امین موحدی
جمهوری اسلامی شرایط بسیار سختی را سپری میکند شرایطی که قبلاً هرگزبا نظیر آن مواجه نبوده است. افزایش فشارهای بین المللی و داخلی، وجود بحران عمیق اقتصادی، وازبین رفتن مشروعیت سیاسی ،جمهوری اسلامی ایران را تالبه پرتگاهی عمیق کشانده است. سر دمداران جمهوری اسلامی از سالها پیش وقوع چنین بحرانی را پیش بینی نموده بودند و بر همین اساس تنها راه برون رفت از چنین بن بستی که منتظر آن بودند را در افزایش فعالیت های خود و تلاش برای دستیاب ی به سلاح هسته ای جستجو میکردند.
سیاستی که کپی برداری از سیاست کره شمالی در مواجهه با بحرانها بوده است.
آنها به خوبی میدانستند و میدانند که حاکمیتهای توتالیتر به دلیل ماهیت ذاتی خود، دیر یا زود ضمن از دست دادن مشروعیت نسبی سیاسی در داخل و خارج ،ناچار به رو در رویی با مردم در داخل و همچنین با دیگر کشورها در عرصه بین المللی میباشند،لذا وقوع بحرانهای سیاسی و اقتصادی در چنین نظامهایی اجتناب ناپذیر مینماید ،از همین رو در جستجوی راهی برای وادار کردن افکار عمومی خارج در قبال سرکوب و نقض حقوق بشر و فقر و فساد که گریبان مردم داخل کشور را گرفته و میگیرد ، جز تکرار سناریوی کره شمالی در ایران ،راهی پیش رو ندیده و نمیبینند.
البته جمهوری اسلامی میرفت که در اجرای سیاست تبدیل ایران به کره شمالی با موفقیت همراه شود .آنها به تنها چیزی که نیاز داشتند عنصر زمان بود که با اعلام آمادگی گاه و بیگاه و وعده و وعیدهای غیر عملی به مجامع جهانی ،توانسته بودند آنرا کسب کنند و برای کامل کردن نیّت خویش احتیاج به خرید زمان بیشتری داشتند که اکنون با از دست دادن مشروعیت خویش در خارج ،به نظر میاید جامعه بین الملل با درک شرایط موجود و سیاست دفع الوقت رژیم از دادن وقت بیشتر به جمهوری اسلامی خودداری کرده و برگ برنده جمهوری اسلامی را از آنهاگرفته است .
قطع در آمد نفتی ،پایان دوره خرید زمان برای جمهوری اسلامی محسوب میشود.
آنها که جمهوری اسلامی ایران را با عراق و لیبی مقایسه میکنند و تکرار سناریو عراق و لیبی را در مورد ایران پیش بینی و یا حتی توصیه مینمایند در واقع دچار قیاس مع الفارق شده اند .کشورهای عراق و لیبی با آنکه با بحران مشروعیت داخلی و بین المللی روبرو بودند اما هرگز با بحران عظیم اقتصادی که جمهوری اسلامی اکنون با آن مواجه است روبرو نبوده اند.
جمهوری اسلامی به واسطه قطع کامل شریان حیاتی اش یعنی نفت و همچنین اتخاذ سیاستهای غلط اقتصادی به مرحله ای رسیده که هر لحظه امکان فرو پاشی کامل نظام اقتصادی آن میرود .
ایران را نباید با عراق یا لیبی مقایسه کرد ایران را باید با کره شمالی مقایسه نمود و برای جلوگیری از تبدیل ایران به کره شمالی ، دنبال راهکار بود نه بر اساس تبدیل شدن خامنه ای به صدام یا قذافی.
قطع کامل صادرات نفتی جمهوری اسلامی و یا حتا ۵۰ در صد آن به معنای فلج شدن کامل جمهوری اسلامی در پیگیری بلند پروازیهای هسته ای آن رژیم میباشد لذا بر همین اساس است که جمهوری اسلامی ناامید از امکان خرید زمان بیشتر،با شتاب دادن به فعالیتهای هسته ای خود و عدم نمایش نرمش در اینباره ،در پی آن است که قبل از فلج شدن و انسداد کامل شریان حیاتی خود ،پروژه هسته ای خود را تکمیل نماید تاوارد مرحله ای شود که به نام مدل کره شمالی معروف شده است .در این مدل ،جمهوری اسلامی قادر خواهد بود که خود را از زیر فشارهای کنونی خارج نموده و جهان آزاد را در قبال نقض حقوق بشر و فقر و فساد در داخل کشور وادار به سکوت نماید و یا اینکه اقدامات جامعه بین الملل را تا حد اقدماتی تبلیغاتی و غیر موثر تنزل دهد .
جمهوری اسلامی عنصر زمان را از دست داده و درتلاش برای یافتن جایگزینی برای آن گزینه هایی پیش رو میبیند که اولین آن، سرعت بخشیدن به فعالیتهای هسیته ای و گزینه دیگر تهدید به بستن تنگه هرمز در صورت قطع صادرات نفت خود میباشد .
تهدید بستن تنگه هرمز را هرگز نباید با توانایی یا عدم توانایی رژیم برای بستن آن تنگه اشتباه گرفت .اگر چه ممکن جمهوری اسلامی است در نهایت توان اجرای کامل این تهدید را نداشته باشد اما در هر صورت گزینه ایست مدّ نظر آنها و حتا اقدام ناموفق برای اینکار میتواند ضربه ای شدید بر امنیت صادرات نفت و انرژی در این آبراه مهم و استراتژیک وارد نماید
.بنابراین موضوع فقط در حد تهدید تلقی نمیشود و همانگونه که غرب آنرا جدی گرفته است بایدآنرا جدی گرفت چرا که جمهوری اسلامی ایجاد شرایط جنگی را به شرایط غیر قابل تحمل دوران تحریمهای گسترده نفتی و بانکی ترجیح میدهد زیرا شرایط جنگی این امکان را به جمهوری اسلامی خواهدداد که حد اقل در بعد داخلی برای کسب حمایت و مشروعیت از دست رفته خود از این موضوع بهره برداری نموده و در بعد خارجی نیز با نا امن کردن منطقه،قسمتی از فشارهای وارده بر خود رابه کشورهای دیگر از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس منتقل نماید .
جمهوری اسلامی برای رسیدن به مدل کره شمالی به زمان نیاز داشت و در آمد نفتی ،اینک در حال از دست دادن هردو آنها میباشد لذا طی روزها و ماههای آینده برای تغییر این معادله دست به اقداماتی خواهد زد که تهدید و تحریک کشورهای دیگر و امنیت خلیج فارس میتواند یکی از آن اقدامات باشد .تغییر معادله به هر شکل ،مدّ نظر جمهوری اسلامی خواهد بود حتا اگر این تغییر در مسیر جنگ نیز قرارداشته باشد .
با تداوم روند تنگ شدن حلقه تحریمها ، فرو پاشی کامل نظام اقتصادی و بروز اعتراضات مردمی اجتناب ناپزیر مینماید. این اعتراضات ممکن است با عصیانهای موضعی و محدود آغاز شود اما به سرعت فراگیر و گسترده خواهد شد به شکلی که میتوان پیش بینی کرد فاصله آغاز اولین اعتراض تا سراسری شدن آن شایدبه کمتر از۲۴ ساعت هم نکشد .
جمهوری اسلامی نیک میداند که با در نظر گرفتن شرایط داخلی و افزایش فشارهای بین المللی ،مرگی ناگهانی در انتظارش میباشد ،این مرگ با ایست قلب تپنده رژیم اسلامی یعنی درآمد سرشار نفتی آغاز خواهد شد لذا رژیم ترجیح میدهد قبل از این وقوع این اتفاق محتوم و مرگ آنی خود ،نحوه مرگ خود راخود انتخاب نماید یا حد اقل مرگ فرسایشی مثلادر یک مقابله نظامی را به مرگ آنی ترجیح میدهد .
جامعه بین الملل نیز با درک شرایط حاکم بر جمهوری اسلامی تا آنجا که امکان دارد از مقابله نظامی با این بیمار رو به موت که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد پرهیز خواهد کرد تا بیمار ، خود از پای در آید ،اما در صورتی که قبل از پایان عمر جمهوری اسلامی ،امکان دستیابی اش به سلاح هسته ای متصور باشد ، و شلیک تحریمهای بین المللی بر قلب رژیم (نفت) به موقع و یا کاملأ این قلب را از حرکت باز ندارد ،این غرب خواهد بود که حتا بدون اجماع جهانی اقدام به شلیک تیر خلاص در مغز جمهوری اسلامی خواهد نمود