مهدی رود
در حالی که همه شواهد نشان از آن دارد که دنیای امروز و به خصوص منطقه خاورمیانه به سوی تحقق دموکراسی پیش می رود و موج آزادی خواهی در کشورهای این سوی دنیا از مصر و لیبی تا سوریه و یمن به راه افتاده و دور نیست آن زمانی که مردم مبارز سوریه دیکتاتوری بشار اسد را پایین بکشند .
شنیدن این اخبار هر ایرانی آزاده ای را هم خوشحال می کند و هم از جهتی دیگر دلگیر , مسرور از آن نظر که با همه گیر شدن این حرکت های اعتراضی ومبارزه جانانه مردم , دیکتاتورها یکی پس از دیگری به قول معروف به پایان سلام می کنند , و رنجور از خوابی که دیکتاتوری حکومت ایران این روزها برای مردم دیده اند , صحبت از ” اسلامی کردن است ” گرچه برخورد با این واژه برای عموم چیز غریبی نیست و بیش از سه دهه است که این حکومت در ظاهر به اسم اسلام ناب محمدی , اما در باطن با پیاده سازی ایدئولوژی ارتجاعی مذهبی , دست به هویت ستیزی و سرکوب احساسات وشور و اشتیاق مردم می زند و هر دم به بهانه اجرای قوانین به روز شده اسلامی و نمود فرهنگ غنی اسلامی بر آمده از دل ملت و مطابق با دستورات مراجع متصل به حلقه حاکمیت , عرصه را بر اقشار مختلف جامعه تنگ می کنند .
اسلامی کردن دانشگاهها یکی از موضوعاتی است که در این دو سال اخیر توسط مقامات دولتی مطرح شده و تفکیک جنسیتی یکی از محورهای اصلی سیاست دولت برای اسلامی کردن دانشگاهها می باشد . البته نمی توان نقش روحانیون حکومتی را در بستر سازی واجرای این طرح از طریق توجیه قابلیت های منطبق بودن دانشگاه مختلط با فرهنگ غرب , نادیده گرفت . اما جالب تر اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی که می توان اتخاذ چنین رویکردی را برآمده از این شورا دانست , دلیل تصمیم گیری و پیاده کردن این طرح در نظام آموزش عالی کشور را خواست دانشجویان و خانواده های آنان می داند و اظهار دارند این دانشجویان بودند که در ابتدا پیشنهاد این موضوع را به صورت کتبی به استحضار دولتمردان و نمایندگان مجلس رساندند.
و اما در مورد هدف طرح , از هر منظر اگر به طرح بنگریم می توان نوعی ضدیت با جنس زن را در آن یافت . به هر حال ما با جامعه ای روبه رو هستیم که در ان نادیده گرفتن ارزشها و سرکوب استعدادهای جنس مؤنث و جفا به این قشر سرشار از انرژی امری کاملا بدیهی است . در اینجا لازم می دانم واضح تر مطلب را بیان کنم , همانگونه که عیان است در این حکومت ولایت فقیه اگر بنا باشد طرح و یا دستورالعمی بر اساس موازین و در واقع ایدئولوژی اسلامی پیاده شود ابتدا از طریق مبلغان حکومتی و تریبون های رژیم , به خصوص نماز جمعه علنی می گردد . زمزمه هایی نظیر اینکه ارزش زن در خانه نمود بیشتری دارد و مضمون سخنرانی های آخوندهای حکومتی که ” در جامعه اسلامی برای زن باید اولویت حضور در خانه و مدیریت خانه باشد نه اشتغال و تحصیلات ” همانطور که از این نوشتار پیداست یکی از اهداف این طرح حذف تدریجی دختران و زنان از دانشگاهها و خانه نشین کردن آنهاست , که البته در کنکور کارشناسی ارشد امسال نیز شاهد اجرایی شدن این موضوع در بعضی از دانشگاهها بودیم . به هر صورت آسانترین راه برای تفکیک , حذف و یا کاستن از حضور آنها در دانشگاههاست تا گزینه غیر ممکن احداث دانشگاهی مجزا و تک جنسیتی , در باب موضوع اسلامی کردن نظام آموزشی سخن بسیار است . از تغییر محتوای کتابها حتی در مقاطع پایین تر از دانشگاه ( حذف مباحث سلسله هخامنشی از کتب دوران راهنمایی و دبیرستان ) تا جفا به اقلیت های مذهبی در راه ادامه تحصیل این قشر گرفتار در چنگال اسلامیست های متحجر.
از این مبحث که گذر کنیم در بعد فرهنگ و هنر این مرز و بوم نیز کم نیست نمونه هایی از نفوذ اقتدارگرایان حکومتی که کمر به نابودی میراث کهن ایران زمین بسته اند . جای بسی تاسف است که این ذوب شدگان در ولایت چگونه هر اثر باستانی و هر شخصیت هنری و فرهنگی که مطابق با معیار اسلام ولایی نباشد انگ طاغوت و لادینی را به آن می چسبانند . افرادی که انقدر تعصب اسلامی کردن فضای ایران , چشم آنان را کور کرده که شبانه بلندترین نقاشی دیواری باستانی را که بر آن اشعاری از فردوسی و مضمون شاهنامه نقش بسته بود , از بین می برند . اما این پایان این قصه پر غصه نیست , در یکی از همین روزهای اخیر مردم ساری وقتی گذرشان به میدان امام ( ولیهد سابق ) می افتد با کمال تعجب می بینند تندیس آرش کمانگیر و اسبانش که تا همین شب قبل در این میدان جلوه زیبایی به شهر داده بود , به سرقت رفته است . وقتی سر و صداها بالا می گیرد دادستان ساری اعلام می کند دزدی در کار نیست . برداشتن این مجسمه ها به دستور دادستانی بوده است و وجود این مجسمه ها در میدانی که به نام امام است چیزی جز توهین به ایشان نیست . تنها نام آرش کمانگیر که به عنوان اسطوره ایران زمین در کتاب مقدس زرتشتیان آمده است , کافیست که باعث تشویش اذعان عمومی گردد و ذهن مردم را از خط اسلام ناب دور کند , حال آنکه اگر این تمثال میدان امام ساری به نام شخصیتهای صدر اسلام بود وجود نام امام باعث تجلی بیشتر این تمثال می شد .
در مبحث سوم ورود اسلام ولایت فقیه تنها لازم می دانم به موضوعی اشاره کنم که نه تنها دل اینجانب , بلکه قلب بسیاری از ورزش دوستان این آب و خاک را متاثر کرد . ” حذف تیم فوتبال زنان ایران ” به دلیل پوشش مغایر با قوانین فیفا که ارمغان همین اسلام قرن بیست و یکمی آمیخته با تعصب و تبعیض است .
به هر صورت این نوشتار تنها ابعاد و نمونه های کوچکی از اسلامیزه کردن این سرزمین دارای تمدن و فرهنگ غنی است و این پرچمداران اسلام ولایی در این سه دهه به خوبی نشان داده اند که چگونه قصد دارند سوار بر موج دین و آیین جامعه را به انحطاط و ناکجا آباد بکشانند .
در پایان لازم می دانم عارض باشم که مکتوبات من و شاید واضح تر بیان کنم , ذهنیت اینجانب حمل بر اسلام ستیزی نیست بلکه درد من اجحافی ست به ملت که در این سالها بوسیله ایدئولوژیک کردن دین و ساختن و پرداختن آن به شکل دلخواه , در جهت استفاده ابزاری از این اعتقاد شخصی و پیوند آن با بدنه حاکمیت که همانا خلق دیکتاتوری اسلامی ولایت فقیه است , می باشد .