بهرام رحمانی
روز چهارشنبه، یازدهم خرداد ۱۳۹۰ برابر با اول ژوئن ۲۰۱۱، هاله سحابی، زندانی سیاسی و دختر عزت الله سحابی، در مراسم خاک سپاری پدرش، با ضربه ناگهانی و برق آسای یکی از آدم کشان حرفه ای حکومت اسلامی، بر زمین کوبیده شد و لحظاتی بعد در راه بیمارستان جان داد.
هاله سحابی، از فعالین مدافع حقوق زنان در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸، دستگیر، محاکمه و به دو سال زندان محکوم شده بود.
در روزهای اخیر، با توجه به وخامت حال پدرش عزت الله سحابی، با مرخصی از زندان بیرون آمده بود.
هاله سحابی، در زمان خاک سپاری پدرش، با هجوم وحشیانه مامرو و یا ماموران حکومت قرار گرفته و به بیمارستان منتقل شد و چشم از جهان فروبست.
ماموران حکومت اسلامی، خانواده سحابی را مجبور کردند پیکر بی جان هاله سحابی را شبانه به خاک بسپارند.
در حالی که مقامات رسمی و رسانه های دولتی مدعی اند که هاله سحابی بر اساس ایست قلبی جان سپرده است، شاهدان عینی که در مراسم تدفین عزت الله سحابی شرکت داشتند، می گوید که شاهد ضربه زدن به هاله از سوی شخصی بوده اند که پس از تهاجم، خود را در میان ماموران و لباس شخصی ها پنهان کرده است.
شاهدان عینی گفته اند یکی از عوامل لباس شخصی که توسط یک سرهنگ لباس شخصی فرماندهی می شدند، هاله را در برابر دوربین های اطلاعات و نیروی انتظامی به پهلوی هاله ضربه ای وارد ساخت. هاله سحابی پس از ضربه به پهلویش بر زمین افتاد. ماموران حتی فرصت ندادند که به وضعیت او رسیدگی شود. آن ها فحاشی می کردند و عربده می کشیدند. آمبولانسی در محل نبود تا اقدامات اورژانس را انجام دهد؛ به ناچار، در حالی که اطرافیان، تن نیمه جان هاله را به سوی خودرو سواری می کشیدند و در شرایطی که نیمی از بدنش از در بیرون بود، همان ماموران لباس شخصی و مسلح، در خودرو را بر بدن نیمه جان او فشار می دادند. ماموران، ده تن از شزکت کنندگان در مراسم عزاداری را پس از ضرب و شتم بازداشت کردند و به پلیس امنیت تهران بردند. آن ها، تابوت مهندس سحابی را از دست تشییع کنندگان ربودند، «مراسم نماز را، بر خلاف موازین دین و اخلاق لغو، و جسد» را توسط ماموران خودشان، به گورستان منتقل و گورستان را با ماموران مسلح خود محاصره کردند. ماموران، جسد هاله را نیز مجددا به گروگان گرفتند و اجرای مراسم تدفین را بر خلاف «عرف و اخلاق مذهبی»، در همان شب، به خانواده سحابی اجبار کردند. این نخستین تدفین شبانه در گورستان لواسان بود. «تغسیل و کفن» در تاریکی و در سوله ای متروکه، بدون نور و حداقل امکانات لازم انجام شد.
ماموران امنیتی و لباس شخصی، که هر موبایل و دوربینی را ضبط می کردند، با ده ها دوربین، صحنه را ثبت کرده اند.
«خبرگزاری دانش جو» وابسته به «سازمان بسیج دانش جویی»، مرگ هاله سحابی را «مشکوک» اعلام کرد و سایت «رجانیوز» هم از دستگیری دو فرد مسلح در مراسم تشییع جنازه عزتالله سحابی خبر داد.
این خبرگزاری در گزارشی، پنج شنبه ۱۲ خرداد ماه ۱۳۹۰ برابر با ۲۰۱۱، با عنوان «از کشته شدن هاله سحابی چه کسانی سود میبرند؟» تلاش کرده حرکت سبز اسلامی (صلح طلبان حکومتی) و مخالفان حکومت اسلامی را عامل مرگ فرزند عزت الله سحابی معرفی کند.
«خبرگزاری دانش جو» نوشته که با شنیدن خبر درگذشت هاله سحابی «ذهن هر انسانی با توجه به سوابق ضدنظام سحابی و دخترش، به سمت نیروهای داخلی متمایل می شود.»
این ارگان سرکوب و سانسور حکومتی، «کشته شدن دختر سحابی که خود نقش بارزی در حوادث پس از انتخابات ۸۸ داشته است، بهترین نقشه ای بود که در شرایط کنونی اجرای آن ممکن شده بود.»
سایت «رجانیوز» هم در گزارشی ادعا کرده است: «یگان امداد منطقه لواسانات ناجا یک نفر را که حامل سه بمب دستی ریموت دار بود، دستگیر کرد و در یک مورد دیگر نیز فردی که سه کلت کمری را حمل می کرد که با کالیبر گلوله هایی که در ایران موجود نیست، بازداشت کرد.»
دیگر رسانه های حکومتی نیز پس از انتشار خبر درگذشت هاله سحابی، تلاش کردند که مرگ وی را تنها ناشی از عارضه قلبی عنوان کنند.
این در حالی است که شاهدان عینی اعلام کرده اند هاله سحابی بر اثر هجوم نیروهای امنیتی و ضرب و جرح جان خود را از دست داده است.
سایت هایی هم چون «رجانیوز»، درگیری نیروهای امنیتی با شرکت در این مراسم را تایید کرده و حتی ادعا کرده که پلیس در انتقال هاله سحابی به بیمارستان نیز با خانواده وی همکاری داشته است.
نوع ارائه خبر رسانه ها و سایت های حکومتی درباره نحوه درگذشت هاله سحابی، ادامه همان روشی است که در دو سال گذشته در دستور کار قرار داده اند. این سایت ها و خبرگزاری ها، در جریان اعتراضات پس از مضحکه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، اخباری از این دست مبنی بر دستگیری افراد ناشناس منتشر می کردند تا بعدها این افراد را مسئول هرگونه حادثه ای معرفی کنند.
سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی، هرگز مسئولیت حوادث دو سال گذشته از جمله جان باختن دست کم بیش از صد تن از معترضان را همواره تلاش کرده اند «دشمنان را آمر و عامل» این حوادث معرفی کنند.
آن چه که در این مورد کاملا روشن است و قابل پرده پوشی نیست قتل هاله، مستقیما توسط مامورین امنیتی حکومت اسلامی است.
عزت الله سحابی، از روز نهم اردیبهشت و به دلیل سکته مغزی به بیمارستان منتقل شد او یک ماه گذشته در کما بود و ساعت ۲ و ده دقیقه بامداد سه شنبه در گذشت. دیروز و در جریان تشییع پیکر این فعال سیاسی، دختر او جان باخت.
یحیی شامخی، فرزند هاله سحابی در مصاحبه با «روز» از درگیری در جریان تشییع پیکر پدر بزرگش خبر داده و گفت: «پیکر پدر بزرگم را که از خانه خارج کردیم اجازه تشییع ندادند می خواستند سریع جنازه را بگیرند و ببرند. فضا متشنج شد و درگیری هایی رخ داد در همین حین که جنازه را به زور می کشیدند تا ببرند مادرم افتاد. بی هوش بود همراه پدرم به درمانگاه بردند اما نیم ساعت بعد خبر آمد که دکترها گفته اند بر اثر ایست قلبی رفته و…»
او می افزاید: «دو پزشک معتمد خانواده که عضو فامیل هستند پیکر مادرم را معاینه کردند و گفتند که ضربه نمی توانست عامل ایست قلبی شود بلکه شرایط بسیار عصبی و پراسترسی که به علت وجود بسیار زیاد ماموران امنیتی و نیروهای مختلف لباس شخصی و… به وجود آمده بود و نوع رفتار این نیروها و برخوردهایی که کردند و فضای وحشتناکی که ایجاد کردند منجر به ایست قلبی مادرم شده. مادرم عکس پدرش را در دست داشت عکس را کشیده و پاره کردند و ایست قلبی و جان باختن مادرم نتیجه فضای استرس و بالا گرفتن تشنج و عصبی بودن وضعیت موجود بود.»
فرزند هاله سحابی، سپس از درگیری های خود ماموران با هم سخن می گوید: «قرار نبود جایی ببرند اما بردند پزشکی قانونی کهریزک. گویا گروه های مختلفی دخیل بودند در این امر و اختلافاتی داشتند با هم. بردند و بدون این که روی جنازه کاری کنند آوردند و شبانه مادرم به خاک رفت.»
وی، هم چنین خبر می دهد که خانواده اش اجازه برگزاری هیچ مراسمی ندارند و می گوید: «بنا داشتیم مراسم پدر بزرگ و مادرم هم زمان برگزار شود اما همین الان که با شما صحبت می کنم به ما گفتند باید لغو شود و اجازه هیج مراسمی نیست.»
یک شاهد عینی نیز به رسانه ها گفته است: در برخورد اول ما خانم ها و از جمله هاله سعی می کردیم مسیر را باز کنیم تا تشییع انجام شود. همان جا ضربه روحی شدیدی بر هاله وارد شد. «ما به اتفاق هاله جلو تر از بقیه بودیم و یکی از پرسنل نیروی انتظامی عکس مهندس را از دست هاله گرفت و پاره کرد. بعد خواست هاله را بزند ما فریاد کشیدیم و من داد زدم که به دختر متوفی را هم رحم نمی کنید؟ دستش را عقب کشید. هاله به شدت ناراحت شده بود که چرا عکس مهندس را پاره کردند که دیدیم عکس های مهندس را از دست همه می گیرند و پاره می کنند. بچه ها را کتک می زدند و جنازه را به زور گرفتند در همین حین هاله افتاد
این شاهد عینی که از نزدیکان هاله سحابی است توضیح می دهد: «آن ها جنازه را گرفته بودند و می خواستند ببرند داخل آمبولانسی که تدارک دیده بودند و دفن کنند. هاله جلو رفت که اعتراض کند و بگوید که حداقل به حرف خودتان پایبند باشید که افتاد من آن موقع یک متری او بودم ندیدم مشتی یا لگدی بزنند اما دوستانی که در زاویه دیگر بودند گفتند هاله را هل دادند و برای همین افتاد. بعد هم که دچار ایست قلبی شد اما مساله اساسی این است که آقایان در این چند روز تمام شرایط را برای ایست قلبی هاله فراهم کردند تمام اتفاقاتی که افتاد فشارهایی که بر هاله و همسرش، آقای شامخی وارد کردند و همه توهین ها و تهدیدها و فشارها، شرایطی را به وجود آورد که منجر به جان باختن هاله شد. حتی وقتی هاله افتاده بود و دچار ایست قلبی شد او را سوار ماشین که کردند با چنان خشونتی پاهای او را فشار دادند تا وارد آمبولانس کنند که واقعا وحشتناک بود.
این شاهد عینی سپس می افزاید که اگر علت مرگ یک ایست قلبی ساده بود چرا این همه فشار آوردند تا شبانه هاله را دفن کنند؟ ایست قلبی نتیجه فشارهای ماموران امنیتی و جو متشنج و درگیری ای بود که ایجاد کرده بودند و مسئولیت آن با جمهوری اسلامی است.
وی، توضیح می دهد: دیروز از صبح انواع ماموران امنیتی، انتظامی، لباس شخصی و… را در آپارتان ۱۰۰ متری هاله ریخته بودند ما نشسته بودیم آن ها مدام می گفتند باید همین امروز هاله را دفن کنید بعد از ظهر پیکر هاله را از منزل آوردیم سوار آمبولانس کنیم که جلوی منزل، جسد را گرفتند و با خود بردند تا ساعت ها نمی دانستیم کجاست. بعد گفتند برای پزشکی قانونی برده بودند کهریزک. نزدیک غروب برگرداندند. شب در غسال خانه کوجک قبرستان که نور نداشت شستند و این قدر شرم آور بود که غسال خانه تاریک را با نور چراغ های ماشین روشن می کردند و دو پروژکتور نیز آوردند که قبرستان تاریک را روشن کنند و… همه این ها نشان می دهد که ایست قلبی عادی نبوده و از چه می ترسند.
علاه بر این ها، احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری که قرار بود «نماز را بر پیکر عزت الله سحابی اقامه کند و در تشییع جنازه حضور داشت» به رسانه ها، گفته است: «من در دو سه متری خانم سحابی بودم. درگیری سر جنازه بود و یک باره با فریاد پزشک بیارید و… متوجه شدم که ایشان افتاده اند بالای سرشان رفتم روی زمین افتاده بودند و کسانی که شاهد بودند می گفتند یکی از ماموران عکس عزت الله سحابی را از دست ایشان گرفته، پاره کرده و بعد به او ضربه ای زده و خانم سحابی را زمین انداخته است. در اصل ماموران می خواستند جنازه را سوار آمبولانس کرده و ببرند و جوانانی که زیر جنازه بودند اجازه نمی دادند و درگیری شده بود و به این قضیه منتهی شد.»
او، می افزاید: «همان زمان جنازه مهندس سحابی را با خود بردند و مراسم نماز را خودشان به جا آوردند. تعداد زیادی را نیز دستگیر کردند که بعد آزاد کردند اما ۱۲ نفر هم چنان در بازداشت هستند که یکی از آن ها حامد، یکی از فرزندان من است.»
لباس شخصی ها علاوه بر عروس مهندس عزت الله سحابی یکی از عروسان خانواده طالقانی را نیز دستگیر کردند و به کلانتری میدان نیلوفر بردند که هر دوی آنان پس از چند ساعت آزاد شدند.
نیروهای امنیتی درب مسجد را بستند و افراد مسن را داخل مسجد زندانی نمودند و جوانان را با ضرب و شتم به داخل خودروهای نیروی انتظامی بردند و به نقاط نامعلوم منتقل کردند.
علاوه بر این نیروهای لباس شخصی پلاک خودروهایی را که برای شرکت در مراسم سحابی در خیابان سهرودی حاضر شده بودند می کندند. در این میان حتی پلاک چند خودروی آژانس که اقوام نزدیک سحابی را به مسجد آوردند هم توسط لباس شخصی ها کنده شد.
تعدادی از «مادران صلح» دستگیر شدند که با تاریکی هوا خبر رسید که آزاد شدند اما گزارش از ضرب و شتم آنان حین دستگیری ها خبر می دهد.
تعداد نیروهای لباس شخصی از تعداد شهروندانی که برای شرکت در مراسم به مسجد حجت بن الحسن آمده بودند بیش تر بودند. آن ها با توحش هر که را در مسجد بود می زدند.
مامورین حکومتی، با وحشی گری تمام و ضرب و شتم شرکت کنندگان در مراسم خاک سپاری پدر هاله، پیکر بی جان و کوبیده شده هاله را به درمانگاه لواسان منتقل کردند. طبق گفته اکبر دلاور، کارشناس مرکز فوریت های پزشکی لواسان «وقتی خانم سحابی را به این مرکز منتقل کردند، حداقل ۳۰ دقیقه از زمان فوت او می گذشت.»
علیرضا جانه، یکی از آدم کشان حکومتی، در مورد این قتل به خبرگزاری حکومتی ایسنا گفت: «خانم هاله سحابی بیماری قلبی داشتند. مدارک پزشکی وی نیز موجود است. فوت پدر و گرمای هوا مزید بر علت و منجر به فوت ایشان شد.»
احتمالا اگر شانسی هم برای زنده ماندن هاله وجود داشت مامورین در راه بیمارستان، این شانس را از او گرفتند و کار او را یک سره کردند.
جانیان حکومتی، برای سرپوش گذاشتن بر این وحشی گری و قتل عمدشان، خانواده سحابی را وادار کردند تا پیکر خانم سحابی را شبانه دفن کنند. پیکری که باید به پزشکی قانونی منتقل می شد و برای مشخص شدن علت مرگ به عنوان سند جنایت حکومت آدم کش مورد کالبد شکافی و تحقیق توسط پزشک قانونی بی طرف قرار می گرفت، اما جانیان حکومت، شبانه جسد او را در گورستان لواسان و در کنار پدرش، دفن کردند. بنابراین، جامعه ایران، جنایت دیگری را در پرونده سرتاسر جهل و جنایت و ترور حکومت اسلامی، ثبت کردند.
آن چه که به معنای واقعی می تواند جلو بربریت و و حشی گری حکومت اسلامی را بگیرد و زمینه را برای سرنگونی آن فراهم سازد تغییر فرهنگ سیاسی در جامعه است. فرهنگ سیاسی و اجتماعی مردم، نباید اجازه دهد که دولت ها به حرمت و موجودیت انسان ها بی رحمتی کند تا چه برسد که جان انسان ها را بگیرد.
باین ترتیب، برخورد ماموران هر روز وحشی تر و خشن تر از روز پیش می شوند و لحظه ای نیست که جنایت جدیدی نیافرینند. تهدید و ترور، تجازو و غارت، شکنجه و اعدام کسب کار دایمی همه سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی است. آن ها، هم چون هیولاهایی تشنه خون هستند و هرگز ماشین آدم کشی حکومت اسلامی نیز از حرکت باز نمی ایستد. از این رو، تنها زمانی جامعه ایرانبه به ارمش و آزادی و عدالت و برابری خواهند رسید که کلیت حکومت اسلامی با قدرت و مبارزه کارگران و مردم محروم و آزاده سرنگون شود تا آن ها، سرنوشت خود و جامعه را به دست خویش رقم بزنند.
شنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۰ – چهارم یونی ۲۰۱۱
bahram.rehmani@gmail.com