محسن قائم مقام
چون طفل نی سوار
به میدان اختیار
در چشم خود سوار
ولیکن پیاده بود
از اشعار زیبای صائب که به سبک هندی سروده شده.
در فیسبوک مشاهده کردم که آقای رضا پهلوی همزمان ۱۶ آذر پیامی در”سایت رسمی رضا پهلوی” تحت عنوان “پیام رضا پهلوی به مناسبت شانزدهم آذر / دانشجو پرچمدار جنبش آزادیخواهی مردم ایران” انتشار دادهاند. بسیار کنجکاو شدم و بسرعت پیام را با امضای “رضا پهلوی” در پائین آن خواندم. با شگفتی تمام هرچه جستجو کردم نشانی از ۱۶ آذر که همیشه در آن سه نام دانشجوی بخون خفته دانشگاه، شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا وسال ۱۳۳۲ که سال کودتای سی ای ا در ایران است، همه در کنار هم جمعاند را نیافتم. ایشان بدون نام بردن سه دانشجوی شهید و معرفی قاتلین سه دانشجو و محکوم ساختن حکومتی که بدستور آن فاجعه صورت گرفته است، بلافاصله به “نظام مستبد و تمامیت خواه حاکم بر ایران” که چنان و چنان میکند پرداختهاند و با عنوان “مبارزات شیرزنان و دلیرمردان” از ۲۴ زندانی جمهوری اسلامی نام میبرند. و باز خبری از سه دانشجو، نظامیانی که در صحن دانشکده فنی بامر “بزرگ اتشتاران” ، پدر تاجدار ایشان تیر اندازی نمودند و سه دانشجو را در صحن دانشکده در خون خود غلطاندند، نیست. اینکه سی و سه سال جنایات حکومت جمهوری اسلامی فراموش نشدنی است برای هیچکس تردیدی وجود ندارد ولی جنایت با جنایت، چه زمان آریامهری و چه دوران سرکوبگران و غارتگران امروزفرقی باهم ندارند. اینکه این سرکوبگران بیشتر جنایت کردهاند دلیل بر چشم پوشی از یا فراموش کردن جنایات دوران استبداد شاهی نمیتواند باشد.
آقای رضا پهلوی مدتی است که با طرح شعار “امروز فقط اتحاد” از همه خواستهاند که گذشته را فراموش کنند و صمیمانه دست در دست هم و متحد علیه حکومت دیکتاتورها مبارزه نمایند. آیا اولین شرط دعوت باتحاد “اعتماد” به دعوت کنندگان آن نمیباشد؟ آیا “شفافیت” پایه این اعتماد را نمیسازد؟ این امر روشن است که ایشان مسؤل بستن مشروطیت و تجاوز به حریم حقوق بشر در دوران پدر خویش نیستند ولی فردی که خود را مشروطه خواه و طرفدار احترام بحقوق بشر میداند، آیا نباید گذشتهای که ما را به این روز سیاه اندخت را به نقد بکشد؟ کاری که یکبار هم از ایشان ندیدهایم. ایشان باید پاسخ بدهند که “اعتماد” در قبول شعار “امروز فقط اتحاد” چگونه پیدا میشود؟
آقای رضا پهلوی در یکی دو سال اخیر فعالیتهای سیاسی خود را وسعت دادهاند و اخیرآ ازنشستهائی که بسیاری از گروههای شرکت کننده در آن دنبال “تمامیت ارضی” کشور نیستند پشتیبانی نمودند، و کارهای دیگری انجام میدهند که حضورشانرا در صحنه بین المللی و میدان سیاست کشوری ایران، نمایان تر از گذشته مینماید. زمانی که ایشان در سالهای پیش بصحنه سیاست وارد شدند و از دکتر مصدق بعنوان یک رجل سیاسی ملی و قابل احترام نام بردند، دوستانی ازجبهه ملیها برای گفتگو و شنیدن نظرات ایشان نزدشان رفتند. مقالاتی هم در پیرامون نقش ایشان نوشتند که ایشان مسؤل آنچه در ایران در زمان پدرشان اتفاق افتاده نیستند و انتظارشان این بود که آقای رضا پهلوی هم بستن مشروطه و تجاوز به حقوق بشر در زمان محمد رضا شاه و رضا شاه را محکوم نمایند. و انتظار داشتند که ایشان بجمع مبارزین دمکراسی و آزادیخواهی به پیوندند. که البته همه در گرو محکوم ساختن حکومت پهلویها میتوانست باشد. ولی ایشان با اظهاراتی که نمودار فرار از واقعیتها بود، تنها با کلی بافی، که در آنزمان هم، همه کارها درست نبوده و انتقاداتی به آن دوران وارد است، از اظهار نظر در مورد جنایات آن دوران سر باز زدند. تا آنکه در این اواخر، درجهت هواداری از حکومت کودتا، پا را از آنهم فراتر گذاردند که این حق شاه بود که مصدق را از نخست وزیری معزول نماید. و صحبتی از اعلام آن فرمان با تانک توسط سرهنگ نصیری درساعت یک بامداد ۲۵ مرداد ننمودند. واینکه کشوری که بقول دوستان و مریدان پدرشان، مردمانش علیه مصدق “قیام” میکنند، چرا ارتش طرفدارش باید چنان زمانی را برای اعلام فرمان عزل نخست وزیر انتخاب نماید؟ و صحبت از پاداشهائی که به چاقوکشان و رجالهها و زنان روسبی آنزمان پرداخت شده است را هرگر نمیکنند. و انگار سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس هم از طرفداران مصدق “یاغی” بودهاند و یا هستند که اسناد کودتا و سایر مطالب پشت پرده را جعلی بیرون دادهاند و همه اسناد علیه پدر تاجدار و طرح ریزی کودتا توسط امریکا و انگلیس و نشان دادن شخصیت والای مصدق در آن اسناد، همگی ساختگی است. من در جائی ندیده ام که ایشان از کوتای ۲۸ مرداد حرفی بزنند. بیخود نیست که از ۱۶ آذر مینویسند و اظهار نامی از سه دانشجوی بخون خویش درغلطیده، دلیل قتل ایشان و اشغال دانشگاه توسط نظامیان شاه وحمله ایشان بدانشجویان را از یاد میبرند. و میبینیم که حمله خونین ارتش ظفر نمون شاه در اول بهمن ۱۳۴۱ بدانشگاه نیز جائی برای صحبت در جمع سلطنت طلبان را ندارد.
پیام ۱۶ آذر آقای رضا پهلوی در حالیکه برخلاف سنت سلطنت طلبان “تندرو” که نام ۱۶ آذر را بکلی از تقویم مبارزات مردم حذف نموده اند، ایشان یادی از آنروز نمودهاند. بعبارتی ایشان آگاه تر از بقیه دوستان خویش کوشش نمودهاند که از قافله دانشجویان که ۱۶ آذر را محترم میشناسند و روز دانشجو شناخته اند، عقب نمانند. تندروهای طرفدار رژیم گذشته، حتی توسط یکی از پشتبانان خود در سایت انترنتی معروفشان با وقاحت اعلام کردند که ۱۶ آذر “کار انگلیسها ” بوده است! و سعی نمودند که ۱۸ تیر را روز دانشجو نمایند تا ۱۶ آذر بکلی از اذهان فراموش شود. که میبینیم در آن کار موفقیتی بدست نیاوردند و همه روز ۱۸ تیر را گرامی داشتند ولی ۱۶ آذر روز دانشجو باقی ماند.
آقای رضا پهلوی در نوشتن این اعلامیه نشان میدهد که ایشان نه تنها حاضر به تقبیح و محکوم ساختن جنایات دوران شاه نیستند بلکه با نام نبردن از شهدای دانشجوئی و زمان فاجعه وعدم محکومیت آمرین و عاملین حکومتی، کوششی در جعل تاریخ دارند. و تصور مینمایند با اینگونه اعلامیه نگاریها، که سراسر حمله به جمهوری اسلامی است، میتوانند فاجعه ۱۶ آذر را دربست به گردن جمهوری اسلامی بیاندازند و بزعم ایشان مردم رفته رفته جنایات زمان شاه را از یاد ببرند. در اینجا سؤال این است که آیا با این فریبکاریها، جای اعتمادی به ایشان و “اتحاد” سازی ایشان باقی میماند؟
محسن قائم مقام – نیویورک
۸ سپتامبر ۲۰۱۱