رضا طالبی
بازی است یا اینکه تخته نردی دوستانه است! بعضا مفاهیم سیاسی و نظریات تا آرنج عسلی فلسفی و دینی هم پاسخ گو نیستند.
از زمان به روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد و گمانه زنی های تقلبی حال یقین هم باشد حول محور او می چرخید. سانچو پانزایی که در رویای دن کیشوت شدن و دن کیشوتی که مبارزه اش با آسیا ب بادی است که با خون می چرخد.
ورود احمدی نژاد را شاید نقطه عطفی در سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی بدانیم٬ یرا در تمامی ازمنه نوسانی حکومتی این سیستم فردی٬ این چنین فاقد سیاست نمایشی وارد عرصه نشده بود. بازرگان٬ ٬ هاشمی و خاتمی و….. کسانی بودند که بر محور قراردادن ژست سیاسی و بازی یک و بام و دو هوا و به مفهوم سیاسی٬ کتنرلایز درونی و رضایت خارجی واقف بوده و آنرا بکار می گرفتند. اما سیاست موازنه سازی حکومت که به نوعی توسط ولایت فقیه بصورت واسطه و به مفهوم دیگری توسط خدا اداره میشود همیشه سبب استفاده متقارن چپ و راست٬ ولایی و غیر ولایی ٬ارتش و سپاه٬ ملی-مذهبی و مذهبی صرف ….شده است.
بنای جمهوری اسلامی پس ا ز دولت موقت٬ و مساله مجاهدین ٬بر همین اساس بوده است.برقراری سیستم تک صدایی همانند رژیم شاه بصورت باطنی و نمایش سیستم چند صدایی با کنترل حکومت. خود روح ا… خمینی پس از جنگ قدرت مابین مجاهدین و مذهبیون بر این مساله تاکید دارد و مشت آهنین و حذف سیاسی به جای حذف فیزیکی را در مانیفست نظام قرار میدهد. میدان سازی برای جناح مخالف و پس از مانور آزاد…. خود به خود براساس لمپنیزمی که ناشی از انقلاب بوده است حذف میشود. روز مرگ بر بهشتی و شب بهشتی تو لایقی بهشتی٬ تاثیر کاریزمای دینی و تحمیلی روحانیت را بر مردم نشان داد.
به مرور در مساله ولایت فقیه و مساله نظارتی نیز این مورد پیش امد. ولایت فقیهی که ابتدا بصورت نظارتی و دور از صحنه تمامی مسائل را رصد میکرد برای توازن خود نیاز به ولایت فقیهی داشت که قدرت را در اختیار داشت و چون وجود والی دومی در این ظرایط امکان پذیر نبود و یا ساخت و ترکیب آن سخت و ریسک آور بود. هردو در یک شخص جمع شد فردی بنام رهبری!
روح الله خمینی در کتاب کشف الاسرار خود مینویسد:
« این که می گویند حکومت باید به دست فقیه باشد نه آن است که فقیه باید شاه و وزیر و سرلشگر و سپاهی …. باشد ، بلکه فقیه باید نظارت در قوه ی مقننه و در قوه ی مجریه ی مملکت اسلامی داشته باشد . » (کشف الاسرارص۲۳۲)
نظریه ای که به مرور فقیه را هم سپاهی٬ هم وزیر٬ هم شاه٬ هم سرلشگر و هم ناظر کرد. منطقی که جز در ولایت فقیه در سیستم حکومت اسلامی دیده نشد. پس از حوادث انتخابات و دستگیری خیل کثیری از مردم و فعالین سیاسی مدنی ٬شاهد پیروزی همین منطق بودیم ٬منطقی که توانست که روزی بازرگان را پرورش دهد و سپس حذف کند٬ امروزه نیز موسوی را بازیافت کرد و منزویش کرد و توانست با ترفندی مخالفینی را که نم توانست به راحتی دستگیر و اواره کند در اندک زمانی بازداشت و ایزوله کند. احمدی نژاد هم با همین سیاست وارد میدان شد٬ برای ایجاد توازن و کنترل ولیکن وی خود را از حالت ابزار و بازیچه بیرون کشید و با تکیه بر اتاق فکری قدرتمند خود همانند هاشمی ثمره و مشایی توانست رهبری و سپاه را دور بزند. او توانست با دسترسی به اطلاعات خفیه کشوری که سرپوش از جنایات و سرقتهای بادمجان دور قاپچینهای رهبری و سپاه بر می دارد را به چنگ اورده و همانند بهانه ای جهت قربانی نشدن خود و افشای ریخت و پاشها و سیاست بیمارش استفاده بنماید. احمدی نژاد با کودتای سپاه و رهبری آمد و لی هنوز با کودتای مجدد رهبری و سپاه حاضر به رفتن نیست٬ زیرا او در این سالها سان تزویی را در پشت خود همانند مشایی داشت که برگه گارانتیش را بدون امضای رهبر ی رسمی کرد. کودتای اقتصادی سپاه و خبر دستگیری چند از اعضای اداره مخابرات و فناوری اطلاعات سپاه نشان از همین کش و قوسهای ما بین دو محور موازنه می باشد٬ محوری که همانند بازرگان و یا خاتمی خط موازی نیست بلکه همان خط است و لیکن میخواهد همان سیاست پاک شده خمینی در کشف الاسرار را دوباره زنده کند یعنی فقیه مطلقه ناظر نه شاه و نه وزیر و نه سپاهی!!
کودتای ارزی سپاه و مقصر جلوه دادن تحریم ها به نوعی تقصیرها را به گردن احمدی نژاد انداخت٬ رییس جمهوری که صم و بکم و عمی سیاستهای مرادش خامنه ای را اجرا کرد و این شد نتیجه کار٬ افزایش بی رویه دلار که جز سود برای تولید کننده دلار ندارد زیرا با نرخ اندک میخرد و گران میفروشد و بازیهای ائمه جمعه زرخریدی که دیروز مطیع و امروز دموکرات شده اند همه از ترس خامنه ای از تغییر انی شرایط و افشای پشت پرده خبر میدهد ٬بطوریکه او با قوت قلب سپاه در سفرش به خراسان از سیاست غلط افزایش حمعیتی خود انتقاد کرد٬ یعنی انتقاد به احمدی نزاد یعنی دیگر من نیستم! قربانی جدید لازم است٬ البته احمدی نژاد هم بیکار ننشست و با تکیه کلامها و نیشهای سیاسیش ٬چنته اطلاعاتی- امنیتی خود را پر نشان داد.
احمدی نژاد هم قربانی کرد و هم قربانی رژیمی شد که خود در جنایاتش سهیم بود ولیکن مجری بود٬ غلامی حلقه به گوش که شاید در خواب خودرا اسپارتوکس و یا شعیب بن صالح می دید٬ نه عامل و خامنه ای قربانی سپاهیو.نی شد که همانند ضحاک ماردوش در زیر عبایش انها را پرورش داد و هرروز مغز یک جوان را نثار دهان مبارکشان کرد ٬ هر دو قربانی شدند یکی به علت عدم آشنایی با علم سیاست و دیگری به علت اقتصاد پوشالی٬ عروسکان خیمه شب بازی ای که قرار است نوید یک خاتمی و یا هاشمی دیگر و یا سیستم پارلمانی و حکومت نظامی را بدهند٬ دو سیاستی که جهت گارانتی کردن نظام از داخل جهت تبدیل شدن به قدرت هسته ای می باشد٬ مشروعیت داخلی از لحاظ کشاندن دوباره مردم به پای صندوقهای رای با شوی سیاسی و مانکنی و به تاخیر انداختن دخالت خارجی با عنوان گذار به دموکراسی !
خامنه ای ایکاش به جای تماشای اعترافات و امضای شبانه حکم اعدام ها اندکی ابن خلدون میخواند٬ جاییکه این حکیم عربی در توضیح نظریه عصبیت در دولتها مینویسد:
تعصب نژادی ، احساس برادری ، وطن خواهی و در یک کلمه ، عصبیت در مردم بادیه نشین افزون تر و به همین دلیل ، همبستگی و طول عمر سیاسی آنان بیش تر است .
ولی هر گاه یکی از قبایل به تشکیل دولت بپردازد ، به تدریح عصبیت خویش را از دست می دهد و سرانجام ، مرگ ، دولتش را فرا می گیرد ؛ زیرا محیط و نظام شهر ،که دولت در آن تشکیل می شود و تداوم می یابد ، از عصبیت کمی برخوردار است . حتی اگر دولت به عمران و آبادانی شهرها همت گمارد ، تقویت و تحکیم دولت فراهم نمی آید ، بلکه هر قدر عمران و آبادانی شهرها بیش تر شود ، از میزان همبستگی ، هماهنگی و تجانس ( عصبیت ) انسان ها می کاهد و دولت را به مرحله ی نیستی نزدیک تر می سازد . (اندیشه ی اجتماعی متفکران مسلمان از فارابی تا ابن خلدون ، آز اد ارمکی ، ص ۳۰۷ – ۳۰۸)
علاوه بر تأسیس دولت ، که به زوال عصبیت کمک می کند ، شهر نشینی نیز به زندگی مصرفی و نیزبه نابودی عصبیت مدد می رساند .همچنین نابودی دین و اخلاق به حیات عصبیت خاتمه می دهد و رواج استبداد ، مرگ تمدن ها و عصبیت ها و را فراهم می آورد . همچنین انتقال ویا تبدیل زندگی دام داری به کشاورزی ، به زندگی عصبیت پایان می بخشد و مالیات ستاندن منجر به زبونی ، خواری و گسستن منشأ عصبیت می شود و اختلاط و آمیختگی تازیان با ملل غیر عرب به تباهی عصبیت می انجامد ؛ یعنی : همان عصبیتی که موجب پیوند فرد با دیگران ، مایه ی انسجام درون گروهی و باعث تسلیم ناپذیری ، اتحاد قومی و دینی مردم شده بود(همان ، ص ۳۰۹ – ۳۱۰ ؛ تاریخ اندیشه های اجتماعی در اسلام ، ستوده ، ص ۱۴۱ – ۱۴۲).
و ایکا ش احمدی نژاد هم به جای آریایی گری و یارانه بازیها و هجویات اندکی تانزی و نظریان مدرن اقتصادی اورا می خواند٬
تانزی این موضوع را مطرح می سازد که در نظریه های متعارف در مورد نقش اقتصادی دولت همواره فرض بر این است که مسئولان دولتی هرگز اجازه نمی دهند منافع شخصی یا علایق خانوادگی و اجتماعی بر تصمیم های اداری آنها اثر بگذارد. اما در جهان واقعی هم مسئولان دولتی و هم اشخاص خصوصی در اتخاذ تصمیم های حرفه ای خود تحت تأثیر روابط شخصی و خانوادگی قرار می گیرند و میزان تأثیر این عوامل بر تصمیم های اداری به خصوصیات فرهنگی هر جامعه بستگی دارد. با توجه به نکات فوق، تانزی معتقد است یک کارمند یا مسؤول دولتی هنگامی مرتکب فساد اداری شده است که در اتخاذ تصمیم های اداری تحت تأثیر منافع شخصی و یا روابط و علایق خانوادگی و دوستی های اجتماعی قرار گرفته باشد.
اما به جای تانزی و ابن خلدون هردو ماکیاولی خواندند٬ ماکیاولی کوچک..ماکیاولی بزرگ. بازی بزرگی که در جنگ سیاسی ما بین جناح خامنه ای و احمدی نژاد و تزریق بودجه کشوری به هزاران نهاد زالو صفت و عدم پخش درست و عدالت محور بودجه بر اساس جمعیت و قوم٬ رفته رفته با عدم مدیریت هدایت شده ناصحیح اقتصادی احمد ینژاد و سیاستهای غلط ساختاری و حکومتی خامنه ای برنده ای جز سپاه پاسداران نداشت و چنین است که یواش یواش زمزمه های نامزدی قاسم سلیمانی نیز شنیده میشود و سیاست اقتصاد مقاوتی چیزی نخواهد ساخت جز کره شمالیست و دیر میشود که اگر کار ینکنیم زیرا که همه این ها که میبینید عروسک خیمه شب بازیند و این پرده سیاه را باید درید وگرنه روز از نو و روزی از نو ولی بدتر و بدتر و بدتر.