جهانگیر گلزار
در جامعه ای که استبداد حاکم است مردم از حقوق خود قافل می شوند .در ایران ما نظام حاکم تمام سعیش بر این است که به مردم بقبولاند ، کسی حقی ندارد و مردم تنها تکلیف دارندو آن تکالیف را هم رهبری تعیین می کند . وقتی آدمها بدون حقوق می شوند ، اختیاری نیز از خود ندارند . می شوند ابزار . می شوند شیئ . آن زمان آنکس که قدرت بیشتر دارد مثلا رهبر هر آنچه را که برای استحکام قدرت خود لازم می داند بصورت حکم به مردم دیکته می کند .
مثلا از انتخاب نوع پوشش و مدل و رنگ آن شروع می کنند و حکم برای همه صادر می کنند تا به حق حیات و نوع اعدام که آیا در خفا باشد یا در ملع عام به پایان میبرند .
انسانها در کنار هم با حقوق مساوی و حق برخورداری از آن حقوق جامعه را می سازند . جامعه ای که افرادش تحت فشار از حقوق خود قافل می شوند ، به بیماری دچار گردیده که استبداد به او انتقال داده است . بیماری اعتیاد به زور حاصل قبول استبداد مستبد است .
در روزهای آغازین جنبش سال 88 تعداد زیادی را در مدت چند روز اعدام کردند . جرم اکثر آنها حمل و فروش مواد مخدر بود . این اولین بار نبود که این نظام افرادی را به این حکم اعدام می کرد . تفاوت عمده آن با روزهای دیگر برای مدافعان حقوق انسان در این بود که این افراد در روزهای دفاع از حق طلبی به دار آویخته می شدند . مردمی در خیابان فریاد می زدند “رای من را پس بده ” و با این شعار دفاع از حق انتخاب خود را داشتند و عده ای روزانه داشتند از حق حیات خود ساقط می گردیدند . آن روز به من بسیار سخت تمام شد . تصور می کردم که همین انسانها در حکومتی که مدافع حق همگان باشد می توانستند زنده بمانند و امکان تغییر خود را داشته باشند و سلامت فردی و اجتماعی خود را باز بیابند و به میان مردم و زندگی برگردند . اما تنابهای پلاستیکی آبی رنگ با گره های کلفت و جرثقیل های زنگ زده و ماموران مطیع اوامر آماده بودند تا آنها را به دار “مجازات ” بکشند . خشونت ولی فقیه در روزهای حق طلبی مردم حد نمی شناخت . تک تیر زنها ، گارد ویژه ، کتک ، تخریب ماشین و خانه ، گاز اشک آور و حمله به جوانانهمراه با خشونت بیش از حد ، بدنها و سرهای پاره شده و خونهای داغ بر آسفالت خیابان ، تیمسار ناجی زمان شاه در دوران انقلاب و کشتار اصفهان را بیاد می آورد . مردم به هم کمک می کردند با هم همصدا شده بودند و فریاد آزادیخواهی میدادند . جواب خواست و فریادهای مردم ، خشونت به تمام بود . مردم پلیسهای دستگیر شده را آب می دادند و آنها را آزاد می کردند و نیروهای سرکوب ولی فقیه جواب مردم را گلوله ، کتک ، زندان و شکنجه می دادند .
باز اعدام چند نفر در اهواز ، در اصفهان ، در کرمان ، در مشهد ، در تهران . جرمشان زنای عنف ، فروشنده و حمل کننده مواد مخدر جرمشان قتل جرمشان مخالف نظام ظلم و استبداد فقیه .
در کشوری که خشونت نظام حد نمی شناسد . در کشوری که حقوق انسان نادیده گرفته می شود . در کشوری که فقه آن فقط تکلیف است و نظامش اطاعت از رهبر و اعتراض هم مجازات دارد چگونه می شود گام به گام و با اصلاحات جلوی خشونت را گرفت . در این نظام دادگاه حقوق مدار معنی ندارد . این نظام اصلش بر اطاعت از قوانین با خشونت تمام است . در نظام ولایت فقیه بخشش معنی ندارد . اشد مجازات وجود دارد و آنهم اعدام است تا بقول خودشان مردم عبرت بگیرند و در واقع از این همه خشونت وحشت کنند و دیگر دست به اعتراض در مقابل نظام نزنند ، یا جنایت نکنند ، رهبری را زیر سوال نبرند ، مواد مخدر نفروشند ، برنامه های نظام را تحلیل نکنند ، لباس تنگ نپوشند ، فسادها را افشا نکنند ، دهانشان بوی مشروب ندهد ، نگویند و ننویسند که فحشا و فقر بیداد می کند ، و حقوقدانی را به جرم دفاع از حق، به زندان طویل المدت محکوم و در انتها تقریبا مادام العمر اجازه فکر و نوشتن و عمل به او ندهند .
تنابهای دار پلاستیکی را با گره های زخیم و جر ثقیل های زنگ زده نه تنها برای خفه کردن می آورند ، بلکه تنابهای ولی فقیه بر زبانها ، فکرها ، قلمها ، فیلمها ، رنگ لباسها ، فرم مدارس ، نگاهها و قیمتها و شغل و جوانی و زنی و دانشجویی و … گره خورده و دارد همه و همه را خفه می کند .
هموطن رنگ و بوی تناب خشونت این نظام را در هوای سنگین شهر استنشاق نمی کنی . رنگ تناب را در بی آیندگی نسل جوانت چطور ؟ رنگ تناب را در بی عدالتی روز مره حس نمی کنی ؟ رنگ تناب را وقتی پسر همسایه را به راحتی به حراست می برند چطور ؟ چند زن و مرد باید خود را بسوزانند تا ما چشمانمان تنابهای مرگ را ببیند ؟ باز هم استدلال باید کرد ، اصلاح بهتر از انقلاب است و کار انقلابی خشونت طلبی است . پس نظام ولایت فقیه چون خشونت می کند انقلابی است ؟ و ما مردم به زعم آنها ضد انقلابیم ؟ .چند سال باید گولمان بزنند که : انقلابی مساوی است با خشونت طلبی . چند سال باید در تعاریف اصلاح طلبی ، خار این نظام بشویم ؟ نگاه کنید ببینید تناب دست کیست ؟ چه کسی و چه کسانی خشونت می کنند . اعتراض به خشونت ، خشونت زدایی است . جرمش برای ولی فقیه ضد انقلابی و برای اصلاح طلب انقلابی است .
انسان بدون حقوق چیست ؟ انسان بدون آزادی چیست ؟ کیست ؟ انسان بدون آزادی کسی است که در جهنم زندگی می کند . از کسی که جهنم را برایمان ساخته منتظر چه اصلاحی و تغییری هستیم ؟
حق هر انسانی است که از تمامی حقوق خود برخوردار بگردد و حکومت و نظام باید مدافع و برقرار کننده حقوق انسانها باشد . هر نظامی باید برای شکوفایی استعدادهای مردم بکوشد .
برای اصلاح طلبان حکومتی مردم چانه زنان از پایین بودند و هستند . آنها سعی معتقد بودند که می توانند در بالا با سران قدرت به توافقی برسند و یا چانه زنی کنند . فریادها رساتر می شد . دنیا به تماشا نشسته بود که ایرانیان چگونه از استبداد حاکم بر ایران بطرف دمکراسی می روند و اصلاح طلبان منتظر اوامر رهبری بودند که کی وقت آن می شود که در چهار چوب نظام ، رهبری موافقت کند که آنها چون دوران خاتمی ترکیب نظام را نگاه دارند ولی از رهبر بخواهند که لطفا کمی به مردم اجازه نفس کشیدن بدهد . خشونت ولی فقیه ادامه داشت . خشونتی که می خواست تا آخر برود .
اعدامها ادامه یافتند . استبداد مذهبی در ذهنیت و عمل ، مردم را آلت و رهبر را مالک جان و ناموس و مال مردم می داند و خشونت طلبی را جزو لاین فک حکومت خود می داند . آقای خمینی اعتقاد به خشونت داشت و اعدامها را مشروع می دانست و آقای خامنه ای هم ادامه دهنده راه و روش اوست و اعتقاد به النصر با ربع دارد . اعدامها و شکنجه ها از روز اول این حکومت با خواست و به فرمان خمینی شروع شد ند . اعتراض بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور به شکنجه و چماقداری در دوران ریاست جمهوریش ، و دفاع از آزادیها ی مردم و گروههای سیاسی و استقلال کشور ، با هذف او و همیارانش با خشونت بی حدی به پایان رسید . در تاریخ جمهوریت ایران تنها رئیس جمهوری که از حق مردم و گروههای مختلف سیاسی و حتی نظرات مخالف خود دفاع کرده است بنی صدر می باشد . در تاریخ 30 سال گذشته تنها رئیس جمهوری است که وفای به عهد کرده و در خدمت مردم بوده تا آنها به حقوق خود برسند . البته پاسخ آزادیخواهی و مدافع حقوق همگان بودن او را گیلانی با دادن رای 6 بار باغی با غین دادن و در واقع 6 بار محکوم به اعدام داد .
از روزهای ایستادگی جوانان کشور و آن همه شور و عشق 2 سالی است که می گذرد . جهان از جوان ایرانی که در مقابل ستم رهبر روحانی ایستاده بود به شورذ آمد و استبدادهای کشورهای عربی دچار دگرگونی های مختلف بسوی استقرار مردم سالاری گردیدند . در کشور ما ولی فقیه تا کشاندن ایران به دامان جنگ هم ایستاده است . نکند جوانانی در صحنه شعار آزادیخواهی را به نتیجه برسانند . ایران را از شر ولی فقیه برهانند .
کوشش برای زیست در آزادی با تمام زیباییش ارزش هر گونه ایستادگی را دارد . هر روز که زودتر به آزادی برسیم این تناب خفت و خشونت و عقب افتادگی را از سر خود بار کرده ایم .