جلال ایجادی
در یک نوشته دیگری درباره قتل عام درختان بلوط در دنا نوشتم. در اینجا دوباره مینویسم تا نکات اساسی دیگری را یادآوری کنم. طرفداران اکولوژی میدانند که زخم بر طبیعت، زخمی بر زندگی انسانی است. هرچقدر طبیعت ویران میشود زندگی انسانی نیز صدمه میبیند. زندگی بدون آب و گیاه وپرنده گان وجانوران ورودخانه ها وهوا چه معنائی میتواند داشته باشد؟
کره خاکی ما با بحران روبرو است زیرا در تمام کشورها خرابکاران طبیعت بسیارند، ازمدیران صنایع و سیاستمداران وسوداگران گرفته تا شبکه مافیائی و آخوندها و دزدان منابع طبیعی و بوروکراتها،همه وهمه مشغول تخریب هستند. ایران ما میراث زیست محیطی را از دست میدهد، زیرا قدرت حاکم ودستگاه اداری دولتی و کارخانه داران و شهروندان بی دقت وناآگاه نسبت به امور زیست محیطی، باشکال گوناگون آنرا ویران میکنند.
در ابتدا به تحلیل کوتاهی از قتل عام بلوط ها پرداخته و سپس تاکید براینستکه این اقدام دولتی اتفاقی نیست. بلوط ها را برای پول بیشتر درو کردند واین خرابکاری نشانه ای از یک سیاست همیشگی است.
طرح دولتی گاز وتوطئه علیه محیط زیست
از چند سال پیش دولت ایران برای فروش گاز طرح اقتصادی عسلویه را در دستور قرار داد. این طرح خط لوله گاز که بیش از ۱۸۰۰ کیلومتر طول دارد با این هدف در دستور قرار گرفت تا باحمل ۳۵ میلیارد متر مکعب گاز پارس جنوبی در سال از بندرعسلویه به عراق وسوریه وبالاخره به لبنان و مدیترانه برساند تا در آنجا به مشتریان احتمالی اروپائی وغیر اروپائی برسد. تاکنون ساخت قطعه اول و دوم این خط لوله گاز ازعسلویه تا اهواز به طول ۶۱۱ کیلومتربه پایان رسیده است وجهت ادامه پروژه با اجازه دولت شرکت پیمانکاربسرعت در حال تخریب تمامی “منابع طبیعی” در مسیرلوله گاز ۵۶ اینچی میباشد. فاجعه زیست محیطی ادامه خواهد داشت.
برای انجام این طرح صنعتی بازرگانی از جمله مسائل اساسی که مورد توجه قرارنگرفت، امر زیست محیطی بود. یکی از این خرابکاری های زیست محیطی دردناک قتل عام درختان بلوط کهنسال دنا میباشد. برای طرح صنعتی و درآمد آتی ناشی از فروش گاز به اروپا، شرکت پیمانکاربا همدستی مسئولان دولتی طرح قتل عام درختان را ریختند و شبانه ودزدانه هزاران بلوط را درو کردند.
به توضیح کوتاه این تراژدی بپردازیم وتناقضات وپرسش های مهم مربوط به آنرا نگاه کنیم.
یکم: سیاست مخفی کاری برای اجرای طرح. شبانه حدود ۱۴۰۰۰ اصله درخت کهنسال بلوط که در مسیر انتقال خط لوله گاز عسلویه به شمال وشمال غربی بود با بولدزرها و اره های برقی وتبرهای سنگین قتل عام شدند. اگر مسئله پول وفساد در کار نبود، چرا مسئولان شبانه ومخفیانه عمل کردند؟ چرا مسئولان کوشیدند تا شهروندان ونهاد های زیست محیطی ویا افراد سالم دستگاه اداری در جریان نباشند؟
دوم: زیر پا گذاشتن هرگونه قانونگرائی زیست محیطی. این درختان در منطقه دنا در کهگیلویه وبویر احمد وبخصوص در منطقه حفاظت شده قرارداشتند. از نظر قانونی مناطقی که جزو مناطق حفاظت شده بشمار میایند هر گونه اقدام جهت خرابی وتغییر ممنوع ونشاید است. پس چگونه تصمیم گیران به قانون های موجود نیز عمل نمیکنند؟ آیا قانون این نظام جزهمان شیوه تبلیغاتی دروغین چیزدیگری میتواند باشد؟
سوم: دولت جمهوری اسلامی مسئول فاجعه. در واقع مسبب مستقیم این تخریب شرکت ملی گاز است که یک سازمان دولتی است. این سازمان دولتی با شرکت پیمانکار خود قطع کردن درختان را سازماندهی مینماید. روشن است این سازمان دولتی خودخرابکار زیست محیطی میباشد. آیا سود پرستی وبی لیاقتی ونادانی و رشوه گیری وبوروکراسی و ضدیت با قانون از مشخصات این نظام نیست؟
چهارم: فقدان اعتبار سازمان محیط زیست. یک سازمان دیگر یعنی سازمان محیط زیست کشوربه این قتل عام اعتراض کرده وشکایت خود را به مقامات قضائی ارائه داده وادعای خسارت نموده است. چرا این سازمان یک کارزار گسترده علیه همه اقدام های دولتی وخصوصی ترتیب نمیدهد؟ چرا ویرانگری ممتد در این کشور را در سطح جهانی مطرح نمیکند؟ چرا آمار دقیق با تحلیل علمی منتشر نمیکند؟
پنجم: بی توجهی نسبت به تجربه ها. خط انتقال گاز از کریدور تعین شده در صورتی انجام میگیرد که تجربه انتقال سه خط لوله در ۴۰ سال اخیر را در پشت سر داشته وخط لوله گازقرارگاه خاتم الانبیا برخلاف قرارداد یاد شده از فراز تپه ها و در حاشیه رودخانه بشار عبور داده شده است. چرا تجربه های گوناگون مورد توجه قرار نمیگیرد تا از کجروی ها اجتناب شود و فعالیت اقتصادی در تناقض با محیط زیست قرار نگیرد؟
ششم: بی توجهی به کل خسارات زیست محیطی. سازمان محیط زیست کشور، خسارت وارده به جنگلهای حفاظت شده و تحت مدیریت سازمان محیط زیست را بیش از یک میلیارد تومان برآورد کرده است. هزینه واقعی بمراتب سنگین تر از یک میلیارد تومان خواهد بود. آیا در این محاسبه هزینه تخریب سرچشمه ها، قناتها، شبکه های هیدرولوژیکی، آشیانه پرندگان، زیستگاه جانوران، پوشش گیاهان، خسارات اقلیمی وآب وهوائی کوتاه مدت ودراز مدت وغیره در نظر گرفته شده است؟ آیا خسارات آن برای سلامتی انسانها ارزیابی شده است؟
هفتم: در این نظام، دادگستری مدافع درخت ها نخواهد بود. دادستان استان در تصمیم قضایی دستور توقف عملیات، شناسایی مجرمان و معاینه میدانی محل و جمع بندی پرونده را با احضار پیمانکار صادر کرد. نتیجه واقعی ونهائی اقدام دادستان چه خواهد بود؟ آیاواقعیت سیستم دولتی، نبود یک دادگستری مستقل و منافع گروه های ذینفع همه اعتراضات را خفه نخواهند کرد؟
هشتم: کارشناسی و آموزش فراموش شده اند. کارشناسان محیط زیست ضمن هشدار به مقامات اجرایی و پیمانکاران کشور خواستار رعایت ابتدایی ترین اصول ارزیابی های زیست محیطی در فعالیتهای عمرانی و صنعتی برای جلوگیری از بروز و تکرار چنین فجایعی در محیط زیست و منابع طبیعی کشور شده اند. اجرای واقعی این خواست اصولی به یک آموزش زیست محیطی ودرایت سیاسی نیازمند است. بیش از سی سال این ویرانگری ها ادامه دارد، چرا در بسیاری از طرح های صنعتی وراه سازی در بخش خصوصی ودولتی این فاجعه ها تکرار میشوند؟ کارشناسی همه جانبه وآموزش زیست محیطی مدیران وکارکنان چرا در دستور سیاست کنونی نیست؟
نهم: جریمه مالی برای حفظ درخت ها هرگز کافی نیست. اداره گاز و پیمانکار مجری طرح انتقال گاز، ملزم به پرداخت خسارت شده اند. این در حالی است که دکتر دلاور نجفی معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست کشور با ابراز نگرانی از این تخریب بی سابقه محیط زیست گفت: “وقتی درختان را قطع کرده اند هر چقدر هم جریمه تعیین شود دردی را دوا نمی کند و این درختان از گونه های غیر قابل تجدید و احیا هستند.” ارزش درختان تنها اقتصادی نیست، آنها تعادل زندگی هستند. البته میتوان به درختکاری دست زد، تا نیاز های کشوری بر طرف شود واین امربراحتی میتواند با برنامه انجام یابد. در ایران روند تخریب گیاه وجنگل بسیار نیرومند تر از روند بازسازی وکاشتن دوباره است، این دستگاه سیاسی فاقد چنین اراده جهت بازسازی جنگلهاست وآنچه که وجود داردرا بسرعت نابود میکند. چرانیروی مالی و تخصصی لازم در نظر گرفته نمیشود؟ چرا پول نفت وگاز برای حفظ جنگلها استفاده نمیشود؟
دهم: تخریب میراث طبیعی جبران ناپذیر است. جنگل سوزی ها، دزدی چوب جنگل ها، طرح های جاده کشی ولوله کشی در میان جنگل، منابع طبیعی را نابود میکنند ودولت نیز زیر پوشش وزارتخانه و پیمانکار خصوصی و غیره در راستای این تخریب عمل میکند. اجازه های دولتی و ماموران بوروکرات، دیروز درختان بیشمار، امروز بلوط های دنا وفردا وپس فردا درختان دیگررا نابود خواهند کرد. جامعه انسانی بدون محیط زیست سالم وشاداب به بحران افتاده و پژمرده خواهد شد. منافع اقتصادی وحریصانه امروز وسیاست فاجعه بار کنونی به تخریب زیست محیطی ادامه میدهند واین امر جنگی علیه جامعه انسانی است. بیداری جامعه چه موقع بوقوع میپیوندد و مدیران وسیاستمداران مدافع محیط زیست در چه هنگامی در ایران نقش خواهند داشت؟
فاجعه تخریب گسترده
در این جمهوری اسلامی این قتل عام درختان، نه تازه است ونه اتفاقی. بر پایه گزارش کارشناسان فائو (سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد) درسال ۲۰۰۱ با تخریب ۳۳ درصد از جنگلهای ایران، پهنه ۱۸ میلیون هکتاری این جنگلها به ۴/۱۲ میلیون هکتار کاهش یافته است. درسال ۲۰۰۹ گزارش این نهاد حاکی از آنست که سطح جنگل ها به ۱۱ میلیون هکتار سقوط کرده است. از نگاه این نهاد بین المللی هرگاه سطح جنگلهای یک کشور از ۲۵ درصد خاک آن کمتر گردد، آن کشور از نظر وضعیت محیط زیست انسانی در شرایط بحرانی به سر میبرد. این درحالی است که سطح پوشش جنگل و مرتع در ایران ۵/۷ درصد از مساحت کشور است. حال باتوجه به این وضعیت فاجعهانگیز، مسئولان دولتی با سهل انگاری و بی کفایتی به ویرانگری ادامه میدهند. هم اکنون مساحت مناطق حفاظت شدهی پارک ملی، آثار طبیعی و پناهگاههای حیات وحش در ایران تنها ۴۸/۴ درصد از کل سرزمین است. در حالی که بامعیارهای جهانی دست کم سطح این مناطق با ید برابر با ۱۰ درصد از مساحت هر سرزمین باشد. از میان این مناطق حفاظت شده طبیعی ایران نیز بسیاری از آنها با روند فرسایشی وبحرانهای خطرناک زیست محیطی رو به رو هستند که برای نمونه میتوان به مواردزیر اشاره کرد:
پارک ملی گلستان، پارک ملی لار، پارک ملی خجیر و سرخه حصار (در شرق تهران)، مناطق حفاظت شده ورجین و البرز مرکزی، جنگلهای پارک لویزان، جنگلهای حرا در جنوب کشور، دشت مغان در آذربایجان، پوشش گیاهی و جانوری تنگه بلاغی شیراز، جنگلهای مازندران، دشت بوئین زهرا، پارک ملی بختگان فارس وغیره دستخوش نابسامانی میباشند و با روند کنونی قطع درختان جنگلهای حفاظتی و حمایتی در شمال و سایر نقاط کشور ونیز آتش سوزی های گسترده در کردستان در سالهای آینده شاهد وخامت بیشتر اقلیمی وهوا و بروز سیل در استانهای سرسبز کشور حتی گیلان و مازندران خواهیم بود زیرا زمین هائی که دارای پوشش گیاهی هستند از قدرب جذب آب بیشتری برخوردارند. بانک جهانی نیز در انتشار گزارشی وضعیت نابودی جنگلها در ایران را چنین ترسیم کرده است: خسارت ناشی از تخریب وقطع درختان جنگلی و نابودی جنگلهای خزری سالانه ۹۰۶ میلیون دلار برابر با ۷ میلیارد و ۲۱۲ میلیون ریال بوده واین رقم برابر ۸/۰ درصد از تولید ناخالص داخلی است. براساس این گزارش هولناک از پنج منطقه جنگلی کشوریعنی خزری، تورانی، ارسباران، زاگرس و پوشش گیاهی خلیج فارس، میانگین سالانه نابودی جنگلهای خزری در ایران ۴۵ هزار هکتار معادل ۴/۲ درصد از کل مساحت جنگلهای این ناحیه و ۳/۰ درصد از مساحت کل جنگلهای کشور است.
باید دانست که جنگل مدام دستخوش آسیب است واز سوی دیگر به عنوان منبع تولید چوب و سلولزیکی از منابع مهم اقتصادی ومصرفی بشمار میاید و مانند بسیاری از منابع طبیعی بابهره برداری ناهنجار بسرعت پایان میپذیرد. باین دلیل باید از جنگل ها نگهداری نمود و با کاشت فعال هم نیاز ها را پاسخ گفت وهم بویژه جنگل های آسیب دیده را ترمیم نموده وتوسعه داد. ایران در سال ۲۰۰۹ باندازه ۶۱۶ هکتار جنگل کاری داشته است ولی نباید فراموش کرد که در همان زمان در ایران هر سال ۶۵۰۰ هکتار از مناطق جنگلی در اثر آتش سوزی نابود میگردد.
بر اساس گزارش بانک جهانی، جنگل زدایی به تنهایی عامل تولید ۲۰ تا ۳۰ درصد مجموع گازهای گلخانه ای دنیاست که این گازها موجب افزایش گرمایش زمین میشوند. به بیان دیگر تخریب جنگل ها نقش مسقیم در وخامت وضعیت زیست محیطی در جهان داشته وایران نیز با فقدان مدیریت پایدار جنگل ها و نابودی این میراث مانند قتل عام درختان دنا، فعالانه در این ویرانگری شرکت دارد. طرح صنعتی گاز بی توجه بامور زیست محیطی، باهدف فروش گاز برای تامین هزینه های خانمانسوز نیروگاه اتمی بوشهر و فعالیت های نظامی واداری دیگر میباشد. پول برای بودجه دولتی وطرح های غیر اصولی وناموزون نظام و پول برای تاراج هرچه بیشتر، چشم و گوش این حاکمان و بوروکراتهارا کورکرده است. جنگل ها و سلامتی طبیعت و انسان برای این حاکمان ارزشی ندارد. ایران ما در دوره سیاهی بسر میبرد.
به قتل عام درختان دنا در مسیر خط لوله گاز بنگرید:
جلال ایجادی، استاد دانشگاه در فرانسه
اوت ۲۰۱۱
idjadi@free.fr