گفتگوی گزارشگران با رضا پورکریمی – بخش دوم
یک دهه زندان و شکنجه ارمغان جمهوری اسلامی برای آزاد اندیشی رضا پورکریمی بوده است. شاهد ستم و استبداد امروز سخن میگوید و پرده از سایه های پنهان زندان های مشهد و نوشهر و از زوایائی دیگر برمیدارد.عشق و عاطفه و احساسات انسانی به مردم کشورمان اتهام اوست و هم از اینرو محکوم به یک دهه زیستن در دخمه های انسان ستیز حاکمیت اسلامی بوده است. سالهای رنج را پشت سر دارد و انبوهی از خاطرات و یادها را با خویشتن دارد. خاموشی و فراموشی پیشه او نیست. با رضا پور کریمی گفتگو میکنیم.
گزارشگران
……………….
در گفتگوهای پیشین در مورد شهادت برادرتان گفتید واز واژه گویا استفاده کردید . بنظر می رسد که حلقه های گمشده ای در این رابطه موجود است . در صورت امکان بیشتر توضیح دهید؟
نه به خاطر آفتاب ؛ نه به خاطرحماسه
به خاطر سایه ی بام کوچکش
به خاطرترانه یی
کوچک تراز دستهای تو
نه به خاطرجنگلها نه به خاطردریا
به خاطر یک برگ
به خاطر یک قطره
روشن تر از چشم های تو……….به خاطرتو…..؛ به خاطر هرچیزکوچک هرچیزپاک به خاک افتادند.
احمدشاملو
بله ناگفته ها وابهاماتی در مورد بیوگرافی انقلابی هوشــنگ وجودارد . نزدیـــــک به ۴۰ سال می گــذرد وهنوز هیچ تاریخ وشرح وقایعی از زندگی او دردست نیست . شاید بهترین روزها یی که سازمان فدائیان خلـــق میتوانستــند از افراد مفقــود خود اطلاعاتی بدست آورند ؛ روزهای بهاری بـود که بعد از شکــست حکومت دیکتاتوری شاه بدست آمده بود . هنوز سازمان منسجم بود ودچار انشــعابات متعدد نشده بود .اما اکنون چه انتظار!! فقط دریغ وحسرت میماند از بی مسئولیتی وبی کفایتی !
در واقع امر شما هم همانند بسیاری دیگر از دستگیر شدگان تحت عنوان مشکوک زندانی وتحت شکنجه قرارگرفته اید ، آیا در طول زندان تغییری هم در پرونده تان بوجود آمد؟
به عنوان مشکوک بازداشت وزندانی نشدم آنها یقــین داشتند که پرونده ام از سطح چند کتـاب وروزنامه بیشتر نیست . آنها به خاطر خصوصــیات فاشیسـتی چه در دانشـگاه ؛ چه مدرســه ؛چه کارخانــه ؛ چه ارتش؛…هر دگر اندیشی را که شناسایی کرده بودند بازداشت میکردند وبا سخت ترین احکام ؛مجـــازات میکردند. همانطور که در قسمت اول مصاحبه خدمتتان عرض کردم با یک درجه تخفیف محکوم به حبس ابد شده بودم ؛ جمهوری اسلامـی که مسرور از پیروزی در سرکوب سازمانــها وگروههای سیاســـی بود ویقین داشت که چه شقاوتهایی در محکومیت مرگ واحکام حبس انجام داده است در سال های ۶۳ به بعد سیاست عفو وتقلیل محکومیت را در پیش گرفت که محکومیت من از حبس ابد به ۱۰ سال تغییر یافت .
میزان اعدام های سیاسی در سالهای ۶۰ و ۶۱ در مشهد چگونه بوده است ؟
منظورتان اگر آمار باشد من اطلاعی ندارم ولی از دی ماه سال۱۳۶۰ که در زندان وکیل آباد مشهد زندانی بودم ؛ در هفته یکبار یا دوبار اسامی تعدادی از زندانیان از طریق بلند گو خوانده میشد که برای اعدام از زندان خارج میشدند ؛ البته بخشی از محکومین به مرگ هرگز به زندان وکیل آباد مشهد فرستاده نشدند واز همان بازداشتگاههای متعلق به سپاه مشهد درمنطقه کوهسنگی و ملک آباد به جوخه های مرگ سپرده میشدند.در سال ۶۱ میزان اعدام ها نسبت به سال ۶۰ کمتربود.
آیا ارقام زندانیان سیاسی در روزنامه ها انتشار می یافت ؟
به هیچ وجه؛ یکی از بحرانهای اصلی جمهوری اسلامی همین تعداد بالای زندانیان سیاسی بود . در برابر حقوق بشر سازمان بین الملل نیز آنها تحت فشار بودند که تعداد زندانیان را شفاف سازی کنند .حتی مجبور شدند بازدید اقای گالیندوپل وهیئت همراهش را به زندانها پذیرا شوند . تعداد زندانیان همواره از موارد محرمانه رژیم تلقی میشد که به تابستان سیاه سال ۶۷ وکشتار عمومی منتهی شد.
ازجمله شکنجه های اعمال شده در زندان جمهوری اسلامی فشارهای روحی ونگه داشتن زندانـــــیان در سلولهای انفرادی ؛ دور نگه داشتن از وسایل ارتباط جمعی همانند روزنامه های موجود؛ رادیو تلویزیون وهمچنین فاصله انداختن با زندانیان دیگر بوده است . میتــوان انــفرادی را جزیی ازآن به حساب آورد . درمجموع چه مدت در انفرادی بودید. ؟علت نگه داشتن شما در انفرادی چه بود وچه امکاناتی در اختیار شما قرار گرفت ؟
مفتشان بیرحم عقاید وزندانبانان جمهوری اسلامی برایشان مهم نبود که میزان فعالیت سیاسی و دانش سیاسی یا تئوریک زندانی چقدر است مهم رفتارزندانی داخل زندان بود اگر زندانی تواب میشد یا باتوابین همراه ویا منزوی (پاسیف)در سایه امنیت میتوانست زندگی کند ؛ اما آن دسته از زندانیان سیاسی که چراغ مقاومت وپایداری را فروزان نگه میداشتند در تیررس مجازات وجدا سازی قرار میگرفتند . آن دسته از زندانیان که سعی میکردند به حریم شخصی شان تجاوزنگردد؛ آنها که هنوز سرود عشق وامید می خواندند وبه بهار توده ها باور داشتند مشقات ومصائب بسیاری را به دوش کشیدند. آنها که یک سیب را به چهل قسمت تقسیم میکردند ؛ آنها که پول وپوشاک وغذا را به اشتراک میگذاشتند دستاوردش مهرو وفا وعشق ودوستی در روزهای سختی ونبردبا اوضاع خفت بار تحمیلی بود . مهم نبود مجاهد؛ فدایی؛ راه کارگری ؛یا توده ای باشی ؛ مهم این بود که انسان باشی.
جداسازی زندانیان مشهد از سال ۶۲ که در بند ۴ شهربانی محبوس بودیم آغازگردید؛ بند ۴ با داشتن سه طبقه وهرطبقه با ۱۶ سلول که هر سلول دراصل گنجایش ۱۲ زندانی اما عملا هرسلول تا ۱۸ زندانی را درخود جامیداد . طبقه سوم زندانیان جدا شده زندگی میکردند ؛ از ۱۶ سلول سه سلول در طبقه سوم به زندانیان چپ ویک سلول به زندانیان بهایی اختصاص داده شده بود . وسه سلول زندانیان مجاهد در طبقه سوم با ورق فولادی پوشانده شده بود که قابل دید وتماس با سایر زندانیان نبود . ساکنین این سه سلول درساعاتی متفاوت به هواخوری میرفتند و سه بار هم برای دستشویی خارج میشدند .
درتابستان سال ۶۲ تعدادی از زندانیان چپ که من نیزجزو آنها بودم وبه اتفاق زندانیان ۳ سلول پوشانده شده که ذکرشد به بند پشت بهداری زندان وکیل آباد که قبلا بند زنان بود انتقال داده شدیم تا زمانی که در زندان وکیل اباد بند جدید ساخته شد . بند سیاسی جدید حساب شده تر ساخته شده بود . بند یک وبند ۲ ویک ساختمان فرعی که از کریدور زندان تفکیک میشد ودر ۲ طبقه ساخته شده بود هر طبقه از دو قرنطینه که هرقرنطینه ۲۵ نفر را در خود جای میداد وهشت سلول انفرادی در هر طبقه احداث شده بود .زندان جدید به طور واقعی جهت دسته بندی وجدا سازی زندانیان برحسب میزان مقاومت ساخته شده بود .
به همان علتهایی که در قسمت اول مصاحبه برای شما نقل کردم ۱۶ ماه در سلول انفرادی جمشیدیه واوین تهران محبوس بودم وبا مدت ۲ ماه در سلول انفرادی مشهد جمعا ۱۸ ماه عمرم در سلول انفرادی سپری شد ؛ بعدها که اصلاح طلبان در دهه ۸۰ مورد مجازات قرارگرفتند شنیدم که هریک روز تحمل در انفرادی برابر با ۱۰ روز زندان در بند عمومی است بنابراین با این احتساب من متحمل ۵۴۰۰ روز برابربا ۱۴ سال و۷۹ روز زندان مضاعف روبرو شده ام . فقط پخش اخبار سراسری در انفرادی ها برای ما به عنوان حق بود ودر هفته یکبار هواخوری به مدت یک ربع .
تفاوت میان سلول انفرادی وقرنطینه چه بود ؟
در قرنطینه به طور استاندارد ۲۵ زندانی جا میگرفتند اما در جریان تحریم کلاسهای اجباری که ذکرش رفت نزدیک به ۴۰ زندانی در یکی از قرنطینه ها زندگی میکردیم . هر کدام از چهار قرنطینه مجزا به هواخوری میرفتند وامکان تماس با سایر زندانیان وجود نداشت . در جریان تحریم کلاسها ملاقات زندانیان قطع گردیده بود و جیره غذایی به نصف تقلیل پیدا کرده بود . همیشه گرسنه وزود به زود مریض میشدیم . هواخوری نیز هفته ای یکبار به مدت یکساعت برای ما مقرر گردیده بود که همان هم بعد از مدتی قطع شد. اما همچنان روحیه ها مصمم بود . تئاتر؛ اواز خوانی وسرود ؛ انواع مسابقه و ورزش دران محیط بسته وپوشیده برقرار می شد. اما سلول انفرادی ؛زندانی به تنهایی روزگار میگذرانید وفقط تنها ارتباط با دنیای خارج از سلول ۳ نوبتی بود که برای دستشویی از سلول خارج میگردید.
وضع بهداشت چگونه بود؟
کیفیت بهداشت با دانش وشعور اجتماعی زندانیان بوجود می آمد به همین خاطر وضعیت بهداشت در مقایسه با زندانیان عادی وجنایی به صورت بنیادی متفاوت بود . در زندانهای عادی که من مدت ۳ماه در بازداشتگاه لشگر۷۷ خراسان تجربه کردم بسیارمشمئز کننده بود . اما در زندانهای سیاسی زندانیان هرهفته وسایل خواب را میشستند؛ پتوها را نیز میتکاندند ودر آفتاب پهن میکردند وکف زمین وحتی شیشه وپنجره ونرده های سلول را شستشو وگرد گیری میکردند . از جورابهای کهنه دوک نخ ریسی واز ته مانده برنج وسیب زمینی چسب واز روزنامهای باطله قطور ترین ستونها وطبقات کتابخانه ای وگنجه وسایل درست میکردند . خلاقیت وهوش بسیاری از زندانیان که متاسفانه بیشتر انها در کشتار عمومی قتل عام شدند فراموش نشدنی است . آنها انسانهای ابزار ساز وخلاقی بودند که هر اسقاطی را تبدیل وبازیافت میکردند . یادشان بخیر.!
درتابستان سال ۱۳۶۷ در زندانهایی که به سر برده اید چه تعداد وچه کسانی اعدام شدند؟ آیادر مشهد ویا نوشهر گورهای جمعی نیز وجود داشتند؟
در زندان مشهد ۲۴۰ نفر که ازاین تعداد ۱۰ نفر مجاهدینی بودند که صراحتا اعلام کرده بودند مارکسیست شده اند و۲ نفر نیز که چپ بودند اما با اتهام مجاهدین محکوم شده بودند. ودر زندان نوشهر۱۴ مجاهد اعدام شدند. در مشهد شنیده ام که مکانی به اسم لعنت آباد دارد و زندانیانی که در سال ۶۷ کشتارشده اند به صورت جمعی به خاک سپرده شده اند . اما در مورد نوشهراطلاعی ندارم .
آیا رفتار زندانبانان پیش وپس از تابستان ۶۷ تفاوت میکرد ؟
شاید در زندانهای بزرگ بخصوص اوین وگوهردشت اینگونه بوده که زندانبان آگاهانه امتیاز داده بوده یا قدری آزادی داده بوده تا زندانیان خود را برملاسازند ؛ اما در زندان مشهد مبارزات ومقاومتهای زندانیان نتایجی را بدست آورده بود البته منظورم این نیست که در اوین یا گوهردشت وزندانهای تهران مبارزه ومقاومت نبوده ؛ منظورم این است که در زندانهای تهران محدویت ؛ جباریت وخشونت بیشتررواج داشته ومطالبات زندانیان محدود بوده است . از سال۶۶ به بعد زندانیان سیاسی مشهد به دستاوردهای بزرگی مانند حق افرادی که میخواهند دریک سلول باهم زندگی کنند ؛ ورود کتاب های سیاسی ؛ اقتصادی ؛ اجتماعی – عدم اجبار خواندن نماز- عدم اجبار روزه وروزه خواری ……ودست یافته بودند . همانطور که گفتم قبل از سال ۶۷ تمامی زندانیان سیاسی مشهد دسته بندی و شناسایی شده بودند.
از تواب ها بگوئید . تلاشهای رژیم برای تواب سازی درزندان مشهد چگونه بود ؟
از همان اوایل ورودم به زندان وکیل آباد مشهد شاهد بودم که عده ای نقاب وماسک زده که بسیار باعث ترس و وحشت سایر زندانیان میشدند به همراهی پاسداران مسلح جهت شناسایی دوستانشان وارد بند شده وبا بلند کردن دست وانگشــت اشاره افرادی را درسکوت مهیب زندان شناســایی میکردند وبه پاسـداران نشان میدادند . قابل تصور بود که همان افراد روزی بدون نقاب روبروی دوستان سابق خود قرارگیرند .در طول تاریخ سرکوب وشکست جنبشها همواره عده ای بوده اند که در خدمت رژیم حاکم قرار گرفته باشند اما خائنین در زمان جمهوری اسلامــــی پا را در شکست شرافــت بلندتر از هر دوره ای نــــهاده ومسئولیت تیر خلاص ؛ بازجویی ؛ وشلاق زدن را نیز بعهده میگرفتند . توابین اهرم اجرایی رژیم وپلیس داخلی زندان شده بودند . توابین نه تنها با گزارش نویسی ودخالت در حریم شخصی زندانیان سیاسی ستمکاری میکردند بلکه در ترویج جو رعب ووحشت ویاس در جامعه واستحکام رژیم نقش موثر داشتند . فعالیتهای به اصطلاح فرهنگی وهنری توابین مشهد زبانزد رژیم ودستمایه منت گذاری بر توابین سایر زندانها بود.رژیم اینگونه تلقین میکرد که تنها راه خلاص شدن اززندان؛ تواب شدن یا همراهی با توابین است ودر این تلقین موفق بود چرا که ازنظر آماری تا سال ۶۴ تعداد زندانیان تواب فعال ونادم بیشتر از زندانیان شریف بود .
آیا هئیت آیت الله منتظری به وکیل آباد هم آمدند ؟ آیا تاثیری بر وضعیت زندانها وروند برگزاری محاکمات واحکام صادره داشتند ؟ نظر زندانیان نسبت به این اقدامات منتظری برای تعدیل اوضاع زندانها چه بود؟
بله هئیت آیت الله منــتظری که در راس آنها هادی خامنه ای نیز حضور داشـــت به زندان وکیل آباد آمدند.آنها از همه زندان ها دیدن میکردند وگزارش تهیه میکردند از نظر من تاثیــرات قابل توجه ای درکاهش خشونتها به خصوص در زندانهای تهران داشتند .
شما از صادق کوچولو نام بردید. اگرممکن است بیشتر دراین باره توضیح دهید ؟
صادق تنها فرد کم سن وسال نبود که زندانی بود چند نوجوان ۱۳یا ۱۴ ساله نیز بودند که بعد ازتحمل ۷سال زندان در قتل عام سال ۶۷ اعدام شدند. اما داستان زندگی صادق که کوچکترین زندانی مشهد بود ودر ۱۲ سالگی محکوم به زندان شده بود بسیار تراژدیک است . بعد از بلاهای بسیاری که برسر صادق آوردند واو همچنان مقاومت میکرد عاقبت اورا به بدترین بند زندانیان عادی منتقل میکنند واو در این مکان بود که تصمیم به تغییر رفتارخود وهمکاری با دادیار زندان حسین بازجومیگیرد او زمان کوتاهی با توابین همکاری میکند وبعد از جلب اعتماد
توابین و حسین بازجود درسال۶۵ به یک مرخصی کوتاه مدت جهت خرید کتاب برای زندان میرود ۱۷ ساله بود که این ماجرا اتفاق می افتد . اوازاین فرصت استفاده و خودرا به پایگاه مجاهدین خلق در عراق میرساند . رهبران مجاهدین برای ثابت کردن وفاداری اش یک ماموریت در ایران به او واگذار میکنند که متاسفانه صادق توسط یک تواب کرجی به نام علی اصغرگلستانه در ترمینال اتوبوس مسافربری شناسایی ودستگیر میشود . شرح این ماجرا را دوست گرامی رسول شوکتی در خاطراتش کتاب (سیاهچالهای ستم شاهی تا زندانهای مخوف جمهوری اسلامی ) به خوبی روایت کرده است . صادق متاسفانه تحت شدیدترین شکنجه ها قرارمیگیرد وزمانی که من اورا دربازداشتگاه سپاه ملک آباد مشهد دیدم اگرچه دیگر کوچولونبود و به سن جوانی رسیده بود اما بسیار تکیده ورنجوربود . صادق همچنان تا قتل عام عمومی سال ۶۷ در بازداشتگاه ملک آباد بسرمی برد.
سپاه ملک آباد کجا قراردارد ؟ آیا بازداشتگاه موقت بود ویا زندان رسمی ؟
سپاه ملک آباد مشهد وسپاه کوسنگی هردو بازداشتگاههای بزرگی بودند که ابتدای دستگیری بازجوئیها درآن اماکن صورت میگرفت وسپاه ملک آباد هم اکنون اطلاعات مرکزی مشهد میباشد.
ازسه نفر نام بردید که به شکل معجزه آسایی زنده ماندند. امیرغفوری- محمود میدانی- مرتضی عیلیان. انهادر سال ۷۴ چگونه به قتل رسیده اند ؟
به درستی نمی دانم که به اطلاعات احضار شدند یا ربوده شدند وبعد قتل رسیده اند !. اما آنها ازدواج کرده بودند وصاحب شغل وزندگی بودند.
با سپاس از شما
گزارشگران
۰۵. ۱۱. ۲۰۱۲