هوشنگ کردستانی
سال گذشته در نوشتاری زیر نام «آغاز جنگ» قدرت میان «امام زمانی ها و روحانیون» یادآور شدم: « اکنون مدتی است که جنگ قدرت تغییر جهت داده و بدرون جناحی که اهرم های قدرت را در دست دارند کشیده شده است.» و افزودم: «این جنگ قدرت به ویژه هنگامی که رئیس جمهور اسلامی، خود را نه برگزیده رهبر نظام که برگزیده امام زمان نامید بیش از گذشته خود را نشان داده است.»
شاید در آن زمان، این جنگ از دید بسیاری پنهان مانده بود ولی اکنون، وجود اختلاف شدید میان رهبر اسلامی و رئیس جمهور برکشیده او بر کسی پوشیده نیست.
باید منتظر ماند و دید که سرانجام این جنگ قدرت به کجا می انجامد. آیا جناح احمدی نژاد موفق خواهد شد رهبر را برکنار یا دست کم بی اختیار نماید؟ و یا همانگونه که گاه اشاره شده است او تنها رهبر دینی و نه سیاسی خواهد بود؟ یا آنکه خامنه ای دیر یا زود ناگزیر خواهد شد زیر پای رئیس جمهور منتصب خود را – که برای تثبیت اش از اعتبار خویش مایه گذارده- جارو نماید؟ رخدادهای یکی دو ماه گذشته نشان دهنده آنست که کفه ترازو در این جنگ بسود خامنه ای سنگینی می نماید.
احمدی نژاد امیدوار بود و یا برآورد می کرد که به دلیلی چند از این پیکار پیروز بیرون خواهد آمد.
۱- سودبری از بی اعتقادی مردم نسبت به روحانیت و اینکه گناه خرابی ها و بدبختی های گذشته را به حضور روحانیت در قدرت مرتبط کردن
۲- سوءاستفاده از احساسات ملی گرایانه مردم، تظاهر بر پایبندی به تاریخ گذشته ایران پیش از اسلام و شعار برتری ملیت بر اسلامیت و در ساده ترین مقایسه همانند دانستن این دو.
۳- ادعای نمایندگی امام زمان و اینکه به نام و تحت رهبری و مدیریت امام زمان حکومت می کند
۴- وعده و وعید دادن های مالی به مردم تهی دست جامعه که در عمل هم اجرا نشد و امیدوار نمودن آن ها به برخورداری از امکانات مالی در آینده
۵- وابسته نمودن سران سپاه و بسیج به خود با واگذاری قراردادهای کلان اجرایی به آنان. هر یک از این موردها از مدت ها پیش برنامه ریزی شده و باند احمدی نژاد آرام، آرام در پی بهره بری از آن ها در شرایط مناسب بود.
احمدی نژاد برای کوتاه کردن دست روحانیت و خلع سلاح نمودن خامنه ای در مرحله نهائی، شروع به کوبیدن و حمله کردن به برخی از چهره های روحانیت و افراد خانواده های آنها نمود که سوءاستفاده های مالی، سیاسی و اقتصادی شان در دوران قدرت برای مردم روشن بود.
گرایش گسترده مردم به ویژه جوانان و دانشجویان به میهن دوستی و ملی گرایی باند احمدی نژاد را به این فکر انداخت که با انجام چند نمایش ظاهری و سخن رانی های پوچ و دروغین خواهند توانست خود را به عنوان نمایندگان تفکر ملی معرفی نمایند.
ادعای نمایندگی از جانب « امام زمان» نیز برای رویارویی روحانیونی است که مدعی نمایندگی از جانب الله بوده و به نام اسلام حکومت می کنند.
جناح احمدی نژاد می خواهد به مردم القاء نماید که با ظهور «امام» که زمان آن نزدیک است به آینده بهتر خود و رهایی از بدبختی های یشان امیدوار باشند و سرانجام تاکید براین نکته که امام زمان برای اصلاح امور و نجات مردم به آنان اجازه و وکالت داده است که به نام او نه تنها شرایط ایران بلکه اوضاع جهان را اصلاح نمایند.
اگرچه وعده و وعیدهای مالی به مردم که در عمل هم اجرا نشد، همه در این راستا صورت می گرفت.
همچنین واگذاری قراردادهای چندین میلیارد دلاری آنهم بدون مناقصه و خارج از هرگونه ضوابط قانونی به سپاه، و پر کردن جیب سران آن با دلارهای نفتی هم به منظور سودبری از نیروی سپاه و بسیج در جنگ قدرت با رهبر نظام بود.
حمایت خامنه ای از مصلحی وزیر برکنارشده اطلاعات و امنیت و امر به ابقاء او دادن باعث اعتصاب احمدی نژاد و عدم حضور در جلسات متوالی هیئت دولت و قهر و خانه نشینی و تهدید به استعفاء او گردید که هیچکدام کارساز نشد .
احمدی نژاد که نمی توانست تصور کند که رهبر اسلامی رئیس جمهوری منتصب خود را که برای انتصاب و ابقایش از حیثیت خویش مایه گذاشته بهیچ انگارد و بر تصمیم خود پایدار باشد، ناامیدانه دست به شگرد دیگری زد و با بیان اینکه اجازه فرمایند در این زمینه مطالعه کنم عقب نشینی کرد و موضوع برکناری وزیر اطلاعات و امنیت را موقتا به کنار نهاد تا در فرصت مناسب اقدام کند.
مافیای هوادار احمدی نژاد که در این رویاروئی با شکست روبرو شدند، به ترفندی جدید دست زدند وباتظاهر به تکریم و تأیید اصل ولایت فقیه و اطاعت از رهبر، برنامه کارشان را ماندن بر سر قدرت تا هنگام انتخابات مجلس شورای اسلامی که در اسفندماه برگزار خواهد شد، قرار دادند.
در اینجا یادآوری این نکته شاید لازم باشد که هاشمی رفسنجانی که همواره به عنوان دشمن شماره یک خامنه ای از او نام برده می شد و شبکه سیاسی، مالی و تبلیغاتی او در درون و برون از کشور سهم و نقش مهمی در مطرح نمودن میرحسین موسوی و امیدوار کردن مردم به شرکت در انتخابات دو سال پیش ریاست جمهوری اسلامی داشت، با زیرکی از تضاد پدید آمده میان خامنه ای و رئیس جمهورش استفاده نموده و با واگذار کردن کُرسی ریاست مجلس خبرگان رهبری به محمدرضا کنی و نیز تأیید و تأکید رهبری پیش از گذشته خود را به خامنه ای نزدیک کرد و مستقیم و غیرمستقیم او را متوجه خطری کرد که از جانب جناح احمدی نژاد اصل ولایت فقیه و رهبری او را تهدید می کند و یادآور شد که حذف برخی از چهره های معروف روحانیت نه بسود بلکه به زیان رهبری در جنگ پایانی کسب قدرت است.
تغییر موضع هاشمی رفسنجانی در ابتدا باعث بهم ریختگی و سردرگمی شبکه سیاسی، مالی و تبلیغاتی او، بویژه در خارج از کشور، شد که گمان می کردند خامنه ای در موضع ضعف قرار گرفته و رفسنجانی نباید ولایت او را تأیید نماید. از این رو، تضادهایی میان موضع گیری های او و سخنگویان شبکه اش در خارج از کشور پدید آمد.
جناح احمدی نژاد که خطر حذف شدن را احساس کرده و در موضع ضعف قرار گرفته هنوز امیدواری خود را برای کسب اکثریت کرسی های دوره بعدی مجلس اسلامی و تصاحب نهاد ریاست جمهوری آینده از دست نداده است.
واکنش خامنه ای اما، در این میان چه خواهد بود؟ او برای حذف احمدی نژاد چند راه پیش رو دارد:
۱- با آرای اکثریت اعضاء مجلس اسلامی- همانگونه که بارها عنوان شده- از احمدی نژاد سلب صلاحیت نماید.
۲- شرایط را آنچنان بر او تنگ کند – که کرده است- تا خود استعفا دهد.
۳- با پرونده سازی، دستگیری، برکناری و حذف اطرافیان او، بویژه رحیم مشاعی مانع سوءاستفاده و تقلب احمدی نژاد در انتخابات مجلس اسلامی شده و بگذارد دوره چند ماهه باقی مانده او بطور عادی پایان یافته و بطور طبیعی کنار رود.
این گونه استنباط می شود که خامنه ای در شرایط کنونی ایران و رویدادهای منطقه و نیز با توجه به حمایت گسترده ای که در گذشته از احمدی نژاد کرده است راضی نباشد که رئیس جمهور برگزیده اش توسط مجلس رد صلاحیت گردد. اشاره برخی از نمایندگان مجلس اسلامی حاکی از این موضوع است. اما از آنجا که به امکان زیاد احمدی نژاد حاضر به استعفا نخواهد شد، از این رو مجلس اسلامی دوره آینده نقش تعیین کننده در این جنگ قدرت خواهد داشت. اگر خامنه ای بتواند اکثریت نماینده مجلس اسلامی آینده را از سرسپردگان خود بگمارد، این امکان وجود دارد که صبر نماید تا مدت باقی مانده دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی به پایان برسد. ولی چنانچه مافیای هوادار احمدی نژاد اکثریت را در اختیار بگیرند باید منتظر کشمکش ها و برخوردهای شدیدتری در آینده جمهوری اسلامی و سقوط خامنه ای از موضع قدرت بود.
بدور از آنکه جنگ قدرت کنونی سرانجام بسود کدام یک از جناح های حاکمیت یا باندهای درون جناحی پایان یابد. آنچه مسلم است تغییری در ادامه روند نظام استبداد مذهبی پدید نخواهد آمد.
بی تردید استمرار نظام استبداد مذهبی مانعی عظیم در مسیر حرکت مردم در راستای تحقق پذیری آزادی و استقرار حاکمیت قانون در کشور خواهد بود
به منظور پایان دادن به شرایط اسف بار و دردناک کنونی راه چاره آنست که از ورود به دسته بندیهای درون رژیم که غالبا برای کسب قدرت و سوء استفاده های مالی و تاراج منافع ملی است مطلقاً پرهیز کرده و با بررسی و شناخت عواملی که باعث تفرقه و جدایی افراد و گروه های مبارز ملی گردیده اند که در نهایت به سود بقای رژیم می باشد به پراکندگی ها پایان داده خود را برای رهایی امروز و سازندگی فردای ایران آماده سازیم.