امین موحدی
گروهها و افرادی در تلاشی مشکوک برآنند تا واژه سرنگونی را در لیست واژگان ممنوعه وارد نمایند، آنها مایل هستند به جای پرداختن به متن، به حاشیه پرداخته و به نظریهپردازیهای بیهودهای دامن بزنند که جز خریدن زمان برای جمهوری اسلامی نیست. «متن» سرنگونی جمهوری اسلامی و الباقی داستانسرایی و افسانهای بیش نیست. اگر به نجات ایران پایبند هستیم میباید بدون توجه به تلاش آنها در بکار بردن واژه سرنگونی جسور بوده و بر تکرار آن اصرارکنیم.
باید این حقیقت را پذیرفت که کشور ما، نه در قلب اروپا بلکه در منطقهای بحرانی به نام خاورمیانه واقع شده است. همسایههای ایران نه کشورهایی مانند فرانسه و سوئیس، بلکه کشورهایی همچون افغانستان و عراق هستند.
با توجه به تغییرات همواره سریع در کشورهای خاورمیانه که گاه هرگز قابل پیشبینی نیستند و دلایلی که در زیر بهآنها اشاره میشود، ما نمیتوانیم همچون کشورهای اورپایی به طرح مباحثی نظری بپردازیم که برای پرداختن به آنها، دهها سال زمان نیاز است.
ایران در آستانهی دو تهدید ویرانگر قرار گرفته است که شاید در کمتر از یکسال به وقوع بپیوندند:
۱-امکان دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای، که در این صورت مدل کره شمالی عینا در ایران نیز پیاده خواهد شد و باید یکبار برای همیشه و یاحداقل برای مدت زمانی بسیار طولانی، تداوم استیلای نظام حاکم کنونی بر ایران را حتمی بدانیم.
حاکمیتی با مشخصات جمهوری اسلامی در صورت دستیابی به سلاح هستهای، قبل از آنکه صلح جهانی را به خطر اندازد، تمامی حرکتهای آزادیخوهانه در ایران را با قاطعیت و در نطفه خفه خواهد نمود چرا که به پشتوانه آنچه که خواهد داشت، جهان آزاد هرگز نخواهد توانست به یاری مردم ایران بشتابد، نظیر آنچه که در کره شمالی اتفاق میافتد، و با وجود استبداد عریان و فقر و گرسنگی در آن کشور، هیچ کشوری در حمایت از مردم کره شمالی و اقدام عملی برای برچیدن استبداد در آن کشور و نجات مردم کره شمالی حاضر به ریسک نبوده و هر اقدام عملی در این راستا، تهدید جدی کره شمالی را در پی دارد و خواهد داشت.
مردم گرسنه و استبداد زده نه تنها کره شمالی بلکه هیچ کشوری هرگز نمیتوانند بدون حمایت «نه شعاری» بلکه عملی جهان آزاد، در مصاف با استبداد پیروز باشند و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
خطر ریسک حمایت جهانی از مردم ایران روز به روز در حال افزایش است مضاف بر اینکه ایران در منطقهای واقع شده که از نظر استراتژیک، از میزان ریسک پذیری جهان در آن نقطه به شدت کم میکند.
دنیا در مصاف با جمهوری اسلامی در چنین منطقهی حساسی، با حاکمیتی عاصی و مسلح به سلاح هستهای هرگز ریسک نخواهد کرد. جهان آزاد ممکن است یک روز، در مورد کره شمالی این ریسک را بپذیرد اما در مورد کشوری مسلط بر خاورمیانه و گلوگاه انرژی جهان هرگز چنین ریسکی را مرتکب نخواهد شد.
۲-سرنوشت ویرانگر دوم «در انتظار ایران» آن است که دنیا در اقدامی متحد علیه ایران تصمیم بگیرد، قبل از دستیابی ایران به سلاح هستهای، وارد جنگ با ایران شوند که نتیجه آن از قبل روشن است.
در صورت چنین اتفاقی، جهان به خواست خویش خواهد رسید و ایرانیان از خواست خود دور خواهند شد. کشوری ویران و جنگزده و عملا در اشغال سیاسی و نظامی بیگانگان، تنها میراثی خواهد بود که از ایران به ما خواهد رسید.
یک سال و شاید کمتر از یکسال دیگر، وقوع یکی از دو صورت فاجعه برای ایران، حتمی به نظر میآید، لذابرای نجات ایران فرصت زیادی نداریم و باید در این فرصت کم با تشخیص موقعیت خویش، آماده هرگونه فداکاری برای نجات ایران باشیم.
باید، در درک این موضوع قادر باشیم که فداکاری فقط بذل جان و مال نیست، بزرگترین فداکاری ایرانیان در این مرحله کنار گذاشتن رقابتهای حزبی است، رقابتهای حزبی و سیاسی و بحثهای نظری و جدلی بین گروهها و افراد سیاسی در این مرحله باید به کناری گذاشته شوند و موکول به بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی گردند.
زمان طرح مباحث و جدالهای نظری گذشته است و ما متاسفانه فرصت آن را در گذشته از دست دادهایم، همانند شاگردی که مرور کتاب قطوری را تنها موکول به شب امتحان کرده باشد.
از نظر زمانی و مکانی در تنگنا قرار داریم و برای طرح مباحث نظری نه زمان کافی داریم و نه در مکانی مناسب قرار گرفتهایم. شاید اگر زمانی ده ساله برای نجات ایران برایمان متصور بود آنگاه میتوانستیم، بر دشواریها و تنگنای مکانی خویش چیره شویم، اما باید بپذیریم که فرصت زیادی برایمان نمانده، شاید کمتر از یک سال تا ویرانی همهی آن آرمانها و آرزوهایی که به خاطرش طرح و برنامه میریزیم و بهخاطرش بحث میکنیم، فاصله داریم.
در این شرایط باید به جای پرداختن به نظریهپردازیهای زمانبر حزبی و گروهی، بهصورتی عملی و بدون قید و شرط، تحت نام «نیروهای سرنگونی طلب» گرد هم آییم و قبل از اتمام فرصت، موفق به سرنگونی جمهوری اسلامی شویم.
همه ما میدانیم، اقدام در چنین فاصله اندک زمانی دشوار میباشد اما غیر ممکن نیست. پیروزی و افتخار، درصورتی نصیب یک ملت میشود، که بتوانند از کمترین فرصت بیشترین بهره را برده و با وجود شرایط سخت و دشوار، از ناممکن، ممکن بسازند.
برای جلوگیری از فاجعه پیشرو، پیش از هر بحث نظری، نیازمند اقدامی عملی هستیم. بحثها و جدالهای نظری در قالب حزب و دسته و گروه بیهوده خواهد بود اگر ما فرصت عملی کردن آنها را نیابیم.
پیگیری و اصرار بر مطالبات حزبی و گروهی و بحثهای متعاقب آن درست مانند آن میماند که به جای اعزام فردی مجروح در شرف مرگ به بیمارستان، بگردیم دنبال دلیل حادثه! ابتدا باید این بیمار در حال موت را نجات داد آنگاه به فکر طرح نظریاتی در مورد نحوه حادثه بود. تنها نتیجه آنکه در این شرایط بخواهیم نظر خودمان را به کرسی بنشانیم مبنی بر اینکه دلیل این حادثه فلان بوده و باید فلان کرد که چنین حادثهای دوباره تکرار نشود، مرگ بیمار خواهد بود.
گروهها و افرادی در تلاشی مشکوک برآنند تا واژه سرنگونی را در لیست واژگان ممنوعه وارد نمایند، آنها مایل هستند به جای پرداختن به متن، به حاشیه پرداخته و به نظریهپردازیهای بیهودهای دامن بزنند که جز خریدن زمان برای جمهوری اسلامی نیست. «متن» سرنگونی جمهوری اسلامی و الباقی داستانسرایی و افسانهای بیش نیست. اگر به نجات ایران پایبند هستیم میباید بدون توجه به تلاش آنها در بکار بردن واژه سرنگونی جسور بوده و بر تکرار آن اصرارکنیم.
اینک زمان اقدام عملی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است وجهت عملی شدن آن نیازمند جبههی واحد سرنگونی هستیم، بحثهای نظری بماند برای «شاید وقتی دیگر».