بیژن نیابتی
سه شنبه این هفته وزارت دادگستری آمریکا با ارئه یک سناریوی سخیف ، پرده از”توطئه” ترور سفیرعربستان توسط اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران بر می دارد . توطئه ای که البته توسط طرف آمریکایی خنثی گردیده است . این دومین بار پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است که اتهام انجام ترور درایالات متحده از سوی یک نیروی خارجی توسط دولت آمریکا مطرح و در ابعاد گسترده ای “رسانه ای” می گردد . تردیدی در توطئه آمیزبودن این اقدام به ترور نیست . آنچه که محل تردید است ماهیت طرف توطئه گر است . درست مثل توطئه۱۱سپتامبر کذایی !
با اینحال همانگونه که در مورد ۱۱ سپتامبر صادق بود اینبارهم نفس درستی و غلطی و میزان سخافت سناریوی اخیر اصلا چیزمهمی نیست . مهم تبعات اجتناب ناپذیر سناریویی است که روز سه شنبه توسط دستگاه قضایی آمریکا کلید خورده و شخص باراک اوباما هم در کنفرانس مطبوعاتی متعاقب با تایید صد در صد آن ، سرنوشت سیاسی خود را به سناریوی مربوطه گره زده است .
مهم نیست که ” به گزارش شبکه خبری ای بی سی ، رابرت بر، کارشناس سابق سازمان سیا میگوید : جزئیات این طرح تروریستی با اقدامات و روشهای ایران هیچ شباهتی ندارد و هیچ دلیلی وجود ندارد که ثابت کند حکومت ایران در این اقدام مشارکت داشته است . رابرت بر میافزاید که اگر حکومت ایران میخواست چنین کاری بکند به سراغ باندهای قاچاق مواد مخدرمکزیکی نمیرفت یا پول را مستقیما به حساب بانکهای آمریکایی واریز نمیکرد . این کارشناس امنیتی همچنبن میگوید : من رفتار امنیتی حکومت ایران را طی سی سال گذشته زیرنظر داشتهام ؛ آنها همیشه خیلی محتاط تر از این عمل میکنند . آنها همیشه برای اجرای عملیات خود از یک گروه وابسته و واسطه استفاده میکنند . او به دولت باراک اوباما هشدار می دهد که از متهم کردن ایران به دست داشتن در توطئه مربوط به ترورسفیرعربستان صرفنظر کند، چون این گونه موضعگیریها ممکن است به آتش جنگی مهارنشدنی دامن بزند”.
مهم نیست که دوستان و آشنایان ایرانی و آمریکایی مهره محوری سناریو، منصور ارباب سیار همگی او را دلالی خوشگذران ، حواس پرت ، شرابخوار و ناموفق در معاملات اتوموبیلهای دست دوم بدانند . مهم نیست که بدانیم جمهوری اسلامی در هر کاری که عقب باشد در همین یک زمینه یعنی ترور، یک سر و گردن از بقیه بلندتر بوده و شانه به شانه “دولت حرامزاده ” در خط مقدم تروریزم دولتی رژه می رود . مهم نیست که سخن از رژیمی به میان است که سی سال متوالی دست اندرکار دهها وصدها ترور موفق و بسا پیچیده تر از این در جای جای جهان بوده و کمنر دم به تله داده و بیشتر تجربه اندوخته است . مهم نیست که سه طرف سناریو بجز دلال بخت برگشته مربوطه یکی به اصطلاح نفوذی سازمان اطلاعات آمریکا در باند قاچاق مواد مخدر است که دولت ابله ! جمهوری اسلامی و یا جناحی ! از آن مستقیما و بی پرس و جو از میان همه پیغمبران عدل بسراغ جرجیس رفته و با همین یکی تماس گرفته و خلاصه سومی هم یک فرمانده عضو نیروی تروریستی قدس در ایران و غیرقابل دسترس است که شخصا روی خط تلفن اسرار مگو را با دست و دل بازی تمام بر روی دایره ریخته است. جل الخالق ! انگار که همه دست بدست هم داده اند تا این ترور اصلا صورت نگیرد !
آری اینها همه نه مهمند و نه مسئله من ! برای من اما این خیلی مهم است که جو بایدن معاون رئیس جمهوری آمریکا یکروز بعد یعنی چهارشنبه می گوید حکومت ایران باید پاسخگوی اقدامات خود باشد. مهم است که سناتور دیان فاینستاین، رئیس کمیته اطلاعاتی مجلس سنا پس از دیدار با مقام های ارشد سی آی ای و پلیس فدرال آمریکا به خبرنگاران می گوید که شکی دردست داشتن نیروی قدس سپاه پاسداران دراین توطئه ندارد و اینکه ایران و آمریکا به سمت برخورد پیش می روند .
مهم است که باراک اوباما با اطمینان بگوید محال است دولت آمریکا بدون در دست داشتن مدارک مستدل و مستحکم چنین اتهامی را مطرح کند ( درست مثل مدارک مستدل و مستحکم اتهام همدستی با القاعده و تولید سلاحهای کشتار جمعی توسط رژیم سابق عراق ) . همینطورمهم است تهاجم همزمان اروپا و آمریکا و سازمان انرژی اتمی و قس علی هذا علیه جمهوری اسلامی که بقول هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا که این توطئه را بیانگر “افزایش خطرناک تحرکات ایران برای حمایت ازتروریسم عنوان کرده است” می بایستی “اقدام هماهنگ بین المللی علیه ایران” را نیزبصورتی تصاعدی افزایش دهد.
نقطه عطف
هرچه که باشد به باور من این یک “نقطه عطف” است . پایان یک مرحله و آغاز یک دوران جدید است . اوباما برآیند سیاست شکست خورده و به گل نشسته نئوکانها در رابطه با ضرورت استقاده از عنصر نظامی در راستای تغییرنظامهای دیکتاتوری غیروابسته در خاورمیانه بزرگ بود . حالا این سناریو برآیند آخرین پرده سیاست شکست خورده خود او در رابطه با تصورموهوم بشکست کشانیدن رژیم جمهوری اسلامی با اتکاء صرف به فشارهای سیاسی و اقتصادی و تهدید و تطمیع برسرمیزمذاکره بدون دادن “تضمین امنیتی” به رژیم مربوطه است .
تصوراو این بود و هنوزهم هست که می توان از طریق فشارهای سیاسی و اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کرد و ازسوی دیگر با ادعای تمایل آمریکا به مذاکره و دیالوگ مسالمت جویانه با رژیم مذکور وجهه مخدوش شده ایالات متحده در انظار جهانیان را ترمیم و برعلیه جمهوری اسلامی در سطح شورای امنیت به اجماع رسید .
آری ! سناریوی بالا آخرین تیر ترکش اوباما در راستای تحقق سیاست غیرعاقلانه فوق پیش از ورود به مبارزات انتخاباتی پیش رو می باشد . سیاستی که همچون جنینی است که پیش از بدنیا آمدن مرده است و مادری که آخرین نفری است که مرگ جنین را باور می کند . انتظار تحمیل “تغییررفتار” یک رژیم غیرمتعارف و مصمم به حفظ قدرت بدون دادن تضمین امنیتی به آن بر سر میز مذاکره و بدون استفاده از زور ، همانقدر ساده لوحانه بود که خوابیدن غیرمسلح درمیان گرگها بدون سیرکردن شکمشان .
اما این گزینه گشاده ای است که می توان آنرا تا طرح در شورای امنیت سازمان ملل نیزبازکرد و هدف نیز همین است . مخاطبهای این سناریو دولتهای چین و روسیه هستند . آمریکاییها می خواهند که با بردن موضوع اقدام به ترورسفیرعربستان در خاک خود به شورای امنیت دست روسیه و چین را برای استفاده از حق وتو ببندند . در حقوق ملل دو مسئله بسیار مهم و غیر قابل اغماض است . تجاوز به حیطه امنیتی دیپلماتیک یکی از این دوتاست .
اگراین سیاست شکست بخورد ، هیچ گزینه دیگری برای اوباما در مقابل تهاجم نئوکانها و حزب محافظه کار جز گزینه نظامی علیه ایران وجود ندارد . اگرچه که در شرایط کنونی ورود آمریکا به یک رویارویی نظامی جدید با عواقب بکلی غیرقابل پیش بینی آخرین چیزی است که به مخیله دستگاه سیاست خارجی آمریکا خطور می کند .
این البته فرصتی بس ذیقیمت برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی است . با اینحال یک چیز را نمی باید فراموش کرد . تهدید موجود تنها متوجه رژیم و اعوان و انصارش نیست . تا پیش ازتعیین تکلیف “معضل آلترناتیو” جمهوری اسلامی نمی توان به صراحت سخن از”فرصت” گفت . تنها با مشخص شدن و به رسمیت شناخته شدن ” آلترناتیو دمکراتیک” رژیم ایران توسط آکتورهای مداخله گر جهانی است که می توان “تهدید” موجود را تبدیل به “فرصت” کرد . درغیراینصورت بازی کلید خورده کذایی توسط دولت آمریکا ، تبدیل به یک بازی خطرناک و غیرقابل کنترلی خواهد شد که تبعات آن اساسا از پیش قابل گمانه زدن نخواهد بود و نه فقط دامن رژیم که بیش از آن دامن ایران و آینده سیاسی و مدنی آنرا خواهد آلود .
بیژن نیابتی ، ۲۶ مهر ۱۳۹۰