modares farkhondeh 01

روشنگری آزاد، اتهام ممنوع!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

modares farkhondeh 01

modares farkhondeh 01فرخنده مدرس

بزرگترین بار اخلاقی بر دوش سیاست، امروز دیگر تنها سرهم کردن پاسخی در برابر “چه باید کرد” نیست، پیش از آن روشن کردن این است که مشکل چیست و ما برای چه و به چه منظور باید تصمیمی را گرفته و وارد عمل شویم.

اگر تصور شود ورود به بحث سیاسی، که مربوط به حوزه‌ی عمومی‌ست و به همگان ارتباط می‌یابد، در فقدان ‌استواری اخلاقی و بدون حفظ کاراکتر ممکن است، اشتباهی بزرگ می‌باشد. نهراسیدن در برابر هر عاملی و از دست ندادن قدرت اندیشیدن مستقل و انتقادی زیر هر گونه فشار، شرط نخست ورود به سیاست و موضوعات مربوط به آن است. بر عکس، افتادن به دام شناگری همسو با جریان عمومی، خلع انسان به دست خود از کاراکتر است و عاقبتی جز گرفتار شدن در گنداب ندارد! پرسش اساسی این است، برای ملتی که حکومت اسلامی را تجربه کرده است، گندابی که با روحیه و شعار “بحث بعد از مرگ …” آمد، آیا گنداب دیگری وجود نخواهد داشت؟ در برابر این پرسش، حداقل برای ما، یک پاسخ قطعی وجود دارد: به هر دلیلی، اگر سلامت اخلاق و قدرت اندیشیدن مستقل و توان نقد را از ترس اتهام هائی چون “با ما یا با حکومت اسلامی”، یا “سربازان گمنام وزارت اطلاعات” از دست دهیم، چه گنداب‌های بس بزرگتری در انتظار خواهند بود!

چرا ما در بحث‌های امروزمان به عنوان نیروهائی که سعی می‌کنند، همت و توجه خود را صَرف دگرگونی‌‌های فرهنگی و بنیادین کنند، و از این در وارد مبارزه‌ای ریشه‌ای با رژیم اسلامی شوند، تکیه بر اخلاق اهمیت دارد. موضوع اخلاق در سیاست، هر چند موضوع جدیدی نیست، اما درک‌های جدیدتری از آن ارائه شده است که توجه به آن‌ها کار ما را در فهم مسائل و درک وظائفی که داریم و بدآنها در مبارزه با رژیم اسلامی سراپا بی‌اخلاق مشغولیم، آسان‌تر می‌کنند. دامنه اخلاق در سیاست، در جهان امروز، از پند و اندرز و موعظه‌ گذشته است.

اخلاق در سیاست این روزها فهم درست مسئولیت است، مسئولیت در امر گزینش است که باید همراه با توان سنجش پیامد گزینش‌ها باشد، تقویت قدرت داوری مستقل است. بزرگترین بار اخلاقی بر دوش سیاست، امروز دیگر تنها سرهم کردن پاسخی در برابر “چه باید کرد” نیست، پیش از آن روشن کردن این است که مشکل چیست و ما برای چه و به چه منظور باید تصمیمی را گرفته و وارد عمل شویم. اگر روشن نباشد که تصمیم‌ها و راه‌ها ما را به کجا خواهند کشاند، اگر نتایج و پیامدها ناسازگار از آب درآمدند، مسئول چه کسی یا چه کسانی خواهند بود؟ ما اگر چشم‌بسته برویم یا به هشداردهندگان بتازیم، آیا می‌توانیم در تکرار گرفتاریها و ناکامی‌های تازه از دیگران گله‌مند باشیم یا به بخت و اقبال خود دشنام دهیم؟

نوع برجسته سیاست اخلاقی، از نظر ما و برای ما امروز، آن رفتار و همت سیاسی است که با دانش گسترده و یا تشویق به کسب آن و با احاطه بر موضوعی که بدان می پردازیم، زمینه‌ی آشنائی و فهم بهتر و ژرف‌تر موضوعات مهم سیاسی و اصول سیاست‌ ـ از جمله اتحاد ـ را فراهم می‌‌کند. بدور از برانگیختن هیجانات، مردم را به فکر وامی‌دارد، شکیباست و زود در نرسیدن به نتیجه‌ی “دلخواه” از خود بدر نشده و به دشنام‌گوئی نمی‌افتد، مفاهیم واصول را دست‌آویز اهداف سیاسی نکرده آنها را دائماً تفسیر به میل نمی‌کند و به اقتضا، گَََردی بر ماهیت تاریخی، ظرفیت سیاسی و معنای ذهنیت‌ساز آنها نمی‌پاشد.

با این مقدمه و با سری سخت و دلی بی‌باک و خالی از هراس در برابر هر اتهامی و با شکیبائی بیشتر و با سعی وافر در حفظ شرف زبان و قلم باید وارد بحث هر موضوع مهمی در حوزه‌ی سیاست شویم، از جمله، در بحث “اتحادها” و “آلترناتیوسازی‌ها” که این روزها در خارج کشور، برخی بی‌قرار در دستیابی آن، هر چه می‌گذرد و هر جا که تیرشان به سنگ می‌خورد و به نتیجه‌ی دلخواه نمی‌رسند، بندِ پرهیزکاری از زبان قلم می‌گشایند و ناسزا می‌گویند و هر چه بیشتر در منجلاب دامن زدن به بی‌اعتمادی و بدبینی فرو می‌روند. آنها اگر صحنه سیاست را با مقامات و مکان صدور بخشنامه و دستور اشتباه گرفته‌اند، اگر قادر نیستند اصول بحث آزاد و در خدمت روشنگری را تحمل کنند، و اگر مایلند با پرونده‌سازی و اتهام دهان‌ مخالفان خود را بدوزند، و اگر در این مسیر، به گفته خودشان، تحت تأثیر توصیه‌ها و هشدارهای “کارکشتگان” هستند، حداقل بهتر است، از مشاورین قوی‌دست‌تری غیر از عناصری که بر پایه رفتار دستگاه‌های امنیتی رژیم های سابق و امروز همه چیز را امنیتی می‌بینند و نتیجه‌گیری می‌کنند، بهره‌ گیرند. آن دستگاه‌ها اگر قادر بودند، کلاه خودشان را حفظ می‌کردند. جوسازی، تلقین و اتهام جای بحث آزاد و روشن‌گری و از جمله ارائه‌ی تعریف‌های روشن را نمی‌گیرند و ما را به جائی هم نمی‌رسانند؛ همان گونه که دستگاه امنیتی “نالایق” رژیم گذشته را نرساندند، همان طور که دستگاه امنیتی “لایق” و صاحب “شیوه‌های اطلاعاتی مدرن” رژیم اسلامی را جز به فساد و تزلزل هر چه بیشتر نرسانده‌اند، به همان رویه‌ای که فضای سرکوب و سانسور گفتمان انقلابی مسلط شده به دست “مبارزین” و مخالفین رژیم گذشته را که هر تأمل و ایرادی به جبهه مبارزه را خیانت می‌پنداشتند و خفه کردند، جز به گنداب نرساند. و به همان دلیل‌ها و بی‌تردید، ادامه روش‌های مشابه، جز به گندابی نه کمتر از حکومت اسلامی نخواهد انجامید.

بنابراین موضوع “اتحادها” مانند هر موضوع سیاسی دیگر به همگان مربوط می‌شود، هر فردی می‌تواند و حق دارد؛ تا حدی که خود را جای همگان ننشاند و دیدگاه خود را به مردم ایران نسبت ندهد، حق دارد مدعی باشد و سخن گوید و سخن اعم از تردید، مخالفت، نقد، استدلال و پرسش را در ترازوی قضاوت و رأی دیگران قرار دهد. از جمله این پرسش که چرا طرفداران اتحاد به منظور ساختن آلترناتیو در بیرون با تکیه بر شکست جنبش در درون یا بعضاً از انکار آن آغاز می کنند؟

پس از گذشت بیش از سه دهه از طرح موضوع “اتحادها” میان فعالین سیاسی و سایه‌ ـ عموماً تیره و گمراه کننده ـ آن بر تلاش‌ها و بحث‌های نیروهای سیاسی بیرون از کشور، امروز باردیگر ـ گمراه‌تر از همیشه ـ این موضوع اوج تازه‌ای یافته است. البته در طول این زمان بوده‌اند گفتارها و نوشتارهائی که ضمن بررسی و سنجش نتیجه‌ی راه‌هائی که در مسیر “اتحادها” پشت ‌سرگذاشته شده‌‌اند، به قلب این تلاش‌ها و بحث‌ها زده و به فراخور پرسش‌های پایه‌ای، تردیدهای درخور تأمل و راه‌گشائی‌های دیگری ارائه نموده‌اند، که پایدارترین و ژرفترین آنهائی بوده‌اند که ما نیروهای تبعیدی را وادار می‌کنند، از خیالات پرتکبر و خودبزرگ‌بینانه خویش بدر آئیم و دیده بر جامعه درون بگشائیم، در برابر آن نیرو و اراده‌ی استواری که گاه پرخروش و گاه در سکوت، اما پیوسته فداکار، گذشته از جان و مال و مایه‌گذار از خود و خانواده در مسیر دستیابی به جامعه‌ای آزاد گام برمی‌دارد.

اما همین نگاه سراسر غرورآمیز و امیدوار به درون است که امروز پر سروصداترین طراحان “اتحادها” که دست برقضا “متحد شدن” را تنها برای رهبری درون و ساختن “آلترناتیو” از بیرون و نه پشتیبانی از مبارزات درون می‌خواهند، برنمی‌تابند. به نظر می‌رسد هر آنچه از اخبار از مقاومت‌های درون می‌رسند و تکیه امیدوارانه به مبارزات داخل، اگر بدون هر گونه دلبستگی به آلترناتیوسازی‌های از بیرون باشد، برای آلترناتیوسازان هیچ است و باید درخدمت “حفظ حکومت اسلامی” یا به دست آن نمایانده شود. آنچه “رهبران” بیرون و آلترناتیوسازان نمی‌بینند و در عمل همواره می کوشند، از نظر دیگران نیز پنهان بماند، همان واقعیت درون است. از همان چند ماهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پس از جنبش سبز و پس از آن که دست سرکوبگر رژیم، بر خیابان‌ها “سلطه” یافت، بی‌تحمل و بی‌توقف، در شیپور تفوق سرکوب رژیم و “شکست” جنش درون دمیده شد. آنان که دم از شکست جنبش زدند، ندیدند ـ یا نخواستند ببینند ـ که واکنش اعتراضی و خیابانی مردم یکی از بروزات جنبش سبز بود که از دل یک جنبش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بدر آمده بود. و امروز نیز نمی‌خواهند ببینند آن جنبش در ادامه خود، در کار آنست که “تجربه سبز” را با همه‌ی دشواری به یک جنش اجتماعی و فرهنگی با افق‌های وسیع‌تر و مطالبات گسترده‌تر بلوغ‌یافته‌تر، و توانمندتر فرا برویاند، بدست فرهنگ‌سازان و هنرمندان، محافل اهل نظر، محققان صاحب اندیشه و دانشجویان اهل فکری که برگردشان جمعند، روزنامه‌نگاران آزاد و زندانی، با زن و همسر و فرزندان همه فداکار و دلآور و پر شکیب، محافل کوچک و بزرگ جوانان و زنان و کوشندگان سیاسی پر شور، که نشانه‌های حضورشان و بحث‌های سازنده‌شان را از زندان‌ها تا تارنماها و دنیای مجازی به فراوانی می‌توان دید.

مسئله چیست؟ این همه عمد در ندیدن یا ناتوانی در دیدن این واقعیت‌ها از کجاست؟ چرا اتحادجویان آلترناتیوساز همگی از شکست جنبش و “برهوت” مبارزاتی درون آغاز می کنند؟ چرا اصرار دارند که همه چیز در درون را منکرشوند، جز اختناق و سرکوب رژیم را؟ به قول بابک امیر خسروی؛ اگر هیچ چیز نیست پس این همه بگیر و ببند لاینقطع برای چیست و از برای کیست؟ چرا این همه سعی در تضعیف روحیه‌ها؟ چرا این همه بی‌اعتنائی به رنج و از خود گذشتگی مبارزین آزادیخواه درون کشور، این همه تکبر و نخوت چرا؟ چرا این همه تلاش برای نادیده انگاشتن دست‌های استوار و توانمندی که برای رسیدن به مطالبات ملت بر زانوهای خود گذاشته شده است؟ چرا ملتی را که بخودش به نفس توانائی‌های خویش در به ذلت رساندن حکومت اسلامی امیدوار است، هیچ می‌پندارید؟ آلترناتیوسازان پرتکبر حتا قادر به اعتماد به نیروهای هم‌اندیش خود در داخل ـ اگر داشته باشند ـ نیستند، آیا اگر بودند، این همه چشم به بیرون و همه چیز ازبیرون می‌دوختند؟ اگر قرار است مبارزه نه تنها علیه جمهوری اسلامی بلکه همچنین در راه آزادی و استقرار دمکراسی و اصل حاکمیت مردم باشد، چه راهکاری مهمتر و مؤثرتر و مطمئن‌تر از مردمی درگیر در مبارزات برای دمکراسی و آزادی؟ و چه چیزی پایدارتر و بنیادی‌تر از دستاوردهای خود مردم در این مبارزه؟ ما به جای مردم ایران و سرآمدانشان در درون نمی‌توانیم تصمیم بگیریم، ما باید به بلوغ و توانمندی ملت ایران بیش از اینها اعتماد داشته و امیدوار باشیم تا در ناامیدی خود 1 ـ در بحث سیاسی به ناشایستگی اخلاقی با تاختن و اتهام زدن به کسانی که نسبت به درون و مبارزان داخل کشور اعتماد داشته و امیدوارند نیافتیم 2ـ با انکار مبارزات درون به اعتماد به نفس ملتی که عزم کرده امر خویش را به دست خود پیش‌برد، آسیبی وارد نسازیم.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.