م. سیرانی
در طول ۳۲ سال گذشته بیش از صدها نفر از نیروهای اپوزیسیون در خارج از ایران در کشورهایی مانند ترکیه، عراق، پاکستان، قبرس، آلمان، ایتالیا، فرانسه توسط مزدوران رژیم فاشیستی حاکم بر ایران به طرزی فجیع و ناجوانمردانه ترور شده اند. اگر چه که در طول این سالها به علت زدو بندهای اقتصادی هیچ یک از این جانیان دستگیر، محاکمه یا مجازات نشده اند (بجز یک یا دو مورد) اما بر هیچ کس پوشیده نیست که در تمام این فعالیتهای تروریستی ماموران سفارت خانههای رژیم اسلامی نقش مهمی داشته اند و اصولاً سفارت خانههای رژیم نمایندگی بخش وزارت اطلاعات رژیم در خارج از کشور را به عهده داشته و دارند.
با توجه به تجربه ۳۲ سال گذشته و بر مبنای شواهد موجود میتوان مسئولیت و ماموریت سفارتخانههای رژیم در خارج از کشور را به طور کلی به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول شامل جمع آوری اطلاعات مهمی از قبیل: شناسایی فعالین سیاسی مخالف رژیم، دامنه فعالیتها و ارتباطات این افراد، نقاط ضعف و قدرت آنها، آدرس محل سکونت، شماره تلفن، شغل، ساعت رفت و آمد، شناسایی بستگان و آشنایان این افراد چه در داخل و چه در خارج از ایران میباشد. در بخش دوم مسئولیت سفارت خانههای رژیم تهیه مواردی از قبیل برقراری پلهای ارتباطی بین مزدوران فرستاده شده از طرف رژیم، جذب مزدوران جدید از بین ملیتهای ایرانی، افغانی و بعضی از کشورهای عربی، آفریقایی، تهیه محل سکونت آنها، پوشش این مزدوران در قالب فعالیتهای اقتصادی، دانشجویی، مذهبی، فرهنگی، حمایت مادی این افراد، تهیه پاسپورت و مدارک شناسایی جدید جهت نقل و انتقال این افراد در مواقع ضروری به کشورهای دیگر و نکاتی از این قبیل میباشد. خبر پخش شده در تلویزیون دولتی نروژ(NRK) یکبار دیگر فعالیتهای غیر قانونی لانههای جاسوسی رژیم اسلامی در خارج از کشور را افشا نمود. این خبر و تجربه ۳۲ سال گذشته همراه با ترور ناجوانمردانه صدها تن از هموطنان بیگناه ما در خارج از کشور، من را بر آن داشت تا با شفافیت کامل سخنی چند را با اعضای کمپین سفارت سبز در میان بگذارم.
اعضای کمپین سفارت سبز:
تک تک ما ایرانیها بخوبی به این نکته مهم واقفیم که رژیم اسلامی در روند استمرار خود در مقایسه با سالهائ اولیه شکل گیریش تغییرات بسیاری داشته است. به عنوان مثل در سالهائ اولیه بعد از قیام سال ۵۷ تا سال ۶۰ بخشی از نیروهایی اپوزیسیون توانسته بودند در بخشهای مختلف این رژیم نفوذ کرده و حتی در پستهای عالیرتبه مشغول به کار باشند. در این مورد به عنوان مثال از دریادار افضلی که یکی از اعضای حزب توده بود و فرماندهی نیروی دریایی رژیم را به عهده داشت میتوان نام برد. نمونه دریادار افضلی و دیگرانی از این قبیل تجربهای بود برای رژیم که شرایط استخدام و گزینش افراد را در بخشهای حساسی مانند وزارت دفاع، وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه بقدری سخت و مشکل نماید تا از بروز اشتباهت گذشته جلوگیری نموده و مانع از ورود نیروهایی نفوذی مخالف به این بخشهای مهم گردد. البته نگفته نماند که دامنه سختگیریهای این رژیم فقط معطوف به این وزارت خانههایی که نام بردم محدود نمیشد و نمیشود. رژیمی که حتی برای ورود دانشجویان به دانش گاهها کمیته گزینشی تعیین میکند طبیعتا باید برای گزینش استخدامی در وزارت خانه های فوق شرایط سختتری داشته باشد. از این توضیح مختصر که بگذریم، شخص من به اصل تغییر کاملا واقف و آگاه بوده و بر این عقیده هستم که پدیدها در حال سکون و ثابت نیستند و دائماً در حال تغییر هستند. بالطبع انسان هم از این مجموعه جدا نبوده و نیست. انسانها تحت تاثیر عوامل مختلف و شرایط گوناگون دائماً در حال تغییر هستند، گاه این تغییرات میتوانند مثبت باشند گاه منفی. در اینجا وارد بحث تغییرات منفی نمیشوم، چون به شخصه و به عنوان یک فرد ایرانی این اقدام قطع همکاری شما اعضای کمپین سفارت سبز را با سفارتخانههای رژیم یک تغییر مثبت ارزیابی و قلمداد میکنم. اما لازم میدانم که در مورد تغییرات مثبت نکاتی چند را با شما در میان بگذارم و شاید در این رهگذر بخشی از مسؤلیت شما را یادآوری نمایم. اصولاً تغییر مثبت نمیتواند در مرحله حرف تنها خلاصه شود و یا برای دیگران قابل پذیرش باشد. تغییر مثبت زمانی به معنای واقعی کلمه پذیرفته میشود که نه تنها در مرحله حرف خلاصه و محدود نباشد بلکه در مرحله عمل و کردار هم بازتاب داشته باشد و بین حرف و عمل هم یک تناسب و توازن وجود داشته باشد و یا تناقضی بین حرف و عملکرد وجود نداشته باشد. در اینجا با ذکر یک نمونه به بخشی از تناقض موجود در کمپین سفارت سبز اشاره میکنم. شما (کمپین سفارت سبز) در بیانه خود در خصوص تغییر وزیر امور خارجه( منوچهر متکی)اشاره کرده اید که:
اما حضور ایشان درین تصدی موجبات ابقای دیپلماتهای دلسوز و ومجرب وزارت خارجه را در پستهای مهم و کلیدی ممکن می ساخت.و بطور حداقلی مانع از حراج و به مصادره گذاشتن منافع ملی میگردید.این کمپین بارها شاهد مقاومت این عزیزان و بزرگواران در مقابل زیاده خواهیهای مشاورین اعزامی و منتصب دولت کودتا درین وزارتخانه بوده است.با بر کناری دیپلماتی که قریب عمر این رژیم در وزارتخارجه حضور داشته و دیپلماتی کاریری و به الفبای دیپلماسی و مذاکرات سیاسی و چگونگی حفظ منافع و مصالح ملی حداقل آشنایی رسمی را داشته است،اینک با بر کناری وی و تصرف و فتح کامل و نهایی این وزارت توسط یکی از سرسپردهترین اعضای باند مافیایی کودتا دیگر کوچکترین فرصت و امکانی برای کارکنان و دیپلماتهی دلسوز این وزارت برای حفظ منافع ملی و مقاومت در برابر کودتاگران باقی نمانده،با کامل شدن یکی از مراحل نهایی کودتا اینک زمینه برای حراج نهایی منافع و مصالح ملی و امضای قرادادهای استعماری و مصادره آخرین مصالح و منافع ملی باقی مانده این ملت تنها بخاطر بقای این رژیم دیکتاتوری مذهبی فراهم گردیده است. |
با توجه به متن فوق میبینیم که کمپین سفارت سبز چهره بسیار زیبا و دلپسندی هم به وزارت امور خارجه هم به وزیر امور خارجه (منوچهر متکی) و هم به کارمندان سفارت خانههای رژیم داده است. با توجه به تناقضاتی که در این بیانیه میباشد، با توجه به توضیحاتی که در ابتدای این مقاله مبنی بر دست داشتن سفارت خانههای رژیم اسلامی در ترور مخالفین در خارج از کشور ارائه شد، و با توجه به تائید همین نکته توسط یکی از اعضای کمپین سفارت سبز طی مصاحبه با کانال تلویزیونی نروژ (حیدری دیپلمات استعفا داده در نروژ) چند سوال کلیدی مطرح میشود که اعضای کمپین سفارت سبز باید صادقانه و شفاف به آنها پاسخ گوی باشند. پاسخ گویی شفاف به این سوالات نشان دهنده احساس مسئولیت کمپین سفارت سبز در قبال ملت ایران به صورت عام و حفظ جان میلیونها نفر ایرانی خواهد بود که بخاطر استبداد و سرکوب این رژیم فاشیستی مجبور به ترک ایران شده اند. آیا میتوان وزارت امور خارجه این رژیم را حامی منافع ملی ایران و ایرانیان نام گذاشت؟ آیا کلّ این رژیم حامی منافع ملی ایران و ایرانیان بوده است که وزارت امور خارجه آن بتواند باشد؟ آیا وزارت خانه یی که یکی از مسئولیتهایش همکاری در ترور مخالفین در خارج از کشور بوده است میتواند حامی منافع ملی ایران و ایرانی باشد؟ آیا ترور مخالفین سیاسی در خارج از کشور به معنای حمایت از منافع ملی ایرانیان تلقی میشود؟ آیا منوچهر متکی حامی منافع ملی ایران و ایرانیان بوده است؟ آیا حضور منوچهر متکی در وزارت امور خارجه باعث میشده است که دیپلمات های دلسوز، وطن پرست، مجّرّب، حافظ منافع ملی در این وزارت خانه استخدام میشده اند؟ آیا همکاریهای سفارت خانههای این رژیم فاشیستی – اسلامی با عاملین این ترورها به منزله حفاظت از منافع ملی ایران و ایرانی باید تلقی شود؟ آیا استخدام مزدوران رژیم اسلامی که عزیزترین فرزندان این آب و خاک را در طول ۳۲ سال گذشته ترور کرده اند یا در این ترورها به هر نحوی همکاری داشته اند باید به نام دیپلماتهای دلسوز، وطن پرست، مجّرّب و حافظ منافع ملی نام گذاری گردد؟ و در انتها آیا افشای نام مزدوران و جاسوسان رژیم اسلامی که تحت پوششهای مختلف دانشجویی، شرکتهای اقتصادی، سازمانهای فرهنگی ، مذهبی، پناه جویی، توریستی اقدام به شناسایی و شکار فعالین سیاسی میکنند آیا بخشی از وظیفه و مسئولیت کمپین سفارت سبز در قبال ما ایرانیان نباید باشد؟ آیا خانواده های این عزیزانی که در طول این ۳۲ سال در خارج از کشور ترور شده اند نباید به لیست اسامی قاتلین عزیزانشان دسترسی داشته باشند؟ و آیا ما به عنوان افرادی که بخاطر استبداد و سرکوب وحشیانه این رژیم فاشیستی مجبور به ترک ایران شده ایم و در طی این ۳۲ سال گذشته شاهد ترور صدها نفر از عزیزانمان بوده ایم، بخاطر حفظ جانمان آیا دارای این حق نیستیم که که به لیست اسامی مزدوران و جاسوسان رژیم اسلامی در خارج از کشور دسترسی داشته باشیم؟ به اعتقاد من این موضع مهم هم حق طبیعی تک تک ما ایرانیانی است که در تبعید زندگی میکنیم و هم مسئولیت مهم کمپین سفارت سبز.
م. سیرانی ۳۱/۰۳/۲۰۱۱