حسن جداری
راه ما، راه بسی دوراست
وندرآن ،صد صخره وصد سنگ
دشمن ما، درکمین ماست
در دلش ، صد کین و صد نیرنگ
+++
راه ما، پر وحشت وبیم است
دیو،در هر گوشه ،پنهان است
باد می پیچد به کوه ودشت
سوزش برف است و بوران است
+++
راه ما، راهی است ناهموار
راه پیمائی در آن، دشوار
در ته هر دره، صدها چاه
در بن هر سنگ ، صدها خار
+++
جلگه ها در گل، فروخفته
کوهها، گسترده تا افلاک
دره ها، دریخ، همه پنهان
دشتها پیچیده، در کولاک
+++
توده ای با عزم وبا ایمان
رهسپار این ره دوریم
در گریز از چنگ تاریکی
جملگی، در جستن نوریم
+++
کی از آن دیوان زشت آئین
در دل ما، ترس را راه است ؟
کینه دیرینه ای ما را
با سیه دیوان بد خواه است
+++
زندگی ، با آنهمه سختی
بهر ما رزمندگان ،زیباست
آنچه ،ما را میدهد نیرو
جلوه زیبائی فرداست
+++
در پس این راه وهم انگیز
پهنه فردای نورانی است
شادی فردای انسانها
بسته بر پیکار طوفانی است
+++
راه ما، با جمله سختیهاش
عاقبت، پیموده خواهد شد
زندگی در مطلع فردا
بر مراد توده ، خواهد شد
+++
کی از آن بوران وازآن برف
قصد ما، تغییر خواهد یافت؟
فکر ما، هر کار مشکل را
چاره و تدبیر خواهد یافت
+++
در پس این راه وهم انگیز
هست شور و شادی جاوید
باغها، پرگشته از انگور
چشمه ها میجوشد از خورشید!
پایان