م.سحر
۱
نوروز و نوید ِ بخت فیروزی تو
هر جا گذر آوری دل افروزی تو
آن شادی نوشونده آن دانهء شوق
درخاک نیاکان پریروزی تو
۲
نوروزی و پیک نوبهاری مارا
سرماشکنی شکوفه زاری مارا
یکسال ترا چشم به ره داشتهایم
تا باز نشاط ِ نوبر آری ما را
۳
ای روز بزرگ، در جهان نامت خوش
زی بستر یاس و نسترن گامت خوش
با صبر ِ بنفشه، شوق ِ سوسن، غم ِ گل
از قافلهء بهار پیغامت خوش
۴
ای خوشتر از آن روز کزآن خوشتر نیست
نوروزی و خاک بیتو بارآور نیست
بینو شدن تو نیست شادی در ابر
بیشوق تو چشمه سار خـُنیاگر نیست
۵
نوروز منا زباستان میآیی
با خُنچهء نـَقل و داستان میآیی
با ما همه روزگار گو کج بازد
شادا که زکوی راستان میآیی
۶
نوروز منا به هفت سینت سوگند
بر نوشــدن ِ نـوآفرینت سوگند
یکسان نِگــَرد به کـُفر و دین دیدهء تو
از دین به صفــا تری به دینت سوگند
۷
نام تو و طرف جویبار و لب کشت
یاد تو و طرح باغ و تصویر بهشت
هم برلب «اهل دین» رود در مسجد
هم برلب «اهل کفر» در کنج ِ کِنشت
۸
خوشتر ز هزار گنج و نقدینهء ما
نوروزی و نامــدار ِ دیرینهء ما
شادآ که صفای قدمت میستـُرد
گـَرد از دل ما و زنگ از آئینهء ما
……………………………
نــوروز پـیـــــروز
نوروز
روز نو
روزی برای زیستن
روزی برای عشق
روزی برای دانش و آبادی
روزی برای انسان
روزی برای آزادی! ـ
نوروزِ روزگار
سرشار باد از شادی
دور ازهجوم و رخنهء ظلمت
دور از حضور بیدادی! ـ
نوروز دیگری ست جهان را
وین جاودان امید
پیوسته سربلند و روان باد: ـ
انسان ز بند و حلقهء بیداد رَسته باد! ـ
باغ و بهار میهن و همسایه
شاد وشکوهمند و شکوفان
در دست ِ صلح و دوستی از هرسو
گل دسته دسته باد
دشمن شکسته باد
زنجیر خسته باد
یاران و رهسپاران را
زی سرزمین مهر
زی آستان آزادی
زی نام سربلندی
دیوارهای گول و سمج
محو و گسسته باد
ویران حصار ناحق باد
گسترده باد آفاق
چشم ِ روان گشوده
فضا پرفروغ باد
جهل از جهان گریزان
دلتنگ باد تاریکی
قحطِ دروغ باد! ـ
شادی نشسته باد
گل دسته دسته باد
زنجیر خسته باد
دشمن شکسته باد
نوروز
روز یاران
بیداران
روز امیدواران
بر ما، من وتو بر اوبر ایشان
شاد و خجسته باد! ـ