گفتگو با آذر ماجدی
شرایط لیبی مانع ویژه ای در مقابل جنبش سرنگونی مردم در ایران ایجاد نمی کند. بلکه هشداری است بما که نقش تروریسم دولتی را در تحولات آتی ایران سنجیده تر تحلیل کنیم. تروریسم دولتی به آسانی از ایران نمی گذرد. امکان دخالت ناتو در شرایطی معین در ایران نیز کاملا محتمل است. بویژه آنکه جنبش ناسیونالیسم پرو غرب با تمام قوا برای این امر می کوشد و بخشی از جنبش ملی اسلامی نیز خواهان دخالت ناتو است. باید توجه داشت که دخالت تروریسم دولتی جز ویرانی و فلاکت و مشقت بیشتر ارمغانی برای مردم ایران نخواهد داشت.
هیئت دائر حزب پاسخ میدهد:
یک دنیای بهتر: قذافی کشته شد، مرگ قذافی چه جایگاهی در تحولات سیاسی لیبی دارد؟ چه ارزیابی ای از تمرکز اخبار جهانی بر روی مرگ قذافی دارید
آذر ماجدی: مرگ قذافی مهر پایانی است بر حکومت خانواده قذافی. حکومت قذافی عملا از زمانیکه وی مجبور به ترک تریپولی شد و بخشی از خانواده اش را به الجزایر فرستاد، به پایان رسیده بود و آنچه به «شورای انتقالی لیبی» معروف است حکومت را در دست گرفته بود. اما قتل قذافی بیش از ۴۰ سال حکومت مطلقه کشتار و سرکوب را مهر و موم کرد. لذا کشته شدن قذافی تاثیر چندانی بر سیر تحولات سیاسی در لیبی نخواهد داشت. اکنون یک حکومت ارتجاعی و سرکوبگر دیگر از جنس حکومت پیشین، به پشتیبانی ناتو بقدرت رسیده است. این تغییر حکومتی تلاشی است برای خفه کردن صدای حق طلبانه مردم محروم لیبی. درست است که مرگ قذافی نقطه پایانی است بر جنبش سرنگونی طلبانه مردم. اما باید توجه داشت که مردم صرفا برای سرنگونی قذافی به اعتراض بلند نشدند. مردم از سرکوب و اختناق، فقر و نابرابری، تبعیض و فساد و بی عدالتی جانشان به لب رسیده بود و برای تغییر این شرایط به خیابان ها ریختند. قذافی برای مردم سمبل تمام این اجحافات و راس یک نظام سرکوب و تبعیض بود. جنبش اعتراضی مردم لیبی بدنبال خیزش عظیم مردم در تونس و مصر شکل گرفت. مردم لیبی همان خواستهایی را دارند که مردم در مصر و تونس و کل منطقه دارا هستند و برای دستیابی به آنها یک جنبش عظیم اجتماعی بی سابقه را سازمان داده اند.
تمرکز رسانه های بین المللی بر مرگ قذافی تلاشی برای ایجاد توهمی بر به پایان رسیدن جنبش حق طلبانه مردم است. قرار است قتل قذافی مردم را به قبول «پیروزی» راضی کند. قرار است مردم مبارزه مشقت بار و قهرمانانه خود را پایان یافته تصور کنند. این تلاش ناتو، حکومت کنونی لیبی و رسانه های بین المللی است. البته علیرغم میل دول غربی، که می کوشیدند قتل قذافی را امری طبیعی و نتیجه درگیری و جدال خودبخودی «مردم» جلوه دهند، انتشار ویدیویی از جریان قتل قذافی و گزارش های مختلف بیانگر آنست که ناتو با نیت قبلی و با نقشه عمل طرح ریزی شده این قتل را سازمان داده است. ناتو می کوشد تا نوک حمله را با توجیهات مختلف از جهت خویش منحرف کند. اما مساله اینجاست که قتل قذافی در برابر آینده جنبش عظیم مردم لیبی و تلاش ارتجاع داخلی و تروریسم دولتی برای خفه کردن آن، مساله ای حاشیه ای است. باید بر سرنوشت این جنبش و شرایط خطیری که در آن قرار گرفته است متمرکز شد. مساله اصلی اینجاست که مردم لیبی نباید از چنگال یک حکومت سرکوبگر و جنایتکار بیرون آیند و اسیر حکومت دیگری از همان قماش شوند.
یک دنیای بهتر: مردم در لیبی برای خلاصی از دیکتاتوری و استبداد و خفقان و بی حقوقی فردی و موقعیت نابرابر خود به میدان آمدند، اما غرب و ناتو دارند یک جریان ارتجاعی، مذهبی، عشیرتی و پرو غربی تحویلشان میدهند. چه ارزیابی ای از حکومت دستپخت غرب و این جریانات دارید؟ چقدر این حکومت ادامه حکومت قذافی است؟ چقدر در تقابل با آن قرار دارد؟ تفاوتها و تشابهات کدام است؟
آذر ماجدی: دقیقا بهمین شکل است که می گویید. در پاسخ به سوال قبل نیز کوشیدم به همین نکته اشاره کنم. مردم علی العموم برای خواست آزادی، برابری و رفاه بمیدان آمده اند. این خواست پایه ای تمام مردم منطقه است. این خواست پایه ای است که این جنبش های عظیم و تاریخی را بوجود آورده است. مردم با امید ایجاد یک دنیای بهتر، خالی از تبعیض و سرکوب، بری از فقر و بی عدالتی بپا خاستند. روشن است که جنبش های اجتماعی که با این اهداف بمیدان می آید، نظام حاکم را هدف می گیرد. جنبش های اجتماعی که با هدف ایجاد یک دنیای بهتر علیه حکومت شکل می گیرد با شعار مرگ بر نظام حاکم و بویژه راس این نظام وارد صحنه می شوند. این یک واقعیت اجتماعی است. در سال ۱۳۵۷ نیز مردم ایران برای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی بمیدان آمدند ولی شعار اصلی آنها «مرگ بر شاه» بود. اما این قانونمندی سلبی مبارزات توده ای به نیروی ارتجاع امکان می دهد تا ارازل و اوباش دیگری را بجای حکومت سابق بخورد مردم دهد. در سال ۵۷ خمینی و ارازل و اوباش اسلامیستی را بخورد مردم ایران دادند و الان می کوشند یک جریان عشیرتی و اسلامیستی را بعنوان حکومت آلترناتیو و نتیجه مبارزات مردم بخورد مردم لیبی دهند.
آنچه تحت عنوان شورای انتقالی لیبی قدرت را بدست گرفته است، ملغمه ای است از نیروهای اسلامیستی، عشیره ای و عناصری از رژیم سابق. این یک حکومت کاملا ارتجاعی است. اگر این جریان موفق شود موقعیت خود را تحکیم کند، وضعیت مردم لیبی هیچ بهبودی نخواهد یافت. ممکن است تفاوت هایی در شکل حکومتی این دولت و دولت قذافی موجود باشد، اما در تحلیل نهایی این دو حکومت از یک قماش اند. هر دو سرکوبگر، مختنق، ارتجاعی و جنایتکارند. اخبار جنایات و سرکوب این جریان فی الحال به بیرون از لیبی درز پیدا کرده است. جریانات مدافع حقوق زن فراخوان کمک و همبستگی به سازمان های بین المللی حقوق زن ارسال کرده اند، طبق گزارش آنها این جریان تجاوز سیستماتیک به زنانی که همسرانشان یا مردان خانواده شان با دولت قذافی همکاری کرده اند، براه انداخته اند.
حکومت فعلی و سابق سر و ته یک کرباسند. حتی برخی از عناصر حکومت سابق در دولت فعلی نقش های کلیدی دارند. بعلاوه کپک زده ترین بخش های جامعه، از جمله اسلامیست ها و روسای عشایر در این حکومت سهیمند. استقرار قوانین شریعه بعنوان قوانین کشوری یک نتیجه بلافاصله این فسیل های از گور برخاسته است. سالی که نکو است از بهارش پیدا است. سرکوب، تجاوز و کشتار و حاکم کردن قوانین شریعه بر کشور به گویا ترین شکلی ماهیت ارتجاعی و سرکوبگر این حکومت را نشان می دهد. از جریانی که ناتو پشتیبان آنست، انتظار بیش از این نمی توان داشت. کارنامه ناتو بسیار سیاه و خونین است. هر کجا که تروریسم دولتی و بازوی نظامی آن ناتو وارد صحنه شده اند، جامعه را ویران کرده اند و حکومتی را بقدرت رسانده اند که منافع سرمایه داری و منافع تروریسم دولتی را پاسداری کند. در شرایط فعلی این فسیل های کپک زده بهترین آلترناتیو از نظر ناتو هستند. تا آنجا که به مردم لیبی برمی گردد، اینها آمده اند تا از مردم بخاطر شهامت و قهرمانی شان انتقام بگیرند؛ تا مردم را خاموش و خفه سازند؛ تا به مردم بگویند دیگر از این بلند پروازی ها در سر نپرورانند.
یک دنیای بهتر: حکومت موقت حاکم بر لیبی از هم اکنون اعلام کرده است که قوانین اسلام بر لیبی حکومت خواهند کرد؟ از هم اکنون چهار همسری قانونی اعلام شده است. بانکها نیز قرار است بهره اسلامی دهند. این وضعت چقدر قابل دوام است؟ آیا جریانات اسلامیستی و عشیرتی میتوانند سرنوشت لیبی را در دست بگیرند؟ تحولات آتی چه نشانی بر خود خواهد داشت؟
آذر ماجدی: اینکه آیا چنین حکومت ارتجاعی می تواند ارکان قدرت خود را در جامعه تحکیم کند یا خیر کاملا به جنبش حق طلبانه مردم بستگی دارد. اگر مردم بتوانند سریعا خود را علیه این جریان ارتجاعی متشکل کنند، اگر مردم بخانه باز نگردند، اگر توهم پیروزی مردم را اسیر نکند، این حکومت نمی تواند پایدار باشد. اما اگر مردم اسیر توهمات شوند و سقوط و مرگ قذافی را بعنوان پیروزی بپذیرند، این جریان برای مدتی تحکیم می شود و دمار از روزگار مردم در می آورد. البته باید به نکته دیگری هم توجه داشت و آن شرایط منطقه است. لیبی در یک جزیره ثبات و آرامش قرار ندارد. کل منطقه ملتهب است. مردم کل منطقه با خواست یک دنیای بهتر به میدان آمده اند. بحران عمیق سرمایه داری کل دنیا را به تکاپو واداشته است. لذا این شرایط بر لیبی هم تاثیر خواهد گذاشت و کار تروریسم دولتی و نماینده داخلی آنرا سخت تر خواهد کرد اگر مردم دیگر کشورهای منطقه موفق شوند شرایط خود را بهبود بخشند و جنبش های آزادیخواهانه خود را تعمیق بخشند، آنگاه کار حکومت ارتجاعی لیبی نیز آسان نخواهد بود. مساله اینست که باید کوشید در همبستگی و حمایت با مردم محروم لیبی ماهیت حکومت ارتجاعی حاکم و نقش ناتو را افشاء کرد. باید کوشید تا مردم بتوانند خود را متشکل کنند و برای خواستهای پایه ای خود متشکل و متحد شوند و به مبارزه برای دستیابی به خواستهای خود ادامه دهند. کار سختی است ولی غیرممکن نیست.
یک دنیای بهتر: اجازه دهید نگاهی به تحولات لیبی و موضع حزب بیندازیم. بسیاری این تحولات را یک “انقلاب” ارزیابی کردند٬ برخی به محض اقدام نظامی ناتو در لیبی از ماجرا دست شستند. چه ارزیابی ای از موضع حزب دارید؟ تحولات لیبی چه “نقشه راه” و چه موانعی در مقابل پروژه سرنگونی ما کمونیستهای کارگری در جامعه ایران قرار میدهد؟
آذر ماجدی: پوپولیست ها هر اعتراض توده ای را انقلاب می نامند، هر حرکت مردم برای سرنگونی دولت حاکم را انقلاب می نامند. این شیوه برخورد آنها است. اما از نظر کمونیسم در شرایطی که جامعه تحت سیطره سرمایه داری است تنها انقلاب ممکن، یک انقلاب اجتماعی است، یعنی انقلاب کارگری که برای سرنگونی نه فقط دولت حاکم، بلکه نظام سرمایه داری بمیدان می آید. روشن است که در جوامعی که تحت اختناق و حکومت مستبد هستند، هر حرکتی برای سرنگونی دولت حاکم شکلی قهرآمیز بخود می گیرد. اما انقلاب نامیدن هر جنبش سرنگونی طلبانه یک روش پوپولیستی است که هیچ ربطی به کمونیسم ندارد. اما در میان جریان چپ رادیکال یا سنتی، یک جریان سوسیال پاسیفیستی نیز وجود دارد که تحت لوای «انقلاب کارگری» هر حرکت برحق مردم برای سرنگونی و دستیابی به آزادی و برابری و خلاصی از دولت مختنق و مستبد حاکم را، از آنجا که از نظر آنها «پاک و منزه» نیست بعنوان یک جریان «بورژوایی» طرد می کنند و از آن دست می شویند. این دو جریان، یعنی پوپولیسم و سوسیال پاسیفیسم در واقع دو روی یک سکه اند. نتیجه تلاش هر دوی آنها شکست مردم و محکومیت آنها به زیستن تحت یک نظام استبدادی و خشن بورژوایی است.
کمونیسم کارگری، اما، شیوه برخورد و متدی کاملا متفاوت از هر دوی این جریانات داراست. از نظر کمونیسم کارگری هر حرکت مردم برای خلاصی از اختناق و استبداد، از تبعیض و بی عدالتی و برای بهبود شرایط خویش حرکتی برحق و قابل پشتیبانی است. کمونیسم کارگری یک جریان انقلابی و دخالتگر است. می کوشد تا در جنبش های اجتماعی آزادیخواهانه مردم فعالانه شرکت کند و برای ارتقاء آن، تشکل آن و رادیکالیزه شدن آن فعالیت کند. تلاش برای سازمانیابی کارگران، بویژه کارگران رادیکال سوسیالیست، تلاش برای سازمانیابی جنبش های اجتماعی ترقی خواه، مانند جنبش حقوق زن، جنبش برای آزادی سیاسی، برای رفاه، علیه فقر، برای سکولاریسم و علیه خراقه و مذهب بخشی از این مبارزه انقلابی است. کمونیسم کارگری در عین حالیکه هر حرکت توده ای برای سرنگونی دولت حاکم را انقلاب نمی نامد، اما در این جنبش فعالانه دخالت می کند و می کوشد آنرا رادیکالیزه کند و قطب بندی های درون جامعه را تعمیق و تصریح نماید.
حزب اتحاد کمونیسم کارگری بر مبنای این اصول پایه ای کمونیسم کارگری نه تنها به جنبش مردم ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی، بلکه به کل جنبش های توده ای در منطقه برخورد کرده است. مبارزه بی امان ما علیه رژیم اسلامی و دخالتگری انقلابی ما در جنبش سرنگونی مردم ایران و نقش و دخالت ما در جنبش کارگری، جنبش آزادی زن، جنبس خلاصی فرهنگی جوانان، جنبش برای آزادی سیاسی و علیه مذهب گواهی روشن بر پای فشاری بر این متد است. ما کوشیده ایم که همین روش را در رابطه با خیزش مردم در منطقه اتخاذ کنیم. هر چند که شرایط جامعه ایران و دیگر جوامع منطقه بسیار متفاوت است. جامعه ایران بسیار قطب بندی شده تر و از نظر سیاسی صف بندی شده تر است. خط و مرزهای جنبش های اجتماعی و سیاسی در ایران بسیار روشن تر است. کمونیسم کارگری در ایران بسیار پاگرفته تر و قوی تر است.
شرایط لیبی مانع ویژه ای در مقابل جنبش سرنگونی مردم در ایران ایجاد نمی کند. بلکه هشداری است بما که نقش تروریسم دولتی را در تحولات آتی ایران سنجیده تر تحلیل کنیم. تروریسم دولتی به آسانی از ایران نمی گذرد. امکان دخالت ناتو در شرایطی معین در ایران نیز کاملا محتمل است. بویژه آنکه جنبش ناسیونالیسم پرو غرب با تمام قوا برای این امر می کوشد و بخشی از جنبش ملی اسلامی نیز خواهان دخالت ناتو است. باید توجه داشت که دخالت تروریسم دولتی جز ویرانی و فلاکت و مشقت بیشتر ارمغانی برای مردم ایران نخواهد داشت. *