امیر هوشنگ بختیاری
دکتر محمد مصدق، قهرمان نهضت ضد استعماری ملی کردن نفت، همواره استعمار انگلیس را عامل بدبختی و عقب ماندگی ملت ایران می دانست. این امر را می توان به روشنی در رفتار سیاسی وی، پیش از آغاز نهضت ملی نفت و پس از آن، سخنرانی های وی در مجلس شورای ملی و سایر اجتماعات، گفتگوها و مذاکرات وی با نمایندگان دول خارجه، سخرانی های او در محل دادگاه بین المللی دادگستری لاهه، سازمان ملل متحد و غیره، دید.
این امر به قدری مشهود بود که خارجیان نیز بدان به عنوان دیدگاه شدید ضد انگلیسی مصدق، اشاره کرده اند:
« در میان انگلیسی ها، میدلتون از جمله کسانی بود که آشکارا مصدق را فردی بسیار فرهیخته و باهوش می دانست و تنها او بود که مصدق را نه تنها ملی گرایی ضد انگلیسی می دانست، بلکه هم چنین او را چهره ملی گرایی می دانست که سعی داشت در ایران رنسانس بر پا کند. مصدق عمیقا نسبت به انگلیسی ها بی اعتماد بود. هر انگلیسی که به سخنان مهیج او گوش می داد، دیگر نمی توانست تردید کند که او به نوعی، انگلستان را مسئول فقر و رکود عمومی ایران می داند.» (۱)
« به نظر مصدق، تمام بدبختی های ایران، از سطح زندگی ناچیز گرفته، تا آن جا که این کشور در جهان، رل مهمی که شایسته است و عظمتی که در چند قرن احراز نموده، نمی تواند بازی کند و استفاده نماید، به گردن صحنه سازی و توطئه انگلیسی ها است.» (۲)
مصدق به هنگام مذاکراتش با « هریمن »(۳)، نماینده دولت آمریکا به او گفته بود:
« شما نمی دانید تا چه حد این انگلیسی ها حیله گر و بد هستند و به هر چه دست می زنند، آن را آلوده می سازند.»
و در برابر این اظهار نظر هریمن که: « این مطلب صحیح نیست؛ انگلیسی ها هم مانند سایر ملل هستند: بعضی خوبند و بعضی بدجنس و غالب آنان بین خوب و بد »، این جمله را تکرار کرده بود که: « شما آنان را نمی شناسید. شما آنان را نمی شناسید.» (۵)
البته احساسات ضد انگلیسی، مختص مصدق نبود و چند سده تجاوز، غارت، تحقیر و استعمار، چهره بسیار زشتی را از دولتمردان انگلیسی، در اذهان مردم ایران، به وجود آورده بود.
با این حال، مصدق به عنوان نماینده مردم ایران، وظیفه داشت که پای انگلیسی ها را برای همیشه از ایران کوتاه کند. وی در این راه، از حمایت و پشتیبانی کامل مردم و روحانیت مسئول ایران بهره مند بود.
اخراج تدریجی انگلیسی ها از ایران
ملی اعلام نمودن صنعت نفت کشور، بزرگ ترین اقدام مصدق در راه جلوگیری از غارت هر چه بیشتر ثروت مردم ایران توسط انگلیس و کسب استقلال سیاسی و اقتصادی بود.(۶)
روشن بود که انگلیسی ها در برابر این امر ساکت نمی نشستند و به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادن درآمد سرشار نفت ایران نبودند، به ویژه آن که ملی شدن نفت ایران، می توانست منابع استعماری انگلیس را در سراسر مستعمرات، به خطر اندازد.(۸)تهدید نظامی هوایی و دریایی، شکایت به دیوان دادگستری بین المللی، جلب حمایت و همکاری آمریکا، تحریم نفتی، محاصره اقتصادی و مسدود نمودن اعتبارات، تهدید خریداران نفت ایران، فعالیت شدید دیپلماتیک و شکایت به شورای امنیت سازمان ملل، از جمله اقدامات انگلیس بر علیه ایران بود.(۱۰) از سوی دیگر، مستشاران و ماموران انگلیسی نیز در داخل ایران بسیار کوشیدند تا با خرابکاری، اعمال نفوذ و توطئه، نهضت ملی نفت را با شکست رو به رو سازند.(۱۱)
تشدید دخالت ها و توطئه های انگلیسی ها موجب شد که دولت ایران،به تدریج انگلیسی ها را از ایران بیرون نماید. از این رو کارهایی به شرح زیر در این زمینه انجام شد:
۱.ممنوع نمودن « بانک انگلیس و خاورمیانه » از تصدی معاملات ارزی ( شهریور ۱۳۳۰): در بهمن ۱۳۳۰، بانک انگلیس و خاورمیانه، تأسیسات خود را در ایران برچید و کارمندان بانک، یک سال بعد، پس از تصفیه امور بانک، ایران را ترک کردند.(۱۳)
۲. اخراج کارمندان و کارگران انگلیسی شرکت سابق نفت انگلیس و ایران ( مهر ۱۳۳۰): در واپسین روزهای شهریور ۱۳۳۰، امید دکتر مصدق به تجدید وساطت هریمن و ادامه مذاکره با انگلستان، قطع شد و دولت تصمیم گرفت کارمندان انگلیسی را که در جنوب باقی مانده بودند، از ایران اخراج کند. روز اول مهر، دولت به هیات مدیره موقت دستور داد که به کارمندان انگلیسی اطلاع دهند که چون حاضر به قبول خدمت در شرکت ملی نشده اند و حضور آنان در خوزستان، برای شرکت ملی، منشأ اثر نیست، باید ظرف یک هفته ( از چهارم مهر ) ایران را ترک کنند. در تاریخ دهم مهر، کارمندان انگلیسی باقی مانده – که تعدادشان ۳۵۰ نفر بود – ایران را ترک کردند و فقط چند نفر باقی ماندند که آن ها هم روز بعد (۱۱ مهر ) حرکت کردند. روز ۱۳ مهر، مصدق در نطقی در مجلس سنا گفت:
« آخرین کاروان کارمندان کمپانی سابق نفت جنوب، خاک مقدس وطن ما را که پنجاه سال جولانگه مطامع اقتصادی و اغراض سیاسی آنان بود، ترک گفتند .»(۱۴)
۳. انحلال کنسولگری های انگلیس در نُه شهرستان ( دی ۱۳۳۰): این شهرستان ها عبارت بودند از اهواز، خرمشهر، شیراز، مشهد، اصفهان، رشت، کرمانشاه، تبریز و بوشهر .(۱۵) به دنبال مصاحبه « چارلز فرانسیس کپر »، کنسول انگلیس در خرمشهر، در روز ۱۳ مرداد ۱۳۳۰ با خبرنگاران، باقر کاظمی، وزیر امور خارجه، در نامه ای به سفیر کبیر انگلیس در ایران، به سخنان « خلاف واقع و حقیقت، تحریک آمیز و مغایر روح مسالمت و محیط آرام و دوستانه – که دولتین ایران و انگلیس میل دارند در این موقع، وجود داشته باشد -» اعتراض نمود وخواستار انفصال وی از سمت خود و احضار وی گردید.(۱۶) وزیر مختار انگلیس در پاسخ نامه کاظمی، با توجیه سخنان کپر، مدعی شد که هیچ دلیل موجهی برای انفصال و احضار وی نمی بیند.(۱۷)
باقر کاظمی در پاسخ نامه وزیر مختار انگلیس، پس از ارائه توضیحات لازم، به استحضار وی رساند که به ناچار روانامه آقای کپر مسترد شده و وی دیگر سمتی در ایران نداشته و لازم است خاک ایران را ترک نماید.(۱۸)
وزیر امور خارجه ایران، هم چنین در تاریخ ۱۸ دی ۱۳۳۰، در نامه ای به سفیر کبیر انگلیس، نسبت به فعالیت ها و دخالت های ماموران دولت انگلیس در ایران، اعتراض نموده و تهدید کرد:
« چنان چه مأمورین آن دولت در ایران، رفتار خود را تغییر ندهند، دولت متبوع دوستدار، ناگزیر خواهد شد تصمیمات جدی برای خاتمه دادن به این وضعیت نامطلوب، اتخاذ نماید.» (۱۹)
از آن جا که سفارت انگلیس از پذیرفتن نامه اخیر وزارت خارجه خودداری نموده و آن را بازگردانده بود، (۲۰) وزارت خارجه در یک نامه مفصل و با ذکر سه دلیل زیر، خواستار تعطیلی تمامی سرکنسولگری ها، کنسولگری ها و کنسولیارگری های انگلستان در همه نقاط ایران، تا سی ام دی ماه ۱۳۳۰ شد. ۱. تجاوز مأموران کنسولی انگلیس از وظایف خود و مداخله در امور مخل استقلال کشور ۲. کاهش عده رعایای دولت انگلیس در ایران، پس از استقلال هند و پاکستان و بی نیازی به این کنسولگری ها ۳. لزوم اجرای معامله متقابل در روابط کنسولی بین دو کشور و برهمین اساس، کافی بودن یک نمایندگی از انگلیس در تهران در برابر تنها نمایندگی ایران در لندن.(۲۱)
« اف . ام . شپرد »، وزیر مختار انگلیس در ایران- که در برابر یک کار انجام شده قرار گرفته بود و هرگز فکر نمی کرد دولت ایران، جرات و توانایی چنین کاری را داشته باشد – در پاسخ، با ارائه توضیحاتی، دلایل ارائه شده توسط وزارت امورخارجه ایران را ناموجه اعلام نموده و با تهدید، عواقب و مسئولیت این اقدام را متوجه ایران دانست.(۲۲) با این حال، باقر کاظمی، به پیوست دو نامه ای که پس از آن به سفارت انگلیس فرستاد، تعدادی سند که نشان دهنده دخالت آشکار کنسول ها و ماموران دولت انگلیس در مسائل داخلی ایران بود، ارائه نمود و اعلام داشت، دولت ایران « معتقد است با انحلال کانون های مداخله در امور داخلی ایران و ترک سیاست قدیمی و اتخاذ رویّه جدیدی در دوستی و صمیمیت که بر اساس و پایه احترام متقابل و رعایت حقوق طرفین، بر طبق اصول مسلمه امروزی دنیا مبتنی باشد، بهتر می توان مودت و تشیید مبانی دوستی دو دولت را تامین نمود.»(۲۳)
۴.خودداری از پذیرش « رابرت هنکی » ( Henkey ) به سمت سفیر کبیر انگلیس در ایران، به جای « سر فرانسیس شپرد »: در تاریخ ۳ بهمن ۱۳۳۰، سخنگوی دولت در توضیح علت نپذیرفتن هنکی به سمت سفیر، گفت که نام برده در زمان سفارت « سر ریدر بولارد » در ایران انجام وظیفه می نموده است و دولت عقیده دارد کسانی که سابقه خدمت در ایران را تحت رژیم سابق داشته اند، نمی توانند روش خود را با مقتضات اوضاع جدید وفق دهند.(۲۴)
۵. بستن شعب شورای فرهنگی بریتانیا درشهرستان های مشهد، اصفهان و تبریز ( بهمن ۱۳۳۰ )
به هر حال، دولت ایران هنگامی که دید دولت انگلستان از توطئه و کارشکنی دست بر نمی دارد و مداخله و میانجی گری آمریکا و طرح مشترک ترومن و چرچیل نیز بی نتیجه بوده و تمامی پیشنهادهای ایران نیز توسط دولت بریتانیا رد شده است، درصد قطع روابط نود و سه ساله اش با این کشور برآمد.(۲۵)
قطع روابط و اخراج کامل انگلیس از ایران
بر اساس حقوق بین الملل، اقدام یک دولت به قطع روابط با دولت دیگر، عمل شدیدی است که فقط یک درجه از اعلان جنگ، خفیف تر است و در برخی از موارد، به جنگ هم خبر می شود. بنابراین دولت ها در حد امکان می کوشند از چنین اقدامی خودداری نمایند.
هنگامی که بر مصدق معلوم شد که هیچ تغییری در مفاد طرح مشترک ترومن، چرچیل داده نخواهد شد، زمزمه های قطع روابط سیاسی با انگلستان، شنیده شد.
در روز ۲۴ مهر ۱۳۳۱، لایحه منفصل دکتر مصدق درباره دلایل اتخاذ تصمیم قطع رابطه با انگلستان از رادیو پخش شد. سپس در نامه ای که در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۳۱ توسط دکتر حسین فاطمی، وزیر امورخارجه وقت، به ژورژ میدلتن، کاردار دولت انگلستان، ارسال شد، « تصمیم دولت شاهنشاهی ایران، مبنی بر قطع روابط سیاسی با دولت علیاحضرت ملکه انگلستان » به اطلاع وی رسید .(۲۶) در این نامه، با اشاره به اختلاف دولت ایران با شرکت نفت، دولت انگلیس به حمایت غیر قانونی از شرکت نفت متهم شد و هم چنین اعلام شد که « ماموران رسمی آن دولت نیز به واسطه تحریکات و مداخلات ناروای خود، مشکلاتی به قصد اخلال درنظم و آرامش کشور، فراهم ساختند.» ( ۲۷)
پس از تسلیم نامه وزارت امور خارجه به سفارت انگلیس، بخش نامه ای از سوی وزارت امور خارجه، خطاب به تمامی نمایندگی های سیاسی ایران در کشورهای بیگانه، بدین مضمون ارسال شد:
« ساعت ۵/ ۲ بعدازظهر امروز، این نامه دایر بر قطع روابط سیاسی ایران و انگلیس، به سفارت کبرای انگلستان در تهران ابلاغ شد. چون [ین نامه] ساعت سه به وقت تهران، انتشار پیدا خواهد کرد، در همان ساعت، متن نامه را عینا به استحضار مطبوعات حوزه ماموریت خود برسانید.»(۲۸)
بدین ترتیب، ترجمه یادداشت وزارت امور خارجه به کاردار سفارت انگلیس تسلیم و خبر قطع روابط دو کشور، در تمامی دنیا پخش شد و واکنش های متفاوتی را برانگیخت: « الهیار صالح » از واشنگتن، (۲۹) « حاجب دولو » از لندن،(۳۰) « مجدی » از ورشو، (۳۱) « حسن پیرنظر » از بالکان، (۳۲) «محمد علی همایون جاه » ( از برن، (۳۳) « مرتضی شریفی » از بیروت، (۳۴) « شهریار » از لاهه، (۳۵) و …، گزارش هایی از انعکاس این خبر در روزنامه ها و رادیوهای محل ماموریتشان به وزارت امور خارجه ایران ارسال نمودند.
الهیار صالح، سفیر کبیر ایران در آمریکا و یکی از یاران مصدق، یک جلسه مطبوعاتی در واشنگتن تشکیل داده به ایراد سخنرانی پرداخت و به سوالات خبرنگاران پاسخ گفت:
« امروز دولت ایران، قطع روابط سیاسی با دولت انگلستان را اعلام نمود. این اقدام برای اعتراض نسبت به روش خصمانه ای که دولت انگلستان برای تحمیل خواسته های شرکت نفت سابق به دولت ایران پیش گرفته بود، انجام شد. دکتر مصدق در هیجده ماه گذشته، با وجود این روش نامساعد انگلستان، از هر اقدام ممکن برای تشویق دولت انگلستان درهمکاری با دولت ایران، در پیدا کردن راه حل، کوتاهی ننمود. در مقابل، دولت انگلستان، در روش خود، به این طریق پافشاری نمود: محاصره اقتصادی و مسدود نمودن اعتبارات ایران، جلوگیری از آمدن کشتی ها به بنادر ایران، تهدید نمودن خریداران احتمالی نفت ایران و سعی در مضطرب نمودن دولت ایران به وسیله کشاندن ایران به شورای امنیت و دیوان دادگستری بین المللی؛ در صورتی که هر دو این دستگاه ها از طرفداری از درخواست های انگلستان خودداری نموده و رای دادند که اختلاف، مابین دولت ایران و یک شرکت خصوصی است نه بین دو دولت ایران و انگلستان. این سیاست تحمیل، باعث سختی های اقتصادی فراوانی برای ملت ایران و بر هم زدن نظم سیاسی کشور
شده است. قطع روابط سیاسی نمی بایست باعث تعجب دولت انگلستان شود، زیرا تنها دو راه برای ایران باقی مانده بود که یا روابط سیاسی خود را قطع نماید و یا در زیر فشار محاصره اقتصادی غیر قانونی انگلستان، زانو به زمین زند. ملت ایران مصمم است استقلال سیاسی خود را حفظ نماید و با وجود سختی های اقتصادی فراوانی که در نتیجه امپریالیسم انگلستان بر ملت تحمیل شده، به هیچ وجه حاضر نیستند از استقلال سیاسی خود دست بردارند.»
« … دنیا می داند که ایران محتاج به منافع تجارت بین المللی، به خصوص در معامله نفت می باشد، ولی نه به قیمت تسلیم شدن به انگلستان، من صمیمانه امیدوارم که دولت انگلستان دراعمال خود تجدید نظر نموده و سیاست جدید همکاری پیش گیرد تا بتوانیم بار دیگر روابط بین دولتین را برقرار کنیم» .(۳۷)
پی نوشت ها :
۱. فصل نامه تاریخ روابط خارجی، س ۲، ش ۳، تابستان ۱۳۷۹، ص ۲۰.
۲.ورنون والترز، مذاکرات مصدق و هریمن، ترجمه شمس الدین امیر علایی، تهران: میترا، ۱۳۶۹، ص ۲۹.
۳. پس از آنکه دولت ایران، پالایشگاه آبادان را توقیف کرد، انگلستان برای حفظ منافع خود، به اقدام نظامی متوسل شد، یعنی بریگاد شانزدهم چتربازان در قبرس، آماده عمل شدند و احتمال برخورد بین دو دولت دوست ایالات متحده آمریکا(ایران وانگلیس) و عواقب وخیم آن در صورت بروز عکس العمل اتحاد جماهیر شوروی که در همسایگی ایران قرار داشت، بسیار نامطلوب بود. برای اجتناب از چنین پیشامدی، «ترومن»، رئیس جمهور آمریکا، از «اورل هریمن» خواست که به سرعت وارد عمل شده و بکوشد به عنوان میانجی، مصالحه قابل قبولی برای دو طرف بیابد.(۴)
۴.پیشین.
۵.پیشین، ص ۲۴.
۶. مصدق در وجود شرکت نفت ایران و انگلیس، امپریالیسم اقتصادی را می دید و هیچ وقت این عقیده خود را کنار نگذاشت. البته به نظر او، تنها خلاصی از دست شرکنی که کشور اورا استعمار کرده بود، کافی نبود، بلکه هیچ کشور یا قدرت خارجی دیگری نیز نباید در موقعیتی قرار می گرفت که بتواند مانند شرکت نفت ایران و انگلیس، در ایران اعمال نفوذ کند.(۷)
۷.فصل نامه تاریخ روابط خارجی، پیشین، ص ۲۹ و ۲۱.
۸. «امانوئل شینول» (Emmanuael shinwell)، وزیر دفاع کابینه کارگری انگلستان، در ژوئیه ۱۹۵۱ اعلام کرد: «اگر ایران بتواند به راحتی از این جریانات گذر کند، مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه هم به فکر می افتند که آنها هم اقدامات مشابه را امتحان کنند. اقدام بعدی، تلاش برای ملی کردن آبراه سوئز می تواند باشد. اگر انگلستان و آمریکا شکست می خوردند و نمی توانستند در تابستان ۱۹۵۳ با اقدامات مخفی، مصدق را سرنگون کنند، شاید- بله شاید- تاریخ خاورمیانه در دهه ۱۹۵۰، به گونه ای دیگر رقم می خورد. سقوط مصدق، دست کم به انگلیسی ها نشان داد که هنوز می توان افراد و احزاب سیاسی را به نفع خود به کار گرفت.»(۹)
۹.پیشین، ص ۸.
۱۰.نک: فؤاد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، ۱۳۵۲ ؛ ایرج ذوقی، مسائل سیاسی – اقتصادی نفت ایران، تهران: پاژنک، ۱۳۷۰.
۱۱. برای مثال: سرهنگ جیکاک (Jaecock)، افسر و مأمور اطلاعاتی اینتلجنت سرویس انگلیس- که پس از پایان جنگ جهانی دوم به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمده بود، به هنگام ملی شدن صنعت نفت، پس از فراگیری لهجه بختیاری و با نفوذ در بین عشایر و خوانین بختیاری، «این شعار را به گویش بختیاری برای آنان طرح نمود: تو که مهر علی من دلته، نفت ملی سی چنته. در اثر چنین ترفندی، بعضی از عشایر ساده دل و ناآگاه و بختیاری، زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون، علی علی گویان به امام زاده ها رفته و طلب عفو کردند که آن سال به همین خاطر «سال طلوعی» یا «سروش» مشهور گردید.(۱۲)
۱۲.غفار پوربختیار، « ماموران و مسافران انگلیسی در سرزمین بختیاری»، فصل نامه تاریخ روابط خارجی، س چهارم، ش ۱۶، پائیز ۱۳۸۲، ص ۱۵؛ حافظ عبدیوندی، نگرش بر ایل بختیاری، اهواز: آیات، ۱۳۷۶، ص ۵۴۲.
۱۳.فؤاد روحانی، پیشین، ص ۳۲۶ و ۳۱۸.
۱۴.پیشین، ۸-۲۱۷.
۱۵.پیشین، ۳۱۸و۳۲۶.
۱۶.کتابچه چاپ شده توسط وزارت امور خارجه، « مکاتبات بین وزارت امور خارجه شاهنشاهی و سفارت کبرای انگلیس »، نامه شماره ۳۲۲۳، موخ ۲۳ مرداد ۱۳۳۰.
۱۷.پیشین، « پاسخ مورخ ۳۰ مرداد ۱۳۳۰ آقای سفیر کبیر انگلیس به نامه مورخ ۲۳ مرداد آقای وزیر امور خارجه ».
۱۸.پیشین، نامه شماره ۴۲۳۰، مورخ ۶ مهر ۱۳۳۰.
۱۹.پیشین، نامه شماره ۶۳۲۱، مورخ ۱۸ دی ۱۳۳۰.
۲۰.پیشین، یادداشت شماره ( ۵۲ /۱۱/ ۱۰۴۰۱ جی ) ۳، مورخ ۲۰ دی ۱۳۳۰.
۲۱.پیشین، نامه شماره ۶۳۶۶۱، مورخ ۲۱ دی ۱۳۳۰.
۲۲.پیشین، پاسخ شماره ۵( ۳۳ /۱۰۴۰۱ جی )، مورخ ۲۵ دی ۱۳۳۰.
۲۳.پیشین، نامه شماره ۶۵۰۷، مورخ ۲۹ دی ۱۳۳۰؛ نامه شماره ۲۲۳، مورخ ۱۸ فروردین ۱۳۳۱.
۲۴.فواد روحانی، پیشین، ص ۳۲۷ و ۳۱۹.
۲۵.جیمز. اف. گود. سایه مصدق بر روابط ایران آمریکا، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: کویر، ۱۳۸۲، ص ۹-۱۴۸.
۲۶.اسناد وزارت امور خارجه ایران، اسناد قدیمیه، پرونده شماره ۵-۱۲-۱۳۳۱ ش، نامه شماره ۴۰۱۹، مورخ ۳۰/۷-۱۳۳۱.
۲۷.پیشین.
۲۸.پیشین، پرونده شماره ۵-۱۲-۱۳۳۱ ش، نامه ۷۸۹، مورخه ۳۰/۷/۱۳۳۱.
۲۹.پیشین، نامه شماره ۱۸۹۴،مورخ ۲ آبان ۱۳۳۱.
۳۰.پیشین، نامه نمره ۱۸۳۹، به تاریخ ۲/ ۸ /۱۳۳۱.
۳۱.پیشین، نامه مورخه ۳ /۸/ ۱۳۳۱.
۳۲.پیشین، نامه شماره ۸۳۳ ، به تاریخ ۲ آبان ۱۳۳۱.
۳۳.پیشین، نامه مورخه ۳/ ۸/ ۱۳۳۱.
۳۴.پیشین، نامه مورخه ۵ آبان ۱۳۳۱.
۳۵.پیشین، نامه شماره ۸۰ /۵۹۸، مورخ ۵/ ۸/ ۱۳۳۱.
۳۶. پس از کودتای ۲۸ مرداد، الهیار صالح، سفیر کبیر ایران در آمریکا و باقر کاظمی، سفیر ایران در فرانسه، به عنوان اعتراض به تغییر قهری حکومت در ایران و سقوط دکتر مصدق، از سمت های خود استعفا کرد و به ایران بازگشتند. بازگشت آنان به میهن، به دستگیری، زندان و تبعید آنان منجر شد.
۳۷.پیشین، نامه شماره ۱۸۹۴، مورخ ۲ آبان ۱۳۳۱.
منبع:نشریه پایگاه نور شماره ۲۵