اسماعیل نوری علا
کنگره و آلترناتیوی که صفت «سکولار ـ دموکرات» را با خود نداشته باشد بکار انحلال حکومت اسلامی و برقراری حکومتی مبتنی بر اعلامیهء حقوق بشر نمی خورد. آلترناتیو هر پدیده، در همهء جهات، با خود آن پدیده متفاوت و متضاد است. یک آلترناتیو اسلامی (مثلاً، بگیریم، رحمانی!) نمی تواند در برابر حکومت اسلامی فعلی بایستد و معایب آن را اصلاح و رفع کند. آلترناتیو حکومت مذهبی حکومتی است غیرمذهبی (سکولار) و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر (دموکرات) که نه برای اصلاح بلکه برای انحلال خکومت اسلامی و لغو قانون اساسی مبتنی بر شریعت فرقهء شیعهء دوازده امامی می کوشد.
یک مقاله، یک برنامهء ویدئوئی، یک مصاحبهء تلویزیونی و یک گفتگوی تلفنی / رادیوئی از من در هفتهء گذشته ـ همگی در مورد سخنان آقای مجتبی واحدی پیرامون تصمیم شان بر ایجاد یک کنگرهء ملی و تعیین یک آلترناتیو در برابر حکومت اسلامی ـ با واکنش های متعددی روبرو شدند و خوانندگان و دوستان زیادی در بحث های مربوط به آن، بخصوص در سایت های بالاترین و خودنویس، شرکت کرده و در رد و تصویب سخنانم نظر دادند.
از آنجا که سال هاست من، در نوشته ها و برنامه های رسانه ای خود، در مورد ضرورت ایجاد یک کنگرهء ملی و یک آلترناتیو سکولار ـ دموکرات در خارج کشور سخن گفته ام(۱) و در بهمن ماه سال پیش نیز، با همت معتقدان به سکولار ـ دموکراتیسم، شبکهء سکولارهای سبز ایران با هدف اتحاد سکولارها و کمک به ایجاد یک آلترناتیو بوجود آمد(۲) و این شبکه در همایش خرداد ماه گذشتهء خود در شهر تورنتوی کانادا(۳) اعلام کرد که مرحلهء تشکیلاتی خود را از سر گذرانده و وارد مرحلهء عملیاتی خود در راستای تشکیل کنگرهء ملی خواهد شد، اکنون، در برابر این همه اظهار نظر بر خود لازم می بینم که اندکی از آنچه گذشته و می گذرد را برای خوانندگان این مقاله شرح دهم.
نخستین نکته ای که برخی از دوستان مطرح کرده اند آن است که چرا، پیش از اظهارات هفتهء گذشته ام، با آقای مجتبی واحدی تماس نگرفته ام.
لازم است توضیح دهم که در جریان برگذاری همایش تورنتو، شبکهء ما تصمیم گرفت که از طیف اصلاح طلبان درگیر در جنبش سبز نیز دعوت کند تا در این همایش شرکت کرده و نظر خود را در مورد ایجاد یک کنگرهء ملی و یک آلترناتیو سکولار ـ دموکرات در خارج کشور بازگو کنند. از آنجا که شورای هماهنگی شبکه، انجام مذاکرات برای دعوت از برخی از چهره های سیاسی ـ اجتماعی را بر عهدهء من گذاشته بود، من از طریق آقای دکتر علیرضا نوری زاده (که خود داوطلب شرکت در همایش ما شده بود) تلفن آقایان مخملباف و واحدی را به دست آورده و به آنها تلفن کردم. گفتگوی من با آقای واحدی نیم ساعتی بطول انجامید و پس از اینکه من مقصود از همایش تورنتو را برای ایشان شرح داده و دعوتم را مطرح کردم، آقای واحدی اظهار داشتند که «اگر آقایان نوری زاده و مخملباف به تورنتو بیایند من هم با آنها همراه خواهم بود و در آنجا سخن خواهم گفت». متأسفانه، از آن پس، از هیچ یک از این آقایان خبری نشد بطوری که ما مجبور شدیم اسم آقای نوری زاده را (که خود خواسته بودند بیایند) از بروشور همایش حذف کنیم. این در حالی بود که خانم فاطمهء حقیقت جو، چهرهء دیگر جناح اصلاح طلبی دعوت آقای دکتر آرام حسامی را ـ که عضو شورای هماهنگی شبکه و مسئول گفتگو با ایشان شده بود ـ پذیرفتند و در همایش تورنتو سخنرانی مشبعی نیز ایراد کردند(۴).
هدف ما آن بود که با ایجاد تسهیلات لازم (همچون پرداخت هزینهء سفر و اقامت، که از جانب چند تن از اعضاء شبکه تأمین شده بود) امکانی را فراهم کنیم تا شخصیت های مختلف (و از جمله اصلاح طلبان آمده به خارج کشور) با شخصیت های سکولار ـ دموکرات (که خواهان انحلال همهء اشکال حکومت مذهبی در ایران اند) زیر یک سقف جمع شده و بجای تک اندیشی و تکروی به یافتن راه حلی کارآمد و مورد توافق همه برای مشکلات کشورمان بپردازند. شعاری که برای این همایش انتخاب شده و برای مدعوین نیز بازگو می شد اینگونه بود: «ایران از همهء ما مهمتر است». متأسفانه همراه با این آقایان، تعدادی از کسان دیگری هم که برای این همایش و مفاهمه دعوت شده بودند (مثل خانم شیرین عبادی، آقای ابوالحسن بنی صدر، آقای محسن سازگارا، آقای امیرحسین گنج بخش، و آقای دکتر علمداری) به بهانه ها یا دلایل مختلفی به تورنتو نیامدند. حال آنکه شخصیت های متعددی رنج سفر را بر خود هموار کرده و یا، اگر همزمان با همایش در گیر فعالیت های دیگر خود بودند، با ارسال پیام های ویدئوئی اقدام شبکهء ما را تأیید کردند(۵). از جملهء این شخصیت ها می توانم از شاهزاده رضا پهلوی، آقای مهندس حسن شریعتمداری، آقای دکتر فرهنگ قاسمی، آقای مصطفی هجری، آقای حسن داعی، آقای سیروس آموزگار، آقای عباس خرسندی، آقای نعمت آزرم، آقای حسین علیزاده، آقای عبدی کلانتری، آقای سعید قاسمی نژاد، آقای نیک آهنگ کوثر، و آقای اردشیر زارع زاده نام ببرم. بر این فهرست باید نام اعضاء برجسته ای از شبکهء سکولارهای سبز را نیز اضافه کرد که با علاقمندی تمام در بحث ها شراکت داشتند.
بدین ترتیب، کوتاهی در برقراری مکالمه از جانب شبکهء ما و شخص من نبوده است. آقای واحدی و دوستان شان چنین تشخیص داده بودند که صلاح نیست به همایش تورنتو بیایند و جریان گفتگو با دیگر شخصیت های سیاسی را آغاز کنند. توضیح در مورد اینکه دلایل شان برای این امتناع چه بوده، بر عهدهء من نیست، اما بر این نکته واقفم که، پس از اتمام همایش، خانم حقیقت جو بخاطر شرکت در همایش و ایراد سخنرانی بشدت با سرزنش برخی از دوستان خود روبرو شدند.
همچنین، در هفتهء اخیر یارانی می پرسیدند که چرا بین من و آقای واحدی مناظره ای برقرار نمی شود تا طرفین نظرات خود را در برابر مردم مطرح کنیم. من، به سهم خود، از این پیشنهاد استقبال می کنم و آماده ام تا در هر مناظره ای که یک «طرف ثالث» برقرار کند با ایشان به گفتگو بنشینم. حتی اگر چنین طرف ثالثی یافت نشود، شبکهء سکولارهای سبز آماده است تا وسیلهء انجام این مناظره را در یک رسانهء فراگیر فراهم آورد.
در عین حال، من در مطالب هفتهء گذشتهء خود تذکر داده بودم که آقای مجتبی واحدی در مصاحبه با «بی.بی.سی» رسماً توضیح داده اند که به سکولاریسم اعتقاد ندارند و فقط مخالف حکومت فعلی هستند(۶) و نتیجه گرفته بودم که، پس، کنگرهء ملی و آلترناتیو مورد نظر ایشان هم ـ تا اطلاع ثانوی ـ نمی تواند سکولار باشد. برخی از اظهار نظر کنندگان بر من خرده گرفته بودند که عدم اعتقاد آقای واحدی به سکولاریسم نمی تواند دلیل آن باشد که ایشان خواهان یک حکومت سکولار نیستند. در این مورد، دو روز پیش، خانم فرحناز عمادی، سرپرست انجمن سکولارهای سبز شهر کلن در آلمان، مطلبی را در فیس بووک خود منتشر کرده اند که می تواند راه گشای بحث ما باشد. ایشان نوشته اند که: «دیشب در برنامۀ صحبت و پاسخ در حضور آقای مجتبی واحدی شرکت کردم. در حضور دیگر اندیشان در شهر کلن از آقای واحدی سوال کردم: “آقای واحدی! شما چرا در بی.بی.سی گفتید که سکولار نیستید، با اینکه شما می دانید که سکولاریزم یک حکم (لازم) دمکراسی است، و فقط جدایی دین و مذهب و ایدئولوژی را از حکومت می خواهد و نه ضدیت با آنها را؟ آقای واحدی! این ترس من و دیگر هموطنان من است که شما یک اسلام کراواتی را ترجیح می دهید.” آقای واحدی در جواب من گفتند: “اگر سکولاریزم این است، پس من یک سکولار هستم و به هیچ وجه به یک حکومت اسلامی و ایدئولوژیک، از هر نوع اش، اعتقادی ندارم”».
این، بی شک، خبر خوبی است و من امیدوارم که در روزهای آینده شاهد روشنگری های بیشتری در این زمینه از جانب آقای واحدی باشیم. در عین حال، لازم می دانم که در همین مورد توضیحی را مطرح کنم. به اعتقاد من، از گفتگوی بالا می شود چنین استنباط کرد که آقای واحدی از آن جهت با سکولاریسم موافق نبوده اند که فکر می کرده اند این اندیشه در ضدیت با مذهب است و حال که خیال شان از این بابت راحت شده می توانند اعلام کنند که «اگر سکولاریزم این است، پس من یک سکولار هستم». جالب است که آقای واحدی همین روش را در مورد «اصلاح طلبی آقای خاتمی» نیز بکار برده و گفته اند: «اگر اصلاح طلبی این است من افتخار می کنم که بگویم اصلاح طلب نیستم». اما، از نظر من، اینگونه سخنان «مشروط» که با یک «اگر» بزرگ آغاز می شوند می توانند راه گریزی از مطلبی که اعلام می کنیم نیز باشند. در مورد اصلاح طلبی سخن ایشان بدین معنا است که «من اصلاح طلب هستم اما اگر نام آنچه آقای خاتمی می کند و می گوید نیز اصلاح طلبی است، من اصلاح طلب نیستم». ایشان در جملات بیان شده در شهر کلن نیز به زبانی تلویحی می گویند: «اگر سکولاریسم مقوله ای ضد دین باشد من سکولاریسم را قبول ندارم». این سخنان بیشتر به «تجاهل العارف» می ماند زیرا کسانی که مباحث نواندیشان دینی را تعقیب می کنند باید به یاد داشته باشند که چندی پیش آقای عبدالکریم سروش طی مقاله ای اعلام داشته بودند که سکولاریسم به دو نوع «سکولاریسم فلسفی» و «سکولاریسم سیاسی» تقسیم می شود که نوع فلسفی آن ضد دین است و نوع سیاسی آن به دین مردم کاری ندارد(۷). و من در همان زمان از این «تفکیک» استقبال کرده و آن را ـ با اندکی تردید ـ به فال نیک گرفتم(۸). اکنون نیز فکر می کنم که باید این بی اطلاعی آقای واحدی را از اینکه ما خواستار سکولاریسم سیاسی هستیم و این نوع سکولاریسم برای برداشتن محضورات ناشی از حکومت فعلی در راه ادیان و مذاهب و آزادی کفر و دین نیز می کوشد ـ باز هم با اندکی تردید ـ به فال نیک گرفت و منتظر شد که ایشان از این پس در اظهارات خود با صراحت بیشتری به این موضوعات بپردازند؛ بخصوص که هنوز روشن نیست که اگر ایشان می گوید: «…به هیچ وجه به یک حکومت اسلامی و ایدئولوژیک، از هر نوع اش، اعتقادی ندارم» چگونه، در همان گفتگو با بی.بی.سی، اظهار می دارند که «من یک اصلاح طلبم و امیدوارم تا آخرین لحظهء حیات هم اصلاح طلب بمانم». چرا که معمولاً اصلاح طلب کسی است که می خواهد پدیده ای واقعاً موجود را اصلاح کند و نه اینکه به هیچ گونه ای از آن پدیده اعتقاد نداشته باشد.
برخی دیگر از اظهار نظر کنندگان نوشته اند که «چون کار فلانی (یعنی من) پس از دو سال سخن گفتن در مورد ایجاد کنگرهء ملی و آلترناتیو بجائی نرسیده است، او (یعنی من)، برای حفظ سرقفلی این دکان، به کسی که می خواهد در این زمینه دسن به اقدامی مستقل بزند حمله کرده و کار را شروع نشده خراب می کند». در مورد این اتهام باید بگویم که، اولاً، من و یارانم در شبکهء سکولارهای سبز خواستار تشکیل کنگرهء ملی «سکولار ـ دموکرات» ها و ایجاد یک «آلترناتیو سکولار ـ دموکرات» در برابر حکومت اسلامی هستیم و معتقدیم کنگره و آلترناتیوی که صفت «سکولار ـ دموکرات» را با خود نداشته باشد بکار انحلال حکومت اسلامی و برقراری حکومتی مبتنی بر اعلامیهء حقوق بشر نمی خورد. آلترناتیو هر پدیده، در همهء جهات، با خود آن پدیده متفاوت و متضاد است. یک آلترناتیو اسلامی (مثلاً، بگیریم، رحمانی!) نمی تواند در برابر حکومت اسلامی فعلی بایستد و معایب آن را اصلاح و رفع کند. آلترناتیو حکومت مذهبی حکومتی است غیرمذهبی (سکولار) و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر (دموکرات) که نه برای اصلاح بلکه برای انحلال خکومت اسلامی و لغو قانون اساسی مبتنی بر شریعت فرقهء شیعهء دوازده امامی می کوشد.
ثانیاً، اینکه هنوز نتایج اقدامات شبکهء ما (و نه من ِ تنها) در سه ـ چهار ماه گذشته در راستای ایجاد یک کنگرهء ملی سکولار ـ دموکرات در رسانه ها منعکس نشده نشانهء آن نیست که ما، در شبکه سکولار های سبز ایران، به عنوان سربازان و تسهیل کنندگان جریان آلترناتیو سازی، در کار خود موفق نبوده ایم. براستی که چنین نیست و پیشرفت کارها حتی سریع تر از انتظار ما بوده است و امیدواریم نتایج کار را هرچه زودتر به اطلاع هم میهنان مان برسانیم.
ثالثاً، بد نیست که هم میهنان ما بر این نکته نیز واقف باشند که ایجاد یک ائتلاف گسترده با شرکت مخالفان سکولار ـ دموکرات و انحلال طلب ِ حکومت اسلامی کار چندان ساده ای نیست؛ چرا که در این راه مشکلات و موانعی سی و چند ساله بوجود آمده و رشد کرده اند که نمی توان آنها را یک شبه از راه گفتگو و مفاهمه حل و بر طرف کرد. کافی است که شما به مسئلهء ملیت ها و اقوام ایران توجه کنید و ببینید که چگونه «احزاب غیرمنطقه ای» ما (همچون حزب مشروطه ایران یا حزب پان ایرانیست) با آوردن واژه هائی همچون «ملیت» و «فدرال» کلاً مخالف بوده و آنها را نشانهء «تجزیه طلبی» می دانند و، در برابرشان، شانزده حزب منطقه ای ایران با هم در نهادی اتحاد کرده اند که نامش «کنگرهء ملیت های ایران فدرال» است و در اساسنامهء خود رسماً اعلام می دارد که خواهان «حکومتی فدرال در چهارچوب ایران» است. سی سال گفتگو نکردن و یکدیگر را دشمن دانستن فضائی را آفریده که مسموم و بی روزن است. اینکه بتوانیم نشان دهیم که باید حساب احزاب و اشخاص تجزیه طلب را از احزاب منطقه ای خواهان حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران جدا کرد و، با بی اعتنائی به آن یکی ها، این دیگری ها را دوست شمرد و کوشش شان را قدر شناخت، کاری بس دشوار است. نمونه اش هم اعلامیه ای است که همین دو ـ سه روزه در اینترنت می چرخد و از جانب تشکیلاتی به نام «حزب دموکرات کردستان» خواستار آن است که کشور کردستان مستقل، از بهم پیوستن کردستان های ایران و ترکیه و سوریه و عراق، بوجود آید(۹). در این میان، برخی از دوستان این اعلامیه را به حساب «حزب دموکرات کردستان ایران» گذاشته اند که عضو مؤثر کنگرهء ملیت های ایران فدرال و متعهد به حفظ تمامیت ارضی ایران است. تجزیه طلبان در ایجاد موانع مختلف در راه تحقق یک ائتلاف سخت فعالند و تجزیه هراسان نیز سخت آماده اند تا بهر بهانه انگشت اتهام خود را به سوی تشکلات ملیتی ـ قومی بگیرند.
رابعاً هم اینکه اگر به این شعار معتقد باشیم که «ایران از همهء ما مهمتر است» آنگاه نمی توانیم از پیدایش هر نیروی تازه نفسی که بخواهد در راستای ایحاد کنگره و آلترناتیوی سکولار ـ دموکرات بکوشد استقبال نکنیم. من اگر از آقای واحدی می خواهم که در مورد کنگره و آلترناتیو مورد نظر خود توضیحات روشنگرانه ای بدهد بدان سبب است که اگر بدانیم که ایشان با توان و امکانات بیشتری برای تحقق آرزوهای سکولار ـ دمئکرات ها به میدان آمده اند ما نیز باید همهء کمک ها و امکانات خود را در اختیار ایشان بگذاریم تا شاید کار ایجاد ائتلاف بزرگ مخالفان حکومت اسلامی هرچه زودتر سامان یابد. اما، در عین حال، نمی توان نگران آن نبود که وقتی آقای واحدی، در همین اولین قدم، پادشاهی خواهان و شورای مقاومت را از فهرست شرکت کنندگان در کنگرهء ملی خود معاف کرده اند (اولی را مادام العمر و دومی را تا زمانی که از عملیات تروریستی خود توبه نکند) در آینده نیز فیلترهای استصوابی دیگری را هم در کار نیاورند که موجب شود کنگره و آلترناتیو شان نه صفت «سکولار ـ دموکرات» را در نام خود داشته باشد و نه حتی بتوان صفت «ملی» را بدان اطلاق کرد.
و در پایان هم اضافه کنم که، در هر حال، حتی وجود دو کنگره و دو آلترناتیو (یکی بر ضد حکومت اسلامی و یکی علیه دولت اسلامی) خود می تواند در روشن شدن تکالیف همهء دست اندرکاران سیاست در خارج کشور مؤثر باشد و از این بابت نیز نمی توان اظهار خوشحالی نکرد.
۱. HTTP://WWW.PUYESHGARAAN.COM/ES.NOTES/2008/061308-ALTERNATIVE.HTM
۲. HTTP://WWW.SECULARGREENS.COM/1.HISTORY.HTM
۳. HTTP://WWW.SECULARGREENS.COM/051311-TORONTO-CONFERENCE-COVER.HTM
۴. HTTP://WWW.SECULARGREENS.COM/TORONTO-CONFERENCE/FATEMEH-HAGHIGHATJOU.HTM
۵. HTTP://WWW.SECULARGREENS.COM/TORONTO-CONFERENCE/TORONTO-LINKS.HTM
۶. http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2011/08/110816_hardtalk_mojtaba_vahedi.shtml
۷. http://www.newsecularism.com/2010/03/17.Wed/031710.Abdolkarim-Sorush-Not-to-frighten-the-faithful.htm
۸. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/032610-PU-EN-Political-Secularism.htm
۹. http://www.kurdistanukurd.com/Diriyje_F.aspx?Babet=HewalK&Jimare=1740