امین موحدی
… سوال اصلی اینجا مطرح میشود که چرا هر زمان بحث تهدید منافع جمهوری اسلامی به میان میاید ،این منافع که هیچ ربطی به منافع ایران ندارد از سوی عده ای به منافع ایران گره زده شده و فریاد وطن وطن مجازی آن عده ،گوش فلک را کر میکند و آنگاه که تهدیدها از سر جمهوری اسلامی رفع گردید ،همان وطن وطن گویان،کلمه ای از وطن بازنمیگویند و ساکت میشوند؟
برای شروع این بحث ،باید حمله به جمهوری اسلامی و حمله به ایران را جداگانه تعریف کنیم .
هر حمله ای ،زمانی حمله به ایران تلقی میشود که در آن، اماکن مسکونی و اموال عمومی و همچنین زیر ساختهای اقتصادی نظیر بنادر، فرود گاهها ،پل و جادهها ،کارخانجات هدف قرار گیرد .ورود سرباز بیگانه به کشور نیز حکم حمله به ایران و تجاوز به خاک ایران رادارد .
اما هر حمله ای که ماشین جنگی و سرکوب ومراکز قدرت وتبلیغاتی رژیم را هدف قرار دهد،تا قدرت جمهوری اسلامی در تهدید صلح جهانی و همچنین سرکوب مردم ایران تقلیل یابد ،حکم حمله به جمهوری اسلامی را دارد .در همین راستا تحریم همه جانبه اقتصادی و سیاسی نیز در واقع حمله به جمهوری اسلامی محسوب میشود چرا که هدف قرارگرفتن منابع مالی و مشروعیت سیاسی رژیم،میتواند منجر به سلب قدرت رژیم در سرکوب مردم و تهدید صلح جهانی گردد .
با در نظر گرفتن تعاریف بالا و قائل شدن تفاوت میان حمله به جمهوری اسلامی با حمله به ایران، به آنچه که اینروزها در رابطه باامکان شروع جنگ میان غرب و یا اسراییل با جمهوری اسلامی مطرح است میپردازیم.
با بالا گرفتن بحث جنگ ،عده ای هم پشت نام ایران سنگر گرفته و بدون آنکه تفاوت حمله به جمهوری اسلامی وحمله به ایران را مد نظر قراردهند،با کلی گویی وگاه عوامفریبی،تحت پوشش دفاع از ایران مستقیم و یا غیر مستقیم از جمهوری اسلامی دفاع میکنند.
اینگونه مخالفین جنگ، عامدانه ،هیچ تفکیکی میان جمهوری اسلامی و منافع آن با ایران و منافع آن قائل نمیشوند و به شکلی کلی از لزوم محکومیت حمله به جمهوری اسلامی ایران صحبت میکنند ،در حالیکه که جمهوری اسلامی و ایران میباید از هم جدا و هر کدام از آنها جداگانه تعریف شوند.
منافع جمهوری اسلامی لزوما منافع ایران نیست و منافع ایران نیز منافع جمهوری اسلامی تلقی نمیشود .”جمهوری اسلامی حاکم بر ایران ” بهترین عنوانی است که میتواند مورد استفاده قرار گیرد لذا در تعریفی کامل میتوان گفت: جمهوری اسلامی حاکم بر ایران ،نه تنهاهیچ “مخرج مشترکی در منافع” با کشور ایران ندارد و بلکه تفاوت ماهوی درنوع منافع نیز با ایران دارد.
حال سوال اصلی اینجا مطرح میشود که چرا هر زمان بحث تهدید منافع جمهوری اسلامی به میان میاید ،این منافع که هیچ ربطی به منافع ایران ندارد از سوی عده ای به منافع ایران گره زده شده و فریاد وطن وطن مجازی آن عده ،گوش فلک را کر میکند و آنگاه که تهدیدها از سر جمهوری اسلامی رفع گردید ،همان وطن وطن گویان،کلمه ای از وطن بازنمیگویند و ساکت میشوند؟
آیا حمایت از ضربه زدن به حاکمیتی که در دشمنی آن با ایران و ملت ایران هیچ تردیدی نیست ،کاری ضدّ ملی و بالعکس سعی در حفاظت از منافع چنین حاکمیتی ،کاری میهن پرستانه محسوب میشود ؟
طی ۳۳ سال گذشته، ماشین سرکوب جمهوری اسلامی هزار ان ایرانی را به خاک و خون کشیده است ،اما این وطنپرستان موضعی و مصلحتی که هیچگاه بشکل جدی از لزوم توقف ماشین سرکوبی که به زنان ومردان تجاوز وهموطنانشان را شکنجه وکشتارمیکند، سخنی نگفته اند، ناگهان برآشفته از امکان اقدام نظامی وحتی اقتصادی علیه چنین حاکمیتی،با سپر گرفتن زیر نام ایران ومثلادر مخالفت با جنگ، به زمین وزمان نامه وبیانیه و طومار ارسال میکنند !
وطن بدون هموطن،تنها تکه ای خاک است که معلوم نیست فردا چه کسی ساکن آن شود و آنرا اشغال نماید .چگونه میتوانیم قبول کنیم که کسی وطنپرست باشد اما “هموطن دوست” نباشد؟چگونه میشود رنج و محنتهای هموطن را نادیده گرفت و برای پایان دادن به آن رنجها هیچ نیاندیشید و آنگاه از عشق به وطن سخن راند؟وطن پرستی بدون “هموطن دوستی” دروغی بزرگ میباشد و بس.
البته از دیدگاه وطن پرستان “هموطن ناپرست”کلمه هموطن، کاربردی دیگر دارد، کاربردی که هر گاه بحث تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی به میان میآید ،عینیت مییابدوآنهاچنین ادعا میکنند که تحریم اقتصادی هموطنانمان را تحت فشار قرار میدهد!
آنها در حالی چنین توجیهی را در رد تحریمها علیه جمهوری اسلامی مطرح میکنند که خود هرگز به این سوال پاسخ نمیدهند :سود مردم ایران از اینهمه در آمد نفتی چیست ؟مگر هم اکنون مردم ایران، سهمی از اقتصاد ایران میبرند که در صورت تحریم اقتصادی از آن محروم شوند؟
.با یاد آوری مجدد این نکته که جنگ با جمهوری اسلامی حاکم بر ایران، به معنای جنگ با ایران نیست بنابر این ،در صورت وقوع جنگی میان غرب یا اسرائیل باجمهوری اسلامی، غرب و اسرائیل را دشمن خود نخواهیم دانست به شرطی که در چنین جنگی، آسیبی به مردم ایران و زیر ساختهای اقتصادی ایران وارد نشود و سربازی خارجی ،پای به خاک ایران نگذارد .
همانقدر که نمیخواهیم کشوری ویران داشته باشیم ، به همان اندازه نیز نباید راضی شد که به عنوان کشوری ویرانگر و تهدید کننده صلح در جهان شناخته شویم،لذا هر گونه اقدامی برای توقف تهدیدات جمهوری اسلامی علیه صلح جهانی ونیز باهدف انهدام واز کار انداختن ماشین جنگی، سرکوب و تبلیغاتی رژیم،به شرطی که اشغال و ویرانی ایران را به دنبال نداشته باشد ،علاوه بر اینکه جنگ علیه ایران ومردم ایران تلقی نمیشود بلکه میتواند به شکلی، کمک به مردم ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی حاکم بر ایران نیز باشد.