از آنها دسترسی داشته باشیم، با عمر به این کوتاهی نوع بشر، این کار در طول حیات ما شکل نخواهد گرفت.
فرضا اگر در کراتی دیگر که مایعات و خصوصا آب در کنار عناصر جامد سنگین و گازی در ترکیب با همدیگر وجود دارند، بخواهد سلوهای تکثیر شونده ای به موجودات زنده تبدیل گردند، ساختار بدنی آنها متاثر از ترکیب مواد شیمیای، درجه حرارت و شدت و حدت اشعه های مختلف نوری و الکترومغناطیسی خواهد بود. مثلا شدت زیادی اشعه ها ایجاب خواهد کرد که این موجودات لاک هایی متل لاک پشت ها داشته باشند تا کلیت بدن آنها را در مقابل اشعه حفاظت کند. ممکن است آنها اندامهای حسی بیشتری نسبت که انسانها داشته باشند تا حس هایی را که ما متوجه نمی شویم، ضبط و رکورد بکنند. ممکن است حیات در آن ستارگان حالت هایی بمراتب ابتدائی تر، یا به مراتب پیش رفته تری داشته باشد. در این مورد باید قدرت تخیلات خود را مثل فیلمهایی که در این زمینه ها درست میکنند، باز و آزاد گذاشت.
آیا اگر در کرات دیگر مشابه موجودات زنده متفکر دیگری هستند که تلاش میکنند با موجودات متفکر دیگر مثل ما انسانها تماس بگیرند، زودتر از ما قادر خواهند بود با ما تماس بگیرند؟ آیا ممکن است آنها از نظر علم و تکنولوژی هزاران، یا میلیونها سال از ما پیشرفته تر باشند؟ بشر با درس آموزی از ویژگیهای ساختاری موجودات متفکری مثل انسانها قادر به باز تولید هستند، اقدام به ساختن موجودات متفکر روبوتیک کرده است. این تکنولوزی در صد سال آینده به چه مراحلی خواهد رسید؟ آیا موجودات کرات دیگر، در این زمینه ها میتوانند از ما بمراتب پیشرفته تر باشند؟ مناسبات زندگی انسانها با موجودات دیگر کرات چه اشکال و ضابطه هایی استوار خواهند بود؟ اینها و هزاران سوال مشابه دیگر سوالاتی هستند که ذهن انسان متفکر را به خود مشغول داشته اند.
گفتار پایانی
هر آنچه در چندین صده آخر و خصوصا در دهه های آخر در مورد ساختار، کارکرد، چرخش، فعل و انفعالات و تغییر و تحولات کائنات کشف شده است، با سرعت حیرت آوری دانش بشر را در این زمینه ها افزایش داده و تفسیر های هزاران ساله جاهلانه نوع بشر را که بر پایه های نیاز، خرافه، افسانه ها ، “میتث” ها و فرهنگ های کهن به هم بافته شده بود را به زباله دانی تاریخ می سپارد. دانش نویش بشری او را نه تنها در راه کشف کهکشانها، بلکه ادامه حیات نوع بشر در کرات دیگر سوق می دهد. خرافه هایی از قبیل بهشت و جهنم، درست شدن کائنات در هفت شش روز و قرار دادن روز هفتم به عنوان روز استراحت از خستگی شش روز کار خلفت، دیگر مثل ها، مشابه همان افسانه ها خنده دار بوده و شبها برای لالایی گفتن به بچه ها به درد می خورد.
گفتن این مساله به تنهایی کافی نیست تا بتوان از اندیشه های خرافه پرستانه رهایی یافت. حتی بعضی دانشمندانی که از خواستگاه تئولوژیک به این مساله نزدیک شده اند، یا دانشگاه هایی که توسط کلیساها اداره میشوند، خود دستگاه پاپ و کلیسا، که همیشه در طول تاریخ این انعطاف را داشته اند که از یک طرف در مقابل کشف های علمی ناچارا به عقب های سنجیده دست بزنند، از طرف دیگر در جهت پیدا کردن راه گریزی، ناچارا در جهت توجیح فلسفی دستگاه قدرتمند جهانی کلیسا و دستگاه های مشابه، به توجیهاتی بپردازند که ضمن تسلیم در مقابل کشف های علمی، باورمندی فلسفی الهی آنها را دست نخورده حفظ بکنند.
آنها با توسل با این فلسفه که تمام کائنات، از یک سری قوانین علمی فیزیک کوانتم گرفته تا فیزیک کائناتی، در کنار قوانین دیگر شیمی و زیستی پیروی می کنند، مجموعه یک چنین قانون مندی هایی را به نام “قانون مندی کلان” یا “طراحی کلان” نام گزاری کرده و اعلام می کنند که چنین قانون مندی کلانی فقط توسط نیروی الهی قابل تنظیم و فورمولبندی می باشد. از این دریچه آنها دوباره راه را برای توجیه خرافات و افسانه های بافته و پرداخته ای باز میکنند که بر ثروتهای تریلیون دلاری خود تکیه داشته و توسط قدرتهای سیاسی ویژه و با اتکا به نا آگاهی های اکثریت جامعه بتوانند همچنان به حیات غارت معابانه خویش ادامه بدهند.
در مورد پروسه و جریان نود دقیقه ای یک مسابقه فوتبال، تا چه اندازه قوانین فیزیک، شیمی و غیره دخالت دارند، چه قدر شانس و تصادف و احتمالات، چه اندازه مهارت فیزیکی بازیکنان و تا چه اندازه هماهنگی تیمی آنها، چقدر قدرت تفکر ، مهارت شخصی و قدرت تصمیم گیری و عمل تک تک بازیکنان ، چه اندازه تدارکات و آمادگیهای قبلی، چقدر نقش تشویق تماشاگران و راهنمائیهای مربیان و غیره تاثیر می گذارد؟ آیا پروسه “طراحی کلان” اولیه را میشود به سناریو های زنده هستی به این صورت انطباق داد؟
آنها نه فقط نقش انسان متفکر در تصمیم گیری و تغییر محیط اطراف خود با استفاده آگاهانه از آموزه های فیزیکی، شیمیائی و زیست شناسی و غیره را که خود در عین حال نسبی می باشند را در نظر نمی گیرد، بلکه نقش تصادفات، احتمالات و همچنان نقش خلاقیت در تصمیمات و تحولات را کلا نادیده می گیرند. انسان امروز، تفکر و عمل را به تکنولوژی “روبوتیک” منتقل می کند. انسان الان دستگاه هایی می سازند که درست است که ماشین هستند، ولی نه تنها حس های پنج گانه بشری را می توانند در خود داشته باشند، بلکه در مقیاس به مراتب بیشتری از انسان می توانند اطلاعات را در خود جمع کرده، آنالیز بکنند و تصمیم گرفته و عمل بکنند. اگر امروز انسان در راستای جهان وطنی شدن حرکت می کند، چشمان خود را به تسخیر کائنات کلان دوخته است.
دنیز ایشچی —فوریه ۲۰۱۳