خنده را جدی بگیریم

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

فرنگیس حبیبی

اخیراً به مناسبتی دنبال نام و احوالات کاریکاتوریست های زن می گشتم. با شگفتی در یافتم که هیچ کاریکاتوریست زنی در میان کاریکاتوریست های برجستۀ فرانسه، انگلستان، آمریکا، آلمان و کانادا دیده نمی شود. پرس و جو کردم و مسئله را با دوستانم در میان گذاشتم. دوستی گفت هنرکاریکاتور با چند خط خشک آنچه بیش از همه در چهره و هیکل کسی توی چشم می خورد به نمایش می  گذارد.

نمایشی که اغلب عاری از خیرخواهی و ملاطفت است و با هدف تمسخر و تحقیر صورت می گیرد. حال آنکه زنان رمانتیک هستند و مقصود خود را در قالب واژگانی رنگین ، آهنگین و مواج بیان می کنند.
فکرم از کاریکاتور به فکاهی نویسی و نمایش های تک نفرۀ خنده دار کشیده شد. باز دیدم که مثلاً در فرانسه، تا قبل از دهۀ نودٍ قرن بیستم، کمدین طنز پرداز در میان زنان تقریباً وجود نداشته است. و امروز نیز در جمع بازیگران فکاهی بیشتر از سه چهار زن هنرمند موفق طنز نویس دیده نمی شود.
آیا خنداندن کاری مردانه است؟ این پرسش در گوشۀ ذهنم خانه کرده است.  می گویند خندیدن از شاخص های انسانی است و حیوانات با خنده بیگانه اند. برگسون، فیلسوف فرانسوی اوائل قرن بیستم، معتقد است که "خنده موسیقیِ جان است". پس چگونه است که زنان به ساختن این موسیقی بی میل بوده اند؟ چرا هیچ دلقک زنی در سیرک ها نمی بینیم ویا در دربار سلاطین ـ حتی در دنیای غیر مسلمان ـ هیچ زن بذله گویی را سراغ نداریم که برای تفریح خاطر بزرگزادگان ذوق آزمایی کرده باشد؟
در آستانۀ هشتم مارس این پرسش ها را همچون گرده هایی در فضای ذهن خوانندگان می پراکنم شاید به جوانه های پاسخ بدل شوند.
پاسخ نارسی که در سر من شکل گرفته است و در بیان آن از برگسون کمک گرفته ام اینست که خنده گسستی است در حالات عادی بدن و رفتار های اتوماتیک زندگی معمولی. وقتی می خندیم بدن ما از حالت تعادل متعارفش بیرون می آید. گسستی در رشته رفتار های معمول و خودکار گونه امان پدیدار می شود و وجودمان برای لحظاتی کوتاه در واحه ای سوای مکان و زمان عادی قرار می گیرد. انگار که پروازی کوتاه را تجربه کرده باشیم، حسی از گشایش و آزادی در درونمان پخش می شود و سبک می شویم. لذت خنده از همین سبکبالی سرچشمه می گیرد و شاید همین لذت و حس آزادی است که سبب شده خندۀ زنان را در ملاء عام نکوهیده شمرند.
در ایرانٍ چهل پنجاه سال پیش، و امروز نیز در خرده فرهنگ سنتی ـ مذهبی، دخترانی که در کوچه و خیابان می خندیدند دخترانی جلف و سبک توصیف  می شدند. حتی بیاد دارم در اوائل انقلاب دختری را از دانشکده ای اخراج کردند. یکی از اتهاماتش که گروه های سیاسی چب نیز با آن موافق بودند این بود که زیاد می خندیده است.
اگر خندیدن را گسسنی در روال عادی و متعارف رفتار ها بدانیم، از دیدگاه سنتی ـ مذهبی این وقفه در نزد زنان تمردی سزاوارٍ سرزنش به شمار می آید. زنی که می خندد و طبیعتاً خنده را پخش می کند از قالبی که برای رفتارهایش تعیین و برسمیت شناخته شده است خارج می شود. بیرون از صف حرکت می کند و این امر مخاطراتی در پی دارد که از آن جمله است انتشار بی ضابطۀ لذت و حس آزادی.
حال اگر خندیدن در ملاء عام برای زنان نکوهیده است، خنداندن می تواند به مراتب کاری گناه آلود تلقی شود. از این روست که می بینیم زنان در بسیاری از هنرها چون سرودن شعر، نقاشی، خوش نویسی، گلدوزی ، موسیقی و قصه گویی در تمام دوره ها و تمدن ها دستی در کار داشته اند ولی در هنر خنده پردازی یا نمایش های فکاهی، حتی در کشور های غربی، از نورسیدگانند.
اگر به گنجینۀ ادبی ایران نگاه کنیم نه تنها معادل زنانۀ عبید زاکانی و یا ایرج میرزا را نمی یابیم بلکه از نمونۀ زنانۀ عمران صلاحی نیز اثری نمی بینیم. چرا که نویسندگان و شعرای زن ایران چندان در تکاپوی بیان امواج تاریک اندوه و درد زندگی بوده اند، آنچنان واقعیت تراژیک محیط آن ها را در چنگال خود گرفته بوده است که مجالی برای طنز گویی نداشته اند. و شاید ناخودآگاه با بیان جنبۀ تراژیک و جدی واقعیت آسان تر می توانسته اند خود را در حرفۀ نویسندگی " به ثبت رسانند"، حرفه ای که تا صد سال پیش صد در صد مردانه بود. شاید هم آن اعتماد به نفس"مردانه" را ننداشته اند که طنز بگویند ولی اگر خنده ای بر لب کسی نشکفت از میدان در نروند.
با این حال در ده پانزده سال گذشته، در پهنۀ ادبیات زنان در ایران  آثاری پدید آمده است که  نشانۀ اعتنای جدی زنان به طنز است.در این زمینه می توان نمونه واراز "ماجراهای غریب آقای الف در غربت" اثر گلی ترقی، "حکایت ساختن مبال در بم" نوشتۀ سهیلابسکی، " عطر سنبل، عطر کاج"، اثر فیروزۀ جزایری(دوما)، "گورستان شیشه ای"، اثر سرور کسمایی و البته "پرسپولیس"، نوشتۀ مرجان ساتراپی یاد کرد. در برخی از اشعار خام سیمین بهبهانی نیز طنزی آشکار نهفته است.
هدف اولیۀ هیچیک از این آثار خنداندن مخاطبان نبوده است. نه حس غربت و کسالت "آقای الف" که از ایران مهاجرت کرده است (گلی ترقی)، نه داستان انقلاب از نگاه یک دختر بچه(مرجان ساتراپی)، نه  حکایت زلزلۀ بم و ساختن مبال برای آسیب دیدگان آن(سهیلا بسکی)، نه جوانی که نام و عکسش بروی سنگ قبری قرار گرفته است ولی خود زنده و سرگردان برای پس گرفتن عکسش دوندگی می کند(سرور کسمایی)هیچیک موضوعی برای خندیدن نیست. ولی این نویسندگان توانسته اند از این صحنه ها و از غم و بی خانمانی و بیهودگی و حسرتی که از آن ها تراوش می شود فاصله بگیرند و با نگاهی غیر متعارف و خارج از قالب های رایج به آن ها بنگرند و روایت و جلوۀ دیگری از واقعیت تبعید، انقلاب، جنگ و زلزله ارائه دهند.
این آثار ـ و شاید بتوان نام های دیگری را نیزبه آ ن ها افزود ـ نشان می دهتد که توانایی آفرینش طنز در نویسندگان زن امروز ایران در حال شکفتن است. پرسش اینست که آیا می توان به این استعداد میدان بروز گسترده تری داد؟ به سخن دیگر می توان خنده و طنز را جدی گرفت و به عنوان یک شکل هنریٍ تمام عیار در جهت بازنمایاندن نکته ها و صحنه ها و زیر و بم های زندگی زنان به آن پرداخت؟ آیا نمی توان قانون چند همسری، مقررات دیه، سهمیه بندی دانشگاه ها، بازرسی های بدنی، جدا سازی فضا ها و هزاران ماجرایی را که هر روز در تاکسی، مطب دکتر، اطاق بازجو، فرودگاه، دفترروزنامه، ادارۀ سانسور، کارخانه، آشپزخانه، دفتر فالگیرو محضردار رخ می دهد، خمیرمایۀ حکایات و امثال و حکمی زنانه قلمداد کرد و  آن ها را در قالب نوشته، نمایش، ویدئو، عکس و داستان مصور منتشر کرد؟ آیا بدین ترتیب نمی توان فرهنگ تازه ای مبتنی بر طنز اشاعه داد که جوک های "ترکه و رشتیه و قزوینیه" را کمی عقب براند؟
 چنین بیان هنری گسترۀ همدلی های زنانه را بیشتر می کند و اعتماد به نفسی را همراه با سبکبالی  در میان زنانی که الزاماً با ادبیات سیاسی و حقوقی انس و الفتی ندارند  بوجود می  آورد. قابلیت درک و جذب زبان طنز و فکاهیلت مرز های طبقاتی را نیز پشت سر می گذارد. زبان هوشمند ـ و نه گزنده ـ طنز دعوتی است به تأمل و از همین رو درجۀ تسامح را در جامعه بالا می برد و به تلطیف مناسبات کمک می کند.
زنان هنرمند و نویسنده و فعالان عرصۀ زنان در سال های گذشته چندان خلاقیت، تلاش و درایت از خود نشان داده اند که بی جا نیست امید داشته باشیم که با رشد فکاهیات زنانه به افق های تازه ای از ارتباط مدنی دست یابند.
چشم و لبشان پر خنده!

مارس ۲۰۱۱
 

                                                          جامعه رنگین کمان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.