nixon 01

لباس وزیر کار مصدق بر تن نیکسون!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

nixon 01

nixon 01از زمانی که دولت آیزنهاور و همکاران محافظه کارش در آمریکا روی کار آمدند رویکرد آمریکا نسبت به دولت مصدق تغییر کرد. آنها که در آغاز ملی شدن صنعت نفت و آن شور ملی را فرصتی می پنداشتند که اولاً‌می توانست دست بریتانیا را از بازار انحصاری نفت ایران کوتاه کند، و ثانیاً‌ با آن شور و هیجان ملی می توانست مانعی در برابر توسعه فزاینده نفوذ کمونیسم در ایران ایجاد کند.

هنگامی که دولت مصدق آخرین پیشنهاد همراه با اتمام حجت آمریکا را در باره قراردادی تازه بر پایه ۵۰-۵۰ نپذیرفت، و با توجه به گرایش تدریجی برخی از عناصر داخلی دولت ایران به چپ و خبرهایی که از وجود سازمان مخفی افسران کمونیست در ارتش ایران دریافت کرده بودند، نه تنها از آن اشتیاق و حمایت پیشین رویگردان شدند،‌ بلکه با همکاری بریتانیا درصدد حمایت از ناراضیانی در ارتش و برخی از محافل دست راستی ایرانی برآمدند که با همکاری دربار خواهان برانداختن دولت مصدق بودند. آن حمایت و این برنامه سرانجام در فاصله روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نتیجه بخشید و دولت مصدق که خود را به بی طرفی مبتنی بر سیاستی که آن را موازنه منفی می نامید متعهد می دانست به سهولت و درمیان ناباوری فرهیختگان و ملیون و چپگرایانی که البته در آن جامعه سنتی و کم سواد درصد اندکی را تشکیل می دادند، جای خود را به دولت غرب گرای سپهبد زاهدی سپرد، بی آنکه مقاومتی جدی در برابر آن صورت گیرد. اما، همچون وارد شدن هر ضربه حاد بر بدن، که به اصطلاح تا زمانی که گرم است درد آن احساس نمی شود، درد آن ضربه نیز با گذشت دو سه ماه و با فرونشستن آثار شوک و منگی اولیه، تدریجاً خودش را نشان داد. کانون های مقاومت در محافل ملی، خصوصاً در دانشگاه تهران تشکسل شد. جنبش ملی کردن صنعت نفت، که منجر به قطع رابطه ایران و انگلیس شده بود، ایرانیان را نسبت به آن کشور از همیشه حساس تر کرده بود. هنگامی که تازه سه ماه از سقوط دولت مصدق می گذشت، خبر تجدید روابط ایران و انگلیس در ۱۴ آذر ۱۳۳۲ اعلام شد. این خبر بهانه ای به دست ملیون داد که خشم خودشان را آشکار کنند. دانشگاه برای نخستین بار در آن سال عرصه تظاهرات عمومی شد. درست در همین زمان نیکسون معاون آیزنهاور نیز عازم ایران شد تا روابط تازه را تحکیم بخشد، و در روز ۱۷ آذر در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دکترای افتخاری بگیرد. پس دانشگاه باید آرام می بود. خاطره ام را از آن روز که سابقاً‌نیز نوشته بودم عیناً‌نقل می کنم:

«آن روزرا کاملاً ‌به یاد دارم، زیرا برادر بزرگم که دانشجوی دانشکده فنی، عصرگاه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ گریان و رنگ پریده، با لباس های خیس و خون آلود و پاهای سوخته و تاول زده به خانه آمد. با هیجان و ترس تعریف کرد که چگونه در آن روز اتفاقاً دانشگاه آرام بود و در کلاس مشغول درس خواندن بودند که سربازان با لگد در را گشودند. یکی از آنها که یقه کت مستخدمی را به دست گرفته بود می پرسید: کدامشان بودند؟ و او نیز با ترس گفته بود: این، آن، همه! استاد اعتراض کرده بود که از کلاس خارج شوند. در پاسخ در و دیوار کلاس را به رگبار مسلسل بسته بودند. ظاهراً منظور ایجاد رعب و وحشتی بود که به بهای آن آرامش فردا و روزهای بعد خریداری شود. اما تیر اندازی همه چیز را بر هم زد. لوله های شوفاژهای دانشکده سوراخ شده و آب داغ سرازیر شده بود. بچه می سوختند و می گریختند، این ازدحام سربازان را نیز ترسانده بود و تیر اندازی های بعدی چند نفر را در راهروها و پلکان زخمی کرد. برادرم از میان آب جوش آغشته به خون همکلاسی هایش،‌ بزرک نیا،‌ قندچی، و شریعت رضوی، به کارگاه نجاری گریخته و چند ساعتی با ترس و لرز در گوشه ای خزیده بود، تا توانست از آن کابوس بگریزد. اما کابوس این گونه خشونت ها چیزی نیست که از او، از ما، و از هیچ کس بگریزد!»

به این ترتیب آرامش در محیط دانشگاه برقرار شد تا روز بعد مراسم اعطای دکترای افتخاری حقوق در تالار دانشکده حقوق اجرا شود. بعدها دوست ارجمندم سرکار خانم فریده عالمی (صالحی)، فرزند استاد فقیدم شادروان دکتر عالمی که در آخرین کابینه دکتر مصدق وزیر کار بود، نکته بسیار طنز آلودی در باره همان مراسم برایم تعریف کرد که تکرار آن خالی از لطف،‌ یا اندوه نخواهد بود! مسئله از آنجا آغاز شد که مقامات دانشکده به دنبال یک دست قبا و لباس رسمی استادی دانشکده حقوق بودند که با قد و قواره ریچارد نیکسون جور باشد. برای دوخت و دوز و آماده کردن آن نیز فرصت نبود. قرار بر این می شود که لباس رسمی یکی از استادان را برای این کار قرض بگیرند. برخی از استادان که باید خودشان لباس می پوشیدند و در مراسم حاضر می شدند، قد و اندازه های دیگران نیز مناسب نبود. پس از رجوع به فهرست استادانی که در مراسم نباشند و هیکلشان هم به نیکسون بخورد، قرعه فال به نام دکتر عالمی اصابت می کند. دکتر عالمی زمانی در درس حقوق بین الملل خصوصی استاد خودم بود، و البته لباس رسمی مناسبی هم داشت. اما اشکال کار در این بود که استاد خودش در آن زمان به اتهام وزارت در کابینه مصدق در زندان بود و وقت تنگ! در این حال مهندس شریف امامی و چند نفری از استادان آشنا شبانه به خانه دکتر عالمی می روند، و از خانم ایشان خواهش می کنند که برای آبرو داری لباس شوهر زندانی خودشان را برای مراسم فردا به ایشان وام دهند. خانم عالمی نیز لابد به رغم دلتنگی خانمی می کند و آن قبا و لباده را در اختیار آنان می گذارد. به این ترتیب در آن مراسم رسمی، ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا که در سرنگونی دولت ملی مصدق سهمی به سزا داشت، با لباس وزیر کار زندانی مصدق دکترای افتخاری حقوق از دانشگاه تهران دریافت می کند، که لابد از مزایای قانونی آن بهره مند شود!

nixon 01

این هم عکسی است از همان مراسم کذایی! لباس دکتر عالمی برتن ریچارد نیکسون که در آن زمان معاون رئیس جمهور دیوید آیزنهاور بود دیده می شود، و البته دکتر عالمی صاحب اصلی لباس که در همان زمان در زندان به سر می برد در عکس دیده نمی شود! و البته آن لباس را نیز هرگز پس ندادند!

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.