جهانگیر گلزار
در دوران بعد از انقلاب ایران از دو دید به افراد معتاد برخورد شده است . در دوران ریاست جمهوری آقای بنی صدر معتاد بیمار شناخته شد و جهت درمان آنها برنامه ای تدوین نمودند که مشکلات اجتماعی و فرهنگی را بایستی برطرف کرد تا این بیماری درمان یابد. بعد از کودتا علیه منتخب مردم در سه دهه گذشته، از آنجا که خشونت گرایی روش و منش نظام ولایت فقیه گردیده بود، معتاد را نیز مجرم عنوان کرده و می کنند تا با خشونت بشود با آنها برخورد کرد.
سه دهه است که معتادان ایران را یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر رسمی و ۸۰۰ هزار نفر تفننی اعلام می کنند. این آمار از زمان شاه تا کنون تغییر نکرده است با اینکه تعداد جمعیت تقریبا دو برابر شده است .
تعداد معتادان حدود ۳ میلیون و ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر تخمین زده می شود. هر معتاد در خانواده ۵ نفر را آسیب زده می کند. حد اقل ۵ نفر فکرشان و مشکلاتشان وابسته به آن فرد معتاد است. با این حساب در مجموع ۲۱ میلیون نفر از جامعه ایران در گیر مستقیم با مسئله اعتیاد می باشند. مسئله بر سر کم و یا زیاد بودن تعداد معتادان نیست. مسئله مهم، برخورد با این مشکل اجتماعی و راه حل مناسب برای درمان اعتیاد در کشور است.
چرا کسی به اعتیاد روی می آورد؟
جهت التیام فشارهای اجتماعی و خانوادگی و در نهایت شخصی، عده ای به مخدرهای روان گردان روی می آورند. هر کس به خوبی می داند که ماده مخدر از هر نوعش چه سیگار باشد و چه الکل و یا تریاک و روان گردانهای شیمیایی برای انسان مضر هستند. ولی در لحظه استفاده ، انسان به آن ماده مضر صفت خوب می دهد تا بتواند استفاده از آن را برای خود توجیه کند.کارهای مخرب و مضر برای بدن آدمی و برای دیگران چون با حقوق که ذاتی انسانند، همخوانی ندارند، آدمی به آن کارها صفت خوب می دهد تا بتواند انجامشان بدهد. وقتی کاری صفت خوب یافت آدمی با این مشروعیت به آن عمل می کند.
پس لحظه شروع به اعتیاد آن لحظه اول است و یا لحظه تفکر است. لحظه ای که انسان به تخریب خویش مشروعیت می دهد. هر اندازه انسانها در محیطهای خشن و با فشار اجتماعی در گیر باشند به مواد مخدر بیشتر روی می آورند.
وقتی خشونت در جامعه مشروعیت می یابد و روزانه به صور مختلف اعمال می گردد، خود تخریبی با صفت، حال کردن و بیخیال شدن، مشروعیت می یابد.
باورهای غلط که به اعتیاد دامن میزنند از جمله بدین شرح می باشند:
۱ – با یک بار مصرف مواد کسی معتاد نمی شود! تحقیقات نشان داده است مواد اعتیادآور به محض ورود به سیستم عصبی( حتی برای بار اول) برخی مراکز ترشح کننده دوپامین را در مغز مختل می کنند. افراد مصرف کننده(پس از مصرف) به دنبال جایگزینی برای همان واسطه های از دست رفته هستند. بدینسان یک بار مصرف شروع تخریب در بدن و بوجود آوردن اعتیاد به مخدر است.
۲ – مصرف تفننی مواد مخدر کسی را معتاد نمی کند. بسیاری از جوانان که مصرف مواد را آغاز می کنند بر این باورند که مصرف تفننی منجر به اعتیاد نمی شود و گمان می کنند می توانند سالها مواد را مصرف کنند و خوب و سرحال باقی بمانند. همین طرز تفکر و باور غلط، زمینه ساز اعتیاد است. بسیارند معتادانی که سالهاست مواد مصرف می کنند و شدت اعتیادشان افزایش یافته اما خود را معتاد نمی دانند.
۳ – مواد اعتیاد آور برای افراد بالای ۵۰ سال ضرر ندارد و مفید است!
این تصور باطل که مواد مخدر مانند تریاک، فرد را جوان نگه می دارد،
قند خون و فشار بالای خون را درمان می کند و تقویت کننده قوای جنسی است، پایه علمی و درستی ندارد. ساخته ذهن مشروعیت دهنده است.
۴ – باید هر چیز را در زندگی یک بار تجربه کرد! جالب این است که چطور آن کسانی که چنین می گویند حاضر نیستند که بیماریها را هم تجربه کنند! و در واقع سعی می کنند که بدنشان به بیماری دچار نگردد. ولی در زمینه اعتیاد این ریسک را حاضر به قبولند!
۵- آدمی که برای اولین بار شروع به مصرف مواد مخدر از دست “دوستان” و “نزدیکان “خود می کند، در این رابطه دوستی و نزدیکی حس می کند و فکر می کند برای معتاد شدن بایستی حتما از دست مواد فروش مواد خرید تا معتاد شد و از دست “دوست” نمی شود معتاد شد! در صورتی که آدم بیمار به اعتیاد سعی بر آن دارد که دیگران را به اعتیاد بکشاند. تا بدینوسیله زشتی عملی که خود انجام میدهد با ازدیاد افراد و خصوصا نزدیکان کمتر در دید خود وی آزاردهنده باشد. در این رابطه افراد درجه یک خانواده در تشویق به اعتیاد نقش بسیار بالایی دارند.
۶ – بسیاری می گویند که ما داریم و می کشیم. و مثال می آورند که فلانی و فلانی هم سرمایه دارند و هم می کشند. توانایی مادی را مجوزی برای تخریب خود میدانند. این تصور غلط باعث از بین رفتن بسیاری از خانواده ها گردیده است. با آنکه سوراخ وافور تنگ است ولی می تواند تمام زندگی و آینده یک خانواده را به درون خود برده و بسوزاند.
۷ – بسیاری عنوان می کنند که الکل نجس است و تریاک و یا حشیش پاک است و مانعی ندارد که مصرف شود و در واقع کلاه شرعی به سر خود می گذارند. این افراد هیچ فکر کرده اند که دین که یاد آور اخلاق است عمل حرام را به چه کارهایی نسبت میدهد؟ و عمل حلال را به چه کارهایی؟ به اعتقاد نگارنده عمل حرام هر عمل مخربی است که در آن زور بکار رود. یعنی هر چه به بدن انسان ضرر وارد کند حرام است. هر چه در تخریب دیگران بکار رود حرام است و هر چه طبیعت را تخریب کند حرام است و بایستی از آن دوری گزید. و عمل حلال هر عمل سازنده و مولدی است که ضد زور است و در آن علائم حیات یافت میگردد.همانند همه آن اعمالی که به حفاظت و مراقبت از سلامت روان و جسم خود و دیگران وطبیعت منجر شود اعم از تغذیه خوب، ورزش، تفریحات شادی آور و مولد طبیعی و هر نوع فعالیت فکری که به تقویت فکر و روح انسان منجر شود.
هر اعتیادی عوارض جانبی خود را دارد.
عموما اعتیاد انسان را مطیع می سازد، ترسو می کند ودر تصمیم گیری ضعیف می نماید. آدم معتاد نمی تواند برای خود برنامه ریزی بلند مدت بکند. آدمهای معتاد خودشان را و وابستگی به اعتیادشان را تا آنجا ارجحیت می دهند که حق و حقوق حتی نزدیکترین افراد به خود را فراموش می کنند.
نقش اندیشه راهنما بر ضد اعتیاد
اندیشه راهنمای هر فرد کمک فراوانی به او می کند که به اعتیاد روی بیاورد یا نه.
اگر آدمی روابط خود را بر اصل موازنه منفی تنظیم کند سعی می کند که رابطه اش با خود و با دیگران و با طبیعت و با خدای خود بر اصل آزادی و نبود خشونت و تخریب و زورباشد. اگر آدمی در طول زندگی خود اینگونه تمرین نماید، اعتیاد به قدرت که منشا اعتیاد به مواد مخدر است را در خود ریشه کن می کند.
انسانهایی که قدرت را هدف می کنند و نمی توانند به آن برسند، شکست ناشی از این نوع طرز تفکر را با استفاده از مخدرها سعی می کنند برطرف نمایند. این نوع طرز تفکر هیچ رابطه ای با مقدار درآمد و یا بالا بودن پست و مقام و حتی میزان تحصیلات نیزندارد. چه بسا انسانهای تحصیل کرده ای که اندیشه راهنمایشان بیشتر از افراد بی سواد و یا کم سواد بر مبنای قدرت تنظیم یافته است.
آدمی که اصل ذهنش قدرت می شود و در رسیدن به آن قدرت وقتی شکست می خورد و یا ناکام می گردد به تخریب خود مشروعیت می دهد. در میان افراد معتاد آدمهای با استعداد فراوان دیده می شود. ذهن گول زن به خود می گوید: اینها که احمق نبوده اند که شروع به استعمال و ادامه مصرف مواد مخدر کرده اند! و خود را با شروع به مصرف در زمره افراد با استعدادحس هم می کند! غافل از اینکه عقل او مدارش قدرت شده و به او این خود گول زنی را می باوراند.
فشارهای اجتماعی برای خود گول زنی امکان مناسب را فراهم می کنند:
۱-خشونتهای اجتماعی – از جمله برخورد نادرست مامورین انتظامی، نیروهای گشت ، و نیروهای سرکوب و برخورد بد حراستیها در دانشگاه و … بر روی روان ایرانیان خصوصا جوانان تاثیرات بد و ژرفی را می گذارند.
چرا انسانها از برخورد مامورین انتظامی ناراحت می شوند؟ زیرا زوری که آنها بکار می برند برخورد مستقیم دارد با حقوق ذاتی هر فرد. این نبود عدالت، انسانها را ناراحت و ناآرام و در مواردی افسرده نیز می نماید.
۲-فقر -یک عامل مهم روی آوردن به اعتیاد به حساب می آید. در حال حاضر بنا بر آمار موجود حدود ۱۰ میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق،و حدود ۳۰ میلیون زیر خط فقر نسبی زندگی می کنند.
۳-بیکاری و مشاغل سخت – بیکاری احساس مفید بودن را از انسان سلب می نماید.همچنین ضایع کننده حس استقلال و آزادی و رشد انسانها است. بسیاری از مردم با داشتن مشاغل سخت زیر حد اقل دستمزد، حقوق دریافت می کنند. این امر شامل زنان بیشتر از مردان می شود. به اطراف خود نگاه کنیم تعداد زنان بیکار بالای ۵۰ درصد می باشد. بر اساس آمار منتشر شده در ۱۰ استان کشور بیش از ۶۰ درصد زنان جویای کار می باشند. تعداد مردان بیکار هم به همین ترتیب بسیار بالاست. آمارها می گویند که ۳۵ درصد مردان فارغ التحصیل بیکارند.
۴- بی آیندگی -مخصوصا برای نسل جوان افسردگی و بی مسئولیتی در بین آنها را بصورت بیماری اجتماعی افزایش می دهد.
۵-امکان ساده برای خرید و ابتیاع مواد مخدر – امروزه کنار هر کوچه و خیابان و یا سر هر چهارراه مواد مخدر را به راحتی می شود تهیه کرد و قیمتهای مواد مخدر به نسبت سایر کالاهای سازنده روز بروز کاهش می یابند.
۶- طلاق – فشارهای خانوادگی، دعواهای خانوادگی، که ناشی از بیکاری، اعتیاد، افسردگی، و بی آیندگی فرزندان و فقر می باشد گریبان تعداد زیادی از خانواده ها را گرفته است. امروز در ایران از هر ۵ ازدواج ۳ تای آنها در سه سال اول به طلاق کشیده می کشد.
۷-معنویت ستیزی – یکی از کمبودها ی اجتماعی در ایران معنویت است که سران نظام ولایت فقیه در امر رواج مادی گرایی خشک و معنویت ستیزی با خشونت تمام عمل کرده و می کنند.
۸- فحشا….
جامعه مثل بدن آدمی دارای یک مجموعه می باشد. اجزاء این مجموعه باید در سلامت باشند تا بتوانند نسبت به یکدیگربه شکل صححی و مناسب و بهینه عمل کنند. در هر نظام متعارف و حقوقمداری جزو وظیفه مدیران و نظام محسوب میگردد که در جهت ازتقای درجه سلامت شهروندان سعی کنند که جامعه با حقوق مادی و معنوی خود آشنا شود و با آن حقوق زندگی کند و استعدادهای خود را آزاد کند و دولت پشتیبان احقاق حقوق همگان یابد. در چنین جامعه ای سلامت شهروندان به مقدار زیاد فراهم گردیده است. در چنین جامعه ای دولت برنامه های دراز مدت با آمار واقعی ارائه میدهد تا نسل جوان بتواند با اتکای به آن داده ها برای آینده خود برنامه ریزی کند.
در جامعه امروز ما خشونتهای مختلف جزو زندگی مردم شده اند. در نظام ولایت فقیه،که فقیه بر جان و مال و ناموس مردم سیطره دارد و در قانون اساسی این اختیارات به او تفویض شده، مردم از هر حقی محروم و سراسر دارای تکلیفند! مردم در مقابل فقیه تام الاختیار گویی بردگانی بیش نیستند.
در جامعه ایران که خشونت چه در روابط داخلی کشور و چه در روابط خارجی نظام حرف اول را می زند و زنان همیشه تحت فشارهای اجتماعی بوده و نظام بیشترین فشار را به آنها وارد می کند، این بخش از جامعه که آسیب پذیر تر است از رنج نبود آزادی و نبود امکان انتخاب و تصمیم متحمل فشارهای بسیاری می شوند و از فضای آزاد و آرام آزادی که لازمه تربیت نسلهای آینده است محروم میشوند و این فشارها را نا خود اگاه بر خلاف طبیعت خود در سطح خانه به فرزندان و همسر نیز انتقال می دهند.
از طرف دیگر نبود امنیت شغلی و نبود فضای مناسب اقتصادی جهت ثبات در کار، نبود امنیت در خارج از خانه و نبود درآمد کافی وانواع دیگر فشارهای سیاسی و اجتماعی … برای مردان باعث میشود که در بسیاری موارد فشار خارج از خانه را به داخل خانه و بر روی همسر و فرزندان منتقل می کنند و تنشها بر تشها افزوده می گردد.
حاصل این نوع رفتارها ۱۱ میلیون افسرده را به گفته آمار دولتی به دنبال دارد.
طلاق و فرزندان طلاق را به دنبال دارد. خودکشی ها و خود سوزیها را بدنبال دارد.
آدمی می تواند در درون خود و درون خانواده جویای زیست در آزادی باشد. اما عاملهای خارجی را نباید فراموش کرد. تنشهای حاصل از نظام ولایت فقیه خواستار معتاد شدن مردم است . شاید عده ای این حرف را نادرست تصور کنند. ولی هر مجموعه سعی می کند اجزاء متناسب با خود را داشته باشد.
نظام ولایت فقیه انسانهای وابسته و مطیع می خواهد. با انسانهای خواهان آزادی و برخوردار از حق انتخاب و مستقل، با خشونت تمام مقابله می کند. حیات استبداد حاکم بر ایران ملازم با قبول زور مافیای ولایت فقیه از طرف شهر وندان است.
توجه کنید نظام ولایت فقیه از روز اول جو خشونت را رایج کرده و دامنه اش را گسترش داده است. اعدامهای دسته جمعی بعد از انقلابی که گل و دوستی را بر گلوله پیروز کرده بود. ادامه جنگ به مدت ۸ سال، که هنوز جانبازان و خانواده های فرزند از دست داده با مشکلات روحی روانی آن جنگ ادامه زندگی می دهند. کودتا بر علیه منتخب مردم و بر علیه آزادیها و به زندان انداختن آزادیخواهان و اعدام بسیاری در زندانها که هنوز ادامه دارد.
فشار به زنان و جوانان با نیروهای گشت مختلف که در ۳۰ سال گذشته سخت گیر تر شده و تنها به دفعات شکل عوض کرده است . و …
مجموع این خشونتها و خشونتهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی دست در دست هم داده فضای نامطلوب زندگی را برای شهر وندان بوجود آورده است . این فضا معتاد پرور است. این فضا احتیاج به محله های خاک سفید دارد. احتیاج به تریاک افغانی و قرصهای بسیار خطرناک روان گردان دارد. این فضای ولایت فقیه احتیاج به قاچاقچیان مواد مخدر دارد که هم در سطح ایران و هم در سطح جهان فعال باشند. مجموعه خشونت و اعتیاد و بی کاری و فساد، حاصل مجموعه خشونت طلبی و خشونت پروری نظام ولایت فقیه می باشد .
کشور ایران که ساکنینش ملتی جوان هستند احتیاج به فضای آزادی دارند.فضایی که آزادی و حقوق مداری در آن به رسمیت شناخته شود. پلیس ایران باید حقوق مدار بگردد. دولت ایران باید حقوق مدار بگردد. جوان ایرانی باید بتواند استعدادهای خود را آزاد کند. اوباید بتواند حقوق خود را شناخته و هر چه ضد حقوق اوست را پس بزند.
انسانهای آزاد از خشونت اجتماعی و خانوادگی می توانند از دست اعتیاد آزاد گردند.
اول باید از دست اعتیاد به قدرت آزاد بشوند و بعد از دست اعتیاد به مواد مخدر.
در روشهای ترک اعتیاد آموزش می دهند که بیمار بعد از ترک بایستی از رفتن به محیطهایی که برای او خطر بازگشت دارد اجتناب ورزد. حتی از برخی از وسایل خانه که می تواند برای او خاطره بوجود بیاورد و او را تشویق به بازگشت به اعتیاد کند، دوری نماید. با “دوستان” معتاد گذشته خود رفت و آمد نکند. به بستگان آموزش داده می شود که به بیمار معتادشان کمک کنند که خاطره های دوران اعتیاد در او زنده نشود.
با خشونت ولی فقیه چه باید کرد؟
وظیفه هموطنان است که مانع بزرگ که تولید استبداد و خشونت و فضا تراش زمینه های رجوع به اعتیاد که نظام ولایت فقیه می باشد را از سر راه هموطنان و فرزندان و خانواده های خود بردارند.
به خانواده ها نگاه کنید. هر خانواده ای یک و یا دو ولی فقیه خودکامه دارد. خون تمام خانواده در شیشه اوست. همه مایلند که از دست او رها شوند. ولی باید فراموش نکنند تا ولی فقیه مطلقه در کشور است آن شخص زورگوی موجود در خانواده نمایندگی استبداد او را می کند. از این استبدادها و اعتیادها و مواد مخدرمی توان آزاد شد به شرطی که در مقابل مستبد واقعی که این نظام است، مقاوم ایستادگی کرد.
فراموش نکنید که جامعه بیمار است. بیمار خشونت. فراموش نکنیم که این بیماری راه چاره اش اعدام قاچاقچیان نیست؟ هر هفته تعداد زیادی قاچاقچی مواد مخدر در کشور اعدام می شوند. ماشین اعدام نتوانسته راه حل پیشگیری از اعتیاد باشد. اعدام به خشونت این نظام مشروعیت می دهد.
راه چاره زیست در آزادی و حقوق مداری است. در حقیقت زیست در زیبایی و در شادی و در رشد می باشد.
هر چه زودتر مانع رسیدن به آزادیها و حقوق خویش که استبداد فقیه است را برداریم، امکان حیات زیبا برای همگان و فرزندان من و شما فراهم خواهد شد.