گفتگو با مهرداد درویش پور
من ضمن محکوم ساختن جمهوری اسلامی ایران و نقش آن در دامن زدن به تنش هایی که زمینه ساز حمله نظامی به ایران شده است، به نام یک فعال اپوزیسیون جمهوری خواه حمله نظامی به ایران را قویا محکوم میکنم و نسبت به عواقب آن هشدار میدهم.
تلاش ـ اخبار و گزارشات اخیر رسانه های بینالمللی و داخلی حکایت از اوج گیری تازهی خطر حمله نظامی به ایران دارد. شما ابعاد خطر را تا چه حد ارزیابی میکنید؟
دکتر مهرداد درویش پور ـ من بارها پیش از این نیز در باره خطر حمله نظامی به ایران هشدار داده ام. اما هرگز خطر حمله به ایران به اندازه امروز جدی نبوده است. زمینه سازی های آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه و برخی دولت های عربی برای حمله نظامی به ایران که در پی ادعای طرح ترور مقامات عربستان توسط جمهوری اسلامی ایران به سرعت اوج گرفته است، فضای بین المللی را برای حمله نظامی به ایران آماده ساخته است. این که گفته میشود آژانس بینالمللی انرژی هستهای مدارکی را منتشر خواهد ساخت که نشانگر اغراض نظامی جمهوری اسلامی ایران در فعالیتهای هستهای کشور است، تنها به زمینه سازی این حمله مشروعیت خواهد بخشید. ابراز نظر رسمی رئیس جمهور اسرائیل مبنی بر این که زمان حمله به ایران نزدیک است، نشانگر اوج گیری هر چه بیشتر این خطر است. از سوی دیگر ادامه ماجراجویی های جمهوری اسلامی که حاضر به هیچ عقب نشینی در زمینه متوقف ساختن غنی سازی هسته ای و تعامل با آژانس بین المللی نیست و از شفاف سازی تن میزند، سو ظن به تمایل حکومت به دسترسی به سلاح هسته ای را به شدت افزایش داده است. این که جمهوری اسلامی ایران به جای شفاف سازی، توافق و متعادل ساختن روابط با جامعه بین المللی به رجز خوانی و تحریکات منطقه ای و بین المللی خود ادامه میدهد، تنها بهانه و زمینه حمله نظامی به ایران را به شدت افزایش میدهد. در چنین شرایطی که قطب بندی دو سویه هر چه فزون تر می شود، براستی بر من روشن نیست چه چیز ممکن است مانع از حمله نظامی اسرائیل، آمریکا و دیگر قدرت های غربی به ایران شود. واکنش گسترده ایرانیان؟ عقب نشینی جمهوری اسلامی ایران؟ و یا واکنش افکار عمومی بین المللی در دفاع از صلح و دمکراسی؟
تلاش ـ به موازات این اخبار موج گستردهای از بیانیهها و اعلامیههائی از سوی چهره ها و فعالین فرهنگی و سیاسی ایرانی انتشار یافتهاند که در عموم آنها به صراحت نه تنها سیاستهای ماجراجویانه سه دههای جمهوری اسلامی در ایجاد تنش بینالمللی محکوم شده است، اما در عین حال در آنها به طور قاطع و صریح با هر حمله نظامی به خاک کشور مخالفت شده و نسبت به پیامدهای ناگوار آن علیه ملت ایران و مبارزات آزادیخواهانه آن هشدار داده شده است. موضع شما به عنوان کسی که سالها یکی از فعالترین مخالفین حکومت اسلامی در تبعید بودهاید در این باره چیست؟
دکتر مهرداد درویش پور ـ همان طور که میدانید من همواره مخالف میلیتاریسم و سیاست حمله نظامی به ایران برای حل بحران هسته ای ایران و یا برچیدن نظام جمهوری اسلامی ایران بوده ام و سال ها است که در باره ضرورت رساتر ساختن “صدای سوم در نفی میلیتاریسم و بنیادگرایی اسلامی” قلم زده و فعالیت کرده ام. در این زمینه هرگز هم زیر بار آن نرفته ام که به نام “مداخله بشر دوستانه” (که در شرایط بس معینی برای مقابله با قتل عام و پاکسازی قومی در رواندا و یوگسلاوی سابق موضوعیت یافت)، از بمباران ایران حمایت کنم. امروز برخی دوره گردان سیاسی، کاندیداتورهای چلبی سازی در ایران و آنان که عطش قدرت مستشان ساخته است، به نام اپوزیسیون و به بهانه های گوناگون اسرائیل و آمریکا را مستقیم و غیر مستقیم به حمله نظامی به ایران تشویق میکنند. تا آن جا که به من بر میگردد، هرگز آرزوی تغییر این نظام و جایگزینی آن با نظامی دمکراتیک را از سر بدر نکرده ام و به عنوان یکی از اولین قربانیان استبداد دینی در ایران کرنش در برابر حکومت را جایز نشمرده ام. اما چگونه می توان از دمکراسی و حقوق بشر سخن گفت، مخالف مجازات اعدام بود؛ اعدام و خشونت علیه همه مخالفان و از جمله اعدام ضد انسانی سران نظام گذشته را نیز محکوم کرد؛ بر روش مبارزه مسالمت آمیز برای تغییر نظام تاکید کرد؛ در عرصه بین المللی خود را پاسیفیست و طرفدار صلح و دمکراسی خواند؛ بر استقلال و یکپارچگی کشور در نظامی دمکراتیک تاکید کرد؛ اما ناگهان نحوه خلاصی از دیکتاتور لیبی را الهام بخش مسیر تغییر در ایران ساخت و برای سرازیر شدن “بمب های حاوی دمکراسی” بر سر مردم ایران پیام فرستاد؟! من ضمن محکوم ساختن جمهوری اسلامی ایران و نقش آن در دامن زدن به تنش هایی که زمینه ساز حمله نظامی به ایران شده است، به نام یک فعال اپوزیسیون جمهوری خواه حمله نظامی به ایران را قویا محکوم میکنم و نسبت به عواقب آن هشدار میدهم. این که حتی بسیاری از سرسخت ترین مخالفان غیر ناسیونالیست حکومت اسلامی نیز حمله به ایران را محکوم می کنند، به خودی خود باید روشن گر آن باشد که تا چه اندازه احساسات ناسیونالیستی ایرانیان مانع از آن خواهد شد که بدلیل مخالفتشان با جمهوری اسلامی ایران به سادگی تسلیم منطق آنانی شوند که بر طبل جنگ می کوبند.
تلاش ـ در مقابل بخشی از مخالفین حکومت اسلامی در خارج کشور مستقیم و غیر مستقیم مشوق این حمله برای یکسره کردن سرنوشت حکومت اسلامی به دست بیگانگان هستند. حتا بر روی برخی از سایت ها نوشتههائی تحت عنوان رهنمود به مردم ایران، خواسته شده که مردم برای خود پناهگاههائی دست و پا کرده و برای مدت «یک ماه» آذوقه تهیه نمایند! که چه شود؟ منتظر بمانند تا سربازان عرب و اسرائیلی و هر کشور دیگری خاک کشور را درنوردند؟ به نظر شما سنخیت این نیروها با ایران چیست و کجای مبارزه مردم ایران برای آزادی و دمکراسی ایستادهاند؟
دکتر مهرداد درویش پور ـ نیروی سیاسی که به دمکراسی معتقد است، به مردم تکیه دارد، طرفدار صلح است و بر روش مسالمت آمیز برای تغییر این نظام تاکید دارد، خیلی هم که رادیکال شود مردم سرزمین خود را به قیام علیه جباریت فرا میخواند و از جامعه جهانی میخواهد به حمایت فعال تر سیاسی از مبارزات مردم ایران بپردازد. اما تشویق به حمله نظامی دیگر کشورها به قصد “آزادی” ایران یک شوخی کسل کننده است. به سرنوشت عراق و افغانستان یک دهه پس از حمله نظامی و اشغال آن بنگرید، نتیجه روشن خواهد بود. به ویژه آن که ایران نه عراق است و نه افغانستان و نه لیبی. پس از عمری مبارزه علیه نظام های استبدادی برای رسیدن به دمکراسی و آزادی، آنقدر فرا گرفته ایم تا تحت هیچ شرایطی در مبارزه علیه استبداد حاکم، آلت دست مطامع قدرت های خارجی نشویم که قبل از هر چیز به منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی خود فکر میکنند. طنز تاریخ در آن جا است که همانانی که پیشتر مردم را به کرنش در برابر حکومت و یا جناح هایی از آن تشویق میکردند، امروز در کوبیدن به طبل حمله نظامی به ایران از یکدیگر سبقت گرفته اند. دلیل آن ساده است. دغدغه آنان نه دمکراسی است و نه حقوق بشر و نه جان مردم، بلکه تنها پرسش اشان این است که چگونه میتوان در قدرت سیاسی سهمی یافت. آدرس کاندیدای چلبی سازی برای ایران بسیار سر راست است و نیاز به بازگو کردن نام آن نیست. گروه بندی رادیکالیسم راست که سخت هم فعال شده است تا با تکیه بر قدرت های بیگانه نیروی جایگزین سازمان دهد، برای عروج چلبی ظاهرا لیبرال ایران هم مشغول یار گیری است. این گروه شاید هم که در صورت حمله نظامی شانس و اقبالی بیابند. من اما از سال ها پیش گفته ام اینان در بهترین حالت همچون چلبی درعراق برندگان بدنام تاریخ آن سرزمین خواهند شد و شخصا ترجیح میدهم به جا ی همراهی با حکومت و یا حمله نظامی، راه سوم مبازره برای صلح و دمکراسی را برگزینم. گیرم که با قطبی تر شدن فضا شاید نتوانیم نقشی در خور ایفا کنیم. اما ترجیح میدهیم دستکم بازنده سر بلند آن سرزمین باشیم تا برنده بد نام!
تلاش ـ عوارض و پیامدهای چنین حملهای چیست؟ و برای جلوگیری ازآن چه باید کرد و چه در توان داریم؟
دکتر مهرداد درویش پور ـ پیامدهای چنین حمله نظامی احتمالی ای، به میزان و ابعاد حمله و درجه تداوم جنگ و سرایت آن به دیگر کشورها بستگی دارد. کشته شدن مردم بیگناه، گسترش بی ثباتی در منطقه، شدت یافتن سرکوب مخالفان در داخل، میلتاریزه تر شدن منطقه و جهان، احتمال گسترش حملات تلافی جویانه نظامی و تروریستی از سوی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل و برخی از همسایگان عرب، و گسترش تنش های قومی و دینی و نژادی از جمله مخاطرات آن است. بالا رفتن قیمت نفت و تشدید ناامنی اقتصادی پیامد دیگر این حمله خواهد بود. با این همه دشوار است در لحظه حاضر تصویر روشنی از کم و کیف این حمله و پیامدهای آن بدست داد. اینکه آیا حمله با مقاصد نظامی محدود برای بمباران پایگاه های هسته ای ایران صورت خواهد گرفت و یا جنگی به قصد سرنگونی حکومت بر پا خواهد شد، در گسترش دامنه پیامد های آن نقش مهمی خواهد داشت. این که چه باید کرد روشن است: ۱- مخالفت قاطع با جنگ و حمله نظامی به ایران و هشدار به مقامات غربی در باره پیامد های آن. ۲ – گسترش فشارهای دیپلماتیک و سیاسی و تحریم های اقتصادی “هوشمند” برای به عقب راندن جمهور ی اسلامی بر سر مذاکرات هسته ای و وادار ساختن آن به شفاف سازی و تن دادن به نظارت بین المللی. ۳- ایجاد کمپین ملی برای متوقف ساختن غنی سازی اورانیوم و آن دسته از فعالیت های هسته ای ایران که بهترین بهانه را برای جنگ افروزی ایجاد میکند ۴ – درخواست از مجامع بین المللی برای حمایت سیاسی گسترده تر از حقوق بشر در ایران ۵ – تلاش برای ایجاد نزدیکی و همکاری اپوزیسیون مستقل، دمکراتیک و آزادیخواه که هم با جمهوری اسلامی ایران مخالف است و هم با حمله نظامی و چلبی سازی.
روشن است که طرف داران صدای سوم (مخالف حمله نظامی به ایران و مخالف جمهوری اسلامی ایران) به نیروهای جمهوری خواه محدود نمی شود و طیفی از اصلاح طلبان رادیکال، بخشی از مشروطه خواهان و بسیار ی از نیروهای رادیکال چپ را نیز در بر میگیرد. اما همکاری گسترده تر نیروهای جمهوری خواه برای استقرار جمهوری در ایران که طرفدار صدای سوم است، مرکز ثقل چنین آلترناتیو مستقلی خواهد بود که می بایست برای پایان بخشیدن به استبداد دینی در ایران، خواست تدوین قانون اساسی دمکراتیک مبتنی بر جدایی دین و دولت و برگزاری انتخابات آزاد زیر نظر مراجع بین المللی حقوق بشری عزم خود را جزم کند.
به نظر من اکثر روشنفکران ایرانی، دانشگاهیان، گروه های ملی، چپ و دمکرات در داخل و خارج از کشور به چنین خواست هایی خود را نزدیک دانسته و میتوانند در کارزار تشکیل قطب سوم دربرابر میلیتاریسم و بنیادگرایی اسلامی به طرق گوناگون شرکت کنند. افکار ترقیخواه بین المللی و بسیاری از احزاب اروپایی نیز به این راه سوم عنایت بیشتری نشان میدهند. وانگهی به تازگی نتیجه پرسشنامه ای که توسط انجمن پژوهشگران ایران منتشر شده است، نشان میدهد که اکثریت خرد کننده ایرانیانی که به این پرسش نامه پاسخ داده اند ضمن مخالفت با جمهوری اسلامی ایران، با حمله نظامی مخالفند و خواستار تغییر مسالمت آمیز حکومت هستند. چنین گرایشی در جامعه ایران بسیار قوی است و بر روی آن می توان به عنوان نیروی مردمی صدای سوم حساب باز کرد. هرچه نافرمانی مدنی در ایران گسترش بیشتری یابد و مبارزات دمکراتیک همگانی تر شود، خطر جنگ و حمله نظامی کاهش خواهد یافت. چه، در آن صورت صدای سوم رساتر شده و نقش موثرتری در خنثی کردن دو راهی تمکین به بنیادگرایی اسلامی و یا حمایت از حمله نظامی خواهد یافت. به گمانم برای تشیکل این قطب سوم باید فوری دست به کار شد.
تلاش ـ با تشکر از شما
منبع: http://www.talashonline.com