رضا طالبی
… اپوزیسیون مشوش که امروزه نیز باصطلاح به افشاگری علیه خود می پردازد و با نشر نوارها و مکالمات و اسناد نشان میدهد که عمق نفوذ رژیم اسلامی تا چه حد بوده است٬به نوعی مستسل شده و یا به نحوی خود خواهان مانیتور استسال خویش است ٬زیرا سالها با هدایت دور از مرکز مردم بدون توجه به حقوق سیاسی٬ملیتی و قومی وزبانی و سرکوب جریانهای آزادیخواه خارجی از طریق لمپن بازیهای برخی شومن ها و عدم تطریق طیف داخل به زعم ادعای ارتباطات قوی ٬جز مشروعیت دادن به سرکوب جوانان پاک و مبارز توسط رژیم کاری از پیش نبرده است…
هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد.
گوته
دموکراسی چیست و چگونه است و یا باصطلاح حکمای درون مذهبی فقیهی اینگونه گفت و خطابه کرد که دموکراسی حکومت مردم بر مردم و یا قانون بر مردم است٬دیگر آن طراوت سابق را ندارد و یا بهتر بگوییم مردم از این گفتمان تکراری و مباحث حوصله برانگیز خسته شده اند.
دموکراسی ای که ما در ایرانی آموزش دیده ایم مبتنی بر مخ زنی و فضای مجازی و استیلای فکری مبتنی بر سیاست جمهوری باصطلاح اسلامی که اینکه حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن و این عدم وجو.د فضای باز و عدم دیدی اقتضایی به آن سبب شد که مولود فکری-سیاسی جامعه نیز همانند نهالی تازه در مقابل خمیدگی تحمیلی حاکمیت منعطف شده و سر فرود آورد و حال مبدل به یک درختی تنومند اما کج شده است.
مولود این نوع ساختار کجدار و مریض رژیم جمهوری اسلامی تفکرات ذیل در مقابله با خودش بوده است:
۱-تفکر آلکسیسی دو توکوبل در راستای عقلانیت دینی و ملایم سازی دین در راستای بقای خزنده حاکمیت
۲-تفکر برتراند راسلی ائنتل مبتنی بر آریستو کراسی با شمای محوریت ابزاری دموکراتیک
۳-مصلحت خواهی مبتنی بر قشر وابسته به حکومت و بازار نامتعادل
۴-لمپنیسم قشر وسیعی از مخالفین که ناشی از عدم درک پراتیک جامعه است
۵-آتئیسم واکنشی بدون زیر بنای مستحکم
۶-پان ایرانیسم مبتنی بر سلطنت گرایی و تغرق تاریخی
به این ۶ مورد واکنشی بسنده کردم و فقط موارد و تفکرات واکنشی ای با بار منفی را که در مقابل رژیم جمهوری اسلامی را بطور ایجاز بیان کردم و به سایر تفکرات موجود در پلورالیسم ایدئولوژیکی حاکم بر جامعه به علت خلط مبحث اشارت نکردم.
کلیه تفکرات مذکوره مبتنی بر مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی و یا واکنشی هستند و بصورت بنیادین پرورش نیافته اند.رژیم با پرورش و کنترلایز کردن اینگونه مفکوره ها سعی نمود تا فضایی لمپن و ضعیف در برابر ساختار توتالیتر و فاشیست خود را بازپروری نماید.
بعد از حوادث جنبش سبز که به نوعی سیاست بلند مدت حاکمیت در راستای پاکسازی اساسی مهره های تاثر گذار بود مساله سبز به نوعی برتری تفکری بر اپوزیسیون را بطور نا محسوس بدست اورد٬خروج بسیاری از مخالفان اصلاح طلب از کشور ٬تحریم فیزیکی رهبران جنبش و تقابل درونی اپوزیسیون با این تفکر جدید که بعضا به حل و برخی اوقات به تقابل می انجامد که این تقابلات و تفکرات و اینکه اپوزیسیون مدعی براندازی چگونه با اصلاح طلبان تبعیدی مدعی تغییر نرم چگونه مصالحه و مجادله خواهد کرد به نوعی سردرگمی جدید می انجامد که با ضعف شدید اپوزیسیون سطح میانی ٬بازبرخورد به جای نشان به سوی حاکمیت به سوی درگیری درونی گسیل میشوند.قبل از چنین بازخوردی شاهد بودیم که اپوزیسیون سلطنت طلب ٬پان ایرانیست و بعضا لمپن سیل تهاجمات خود را مبتدیانه به سوی جنبشهای مدنی ملیتی داخل ایران و یا به سوی بسیار عامیانه به سوی نه ساختار فاسد رژیم بلکه به سوی اشخاص روانه داشته بودند که خود عدم تعادل بنیادی ٬فکری و شخصی را نشان میداد.پس از تحولات ریاست جمهوری ۸۸ ٬به نوعی تفکری نو به اپوزیسیون تزریق شد و آن این بود که چون ما ضعیف هستیم با تساهل و تسامح رژیم را اصلاح کنیم ٬حال آنکه مجبور به این استراتژی شدند و به علت ضعف و تاثیرگزاری منفی در جامعه٬سعی در ایجاد مشروعیت برای خود نمودند و حاکمیت رژیم اسلامی با سیاستی دولبه به این نتیجه دست یافت و توانست چه در داخل و چه در خارج ٬مخالفت را به زیر چتر رفورمیست وارد کرد و خود مخالفت خود شد.زیرا به قول اسپینوزا در کتاب تاریخ فلسفه اکثریت جامعه با احساسات رام میشوند و نه باعقل!
البته در دو مقطع قبل از ۸۸ و بعد از ان هیچ کدام حاوی توجه به مطالبات قومی و ملی نبودند ٬همه چیز احساس بود واکنش همانند اوایل انقلاب ۵۷ و عدم دخالت ملاکین و ثروتمندان به علت نخواستن عدم ثبات سیاسی و اقتصادی٬ هردو بر یک مفکوره اتفاق داشتند و آنهم ترویج پان ایرانیسم حال بدون اسلام و یا با اسلام ٬و در هردو تحقق مطالبات کثیرالمله بودن ساختار اجتماعی به فراموشی سپرده شد.قشر باصطلاح تحصیل کرده و دراک جامعه مورد هدف قرار گرفت و بی اعتنا به قشر سطح پایین٬میدان را برای تبلیغات دروغین و مشروعیت سازی حکومت باز کردو …..
تقابل تفکرات ایدئولوژیکی اپوزیسیون و مخالفت داخلی سبب گریز از مرکزگرایی مبارزه با ساختار رژیم شده است٬آمایش بنیادی اپوزیسون که متکی بر پان ایرانیست بی خداییست به طور وحشتناکی توسط حکومت فاشیستی رژیم ترویج میشود و همزمان بطور عجیبی در خارج تضعیف ٬به نوعی تودرتو رژیم مقبولیت عمومی را به ضعف خارجی وصل میکند تا کنترل کردن مخالفت را هرچه بیشتر آسان کند.تفکر ملایمت دینی دوتوکوبل اصلاح طلبی به نوعی خود را در مقابل یک لمپنیسم ریشه یافته سلطنت طلب یا پرچم طلب میبیند که با اتکا بر تنبلی تفکری و رعیتی حرکت کردن فقط ظاهر عقاید و ایدئولوژیهای آتئیسم و رویکرد کثیره بر پاتریمونیالیسم جز سیاست تبلیغاتی و مبارزه پسیو در محدوده نامیدانی چیزی تا کنون ماحصل نکرده اند.تحلیل بر این موضوع فقط حاوی این است که عدم مطالعه عمیق و ایمان با بینش راستین به هر نوع ایدئولوژی خواه درست یا نادرست فجایعی را خلق میکند که جبران ناپذیر است.
ضعف اپوزیسیون رفته رفته چارتی از تاثیرگزارانی را نمایان میکند که به نوعی دیگر خواستار براندازی نیستند و با لحنی ملایمتر به رفورم می اندیشند همانطور که در مقاللات گذشته و بویژه در مقاله کنفرانس واشنگتن و گذر از ملتها اشاره کرده ام٬عصاره این نوع تفکر را در کنفرانس واشگتن و گذر به دموکراسی به عینه مشاهده کردیم.
از ضعف بهرجا که نشستیم وطن شد
از گریه بهر سو که گذشتیم چمن شد- طالب آملی
طیفهای مختلف اپوزیسیون با یک سیاست واحد سعی در هضم یا حذف جریانهای ملی گرای اقوام و ملتهای ساکن محدوده ایران ٬به نوعی القای این تفکر را برجسته تر میکنند که با تغییر حکومت اگر و اگر این افراد و اطیاف به عنوان آلترناتیو جایگیزین سیستم اسلامی رژیم خامنه ای گردند قعا همان صفت فاشیستی سیستم را حفظ خواهند کرد ٬لذا عدم دیالوگ و گفتمان مثبت و اینکه جریانهای ملیتی دید منفی نسبت به ساختار اپوزیسون دارند کاملا مبرهن و صحیح است.
لری دیاموند مینویسد که: در دموکراسی هر شهروند آزاد است و کسی نمی تواند اورا وادار به اندیشیدن و یا اعتقاد اجباری بنماید(دیاموند۱۵/۸۶)آیا این مورد فقط وابسته به حکومت و یا در همین اپوزیسیون بدون حکومت فاشیست اسلامی این تحقق را مشاهده میکنیم؟ متاسفانه نه بلکه بدتر از حاکمیت سرکوب اعتقادات و جریانات به مزاج خوشان خوش نیا را سرلوحه کار قرار داده اند.
رژیم جمهوری اسلامی همواره خود بستر را برای جریانهای فکری بی اساس و مشوش فراهم میکند تا با تعلق فکری جامعه علی الخصوص قشر جوان و تحصیل کرده به آنها هم گست سیاسی ایجاد کرده و هم نیرو را پخش و تضعیف نماید.
اپوزیسیون مشوش که امروزه نیز باصطلاح به افشاگری علیه خود می پردازد و با نشر نوارها و مکالمات و اسناد نشان میدهد که عمق نفوذ رژیم اسلامی تا چه حد بوده است٬به نوعی مستسل شده و یا به نحوی خود خواهان مانیتور استسال خویش است ٬زیرا سالها با هدایت دور از مرکز مردم بدون توجه به حقوق سیاسی٬ملیتی و قومی وزبانی و سرکوب جریانهای آزادیخواه خارجی از طریق لمپن بازیهای برخی شومن ها و عدم تطریق طیف داخل به زعم ادعای ارتباطات قوی ٬جز مشروعیت دادن به سرکوب جوانان پاک و مبارز توسط رژیم کاری از پیش نبرده است.
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم- امام فخر رازی
اپوزیسون مدعی دموکراسی٬همان دموکراسی را میخواهد که خیل دموس با چشمانی بسته فقط و فقط به علت گریز از جنایات رژیم اسلامی به زیر چتر آنها پناه برده و مشروعیت اجباری و واکنش خودرا مقبول بیاندازد.فاشیست وحشتناک قشری از اپوزیسیون را در مساله خلق عرب در اهواز٬دریاچه اورمیه در آزربایجان و مسایل عدیده سایر ملل چون کرد و بلوچ مشاهده کرده ایم ولیکن به علت چاپلوسی نمایشی و اینکه دنیا ی غرب به نوعی در مورد مساله مذهب آغوشش باز است مافیای خبری و اطلاعاتی خود را معطوف به ستمدیدگان مذهبی نمودند و اطیاف منطقه ای و قومی را فراموش کردند.
محوریت اندیشه های بنیادین اپوزیسیون جز تحقق خواست عقیده ای مبتنی بر مرکزیت رضا پهلوی و یا موسوی ٬چیز دیگری نیست و بقیه احزاب همانند کمونیستها هم به علت سبقه نادرست و عدم مقبولیت ضمیمه این پروژه برای ایجاد جذابیت شده اند.
تا زمانیکه ساختار بنیادی تفکر حاکم بر جامعه تعویض نگردد پس از فروپاشی رژیم دموکراسی را خوراک این پدیده باصطلاح پلورال خواهیم کرد که با مخالفت لمپن خود توانسته اند به این حاکمیت دیکتاتور و ضدبشری مشروعیت بدهند و مردم را در دوراهی انتخاب بد و بدتر بگذارند.
دموکراسی ٬تحمل عقاید ٬احترام به حقوق ملل تحت ستم و زدودن ایدئلوژیهای موزه ای مبتنی بر پاکسازی جریان مالی ٬تنها راهیست که شاید بتواند غسل تعمیدی برای اپوزیسون مرده باشد ٬زیرا دیگر مردم به این نتیجه رسیده اند که خود باید کاری کنند و امید به این نهاد تک محورو تک نژاد٬آب در هاون کوبیدن است.
گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه ! شرمنده که من ـ خود ـ به دعا محتاجم
نجمه زارع