yaghoot 01

یاقوت، زن سرخ‌پوش میدان فردوسی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

yaghoot 01

yaghoot 01

{youtube width=”640″ height=”380″}KMbWCJAAPsA{/youtube}

احتمالا خیلی ها یاقوت، زن سرخ‌پوش میدان فردوسی که در سال ۶۱ ناپدید شد را کاملاً به یاد بیاورند.

آن‌هایی که تهرانِ پیش از انقلاب را به یاد دارند زن سرخ‌پوش اطراف میدان فردوسی را دیده‌اند. زنی بزک‌کرده، لاغراندام، با قامتی متوسط، صورتی استخوانی که گذر عمر و ناگواری روزگار شکسته‌اش کرده بود. همه چیزش سرخ بود: کیف و کفش و جوراب و دامن و پیراهن و تل سر و بغچه‌ی همیشه‌دردستش و این اواخر روسری و عصایش.

تهرانی‌ها نام «یاقوت» بر او گذاشته بودند و خود نیز چنین دوست داشت. سال‌ها ــ می‌گویند بیست سی سال ــ هر روز، صبح تا شب، ساکت و آرام در حوالی میدان فردوسی ایستاده بود.

چنان به اطراف میدان نگاه می‌کرد که گویی همین لحظه کسی که منتظرش بوده از راه می‌رسد. بیش‌تر او را در ضلع شمال شرقی میدان، اول خیابان فیشرآباد (قرنی امروز) می‌دیدم. همان‌جایی که امروز پاساژی ساخته‌اند. به پایین میدان نگاه می‌کرد. همه می‌گفتند جفای معشوقی که از او خواسته بود با لباس سرخ بر سر قرار بیاید و قالش گذاشته بود او را برای همیشه سرخ‌پوش و خیابان‌نشین کرده بود. آدم‌ها را یکی‌یکی نگاه می‌کرد مگر یکی از آن‌ها همانی باشد که باید. گاهی که خسته می‌شد روی سکوی مغازه‌ها می‌نشست. مغازه‌دارهای اطراف با او مهربان بودند و به او چایی یا غذا می‌دادند. بعضی گفته‌اند ره‌گذران به او پول هم می‌دادند و من خود این را ندیدم، ولی می‌دیدم که گاهی لات‌ها و کودکان ول‌گرد و گدا سربه‌سرش می‌گذاشتند و او ناچار به جای دیگری از میدان می‌رفت.

اسطوره‌ی تهران بود. همیشه ساکت بود و حرف نمی‌زد و اگر مسعود بهنود مصاحبه با او را در کاستی منتشر نکرده بود، امروز صدایش را نداشتیم. سپانلو در منظومه‌ی خانم زمان او را به یاد تهران آورد:

«بدان سرخ‌پوشی بیندیش

که عمری مرتب به سروقت میعاد می‌رفت

و معشوق او را چنان کاشت

که اکنون درختی‌ست برگ و برش سرخ».

و فرشته و سوسن، همان زمان، در ترانه‌ای از زبان او خواندند:

«تو شهری که تو نیستی، خیابون شده خالی

دیگه هر چی تو دنیاس دارن رنگ خیالی

تو که نیستی منو ویلون تو خیابون ببینی

تو که نیستی منو با این دل داغون ببینی

بی تو غمگینم از این فاصله‌ی سال و زمونا

تا تو برگردی می‌شم دود و می‌رم تو آسمونا

اون نگاه گرم تو یادم نمی‌ره

بوسه‌ی بی‌شرم تو یادم نمی‌ره… ».

فیلمی درباره‌اش ساختند و گاهی هنوز از زبان پیرمردها و پیرزن‌ها حرف‌هایی می‌توان شنید،‌ ولی کم‌تر کسی با خود او حرف زده بود. …

آخرین باری که دیدمش سال‌های ۶۰ یا ۶۱ بود و گویا همان سال‌ها ناگهان یک روز دیگر نیامده بود و دیگر نیامد. اسطوره‌ی تهران گم شد و دیگر او را هیچ‌کس ندید…

سال‌هاست که از ناپدیدشدن او گذشته است. اما تهران او را فراموش نخواهد کرد. همان‌طور که دیگر اسطوره‌هایش را فراموش نمی‌کند. …

بانوی سرخ‌پوش اسطوره‌ی عشق روزگار ما بود. …

… می‌توان روز تولدش را یافت و این روز را روز عشق نامید و در آن روز همه‌ی عاشقان جفت‌جفت یا یکی‌یکی با لباسی سرخ در میدان فردوسی جمع شوند و به یاد یاقوت و همه‌ی عاشقان گم‌نام و نامدار و به یاد معشوق خود و به حرمت خودِ‌ عشق گل سرخی بر گِردی میدان بنهند. می‌توان این‌گونه انسانی فرهنگ‌سازی کرد.

این سالم‌ترین اسطوره‌ای است که از دل همین مردم و کاملاً طبیعی ساخته شده. …


آهنگ بانوی سرخ‌پوش کریس دی برگ نیز برای او خوانده شده است :

I’ve never seen you looking so lovely as you did tonight

هیچوقت تورو اینقدر دوست داشتنی ندیده بودم که امشب شدی

I’ve never seen you shine so bright

هیچوقت انقدر تورو درخشان ندیده بودم

I’ve never seen so many men ask you if you wanted to dance

تا بحال نمیدونستم که چرا اینقدر مردها میخوان با تو برقصن

They’re looking for a little romance, given half a chance

اونا به دنبال کمی حال و هوای عاشقانه بودن

I have never seen that dress you’re wearing

میخواستن شانس کمشون رو امتحان کنن

Or the highlights in your head that catch your eyes I have been blind

تا بحال این لباسی رو که پوشیدی رو ندیده بودم!

The lady in red is dancing with me cheek to cheek

یا اون های لایت موهات رو

There’s nobody here, it’s just you and me, It’s where I wanna be

بطوری که چشمات رو پوشوندن

But I hardly know this beauty by my side

کور بودم که نمی دیدم

I’ll never for get, the way you look tonight

بانوی قرمز پوش داره با من می رقصه

گونه به گونه

I’ve never seen you looking so gorgeous as you did tonight

هیچکس جز ما اینجا نیست

I’ve never seen you shine so bright you were amazing

فقط من هستم و تو

I’ve never seen so many people want to be there by your side

و اینجا همونجاییه که میخوام باشم

And when you turned to me and smiled, It took my breath away

ولی من زیبایی تو را به سختی در کنارم احساس می کنم

I have never had such a feeling

هیچ وقت زیبایی امشب تو را از یاد نمی برم

Such a feeling of complete and utter love, as I do tonight

هیچوقت تورو اینقدر با شکوه که امشب هستی ندیده بودم

هیچوقت ندیده بودم اینطور بدرخشی، شگفت انگیزی

The way you look tonight

هیچوقت نمی دیدم که مردهای زیادی دوست داشتن کنار تو باشن

I never will forget, the way you look tonight

ولی وقتی رو به من کردی و لبخند زدی، نفسم تو سینه حبس شد

The lady in red

و این احساسی بود که هیچوقت نداشتمش

The lady in red

و این احساسیه که امشب دارم ،احساس یک عشق کامل و اعلی

The lady in red

بانوی قرمز پوش داره با من می رقصه

My lady in red (I love you.)

گونه به گونه

هیچکس جز ما اینجا نیست

فقط من هستم و تو

و اینجا همونجاییه که میخوام باشم

ولی من زیبایی تو را به سختی در کنارم احساس می کنم

هرگز این طور که امشب (زیبا بودی) رو فراموش نمی کنم

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.