داریوش محمدی
«برگزاری متفاوتِ مراسم» تشییع جنازه ی شهید صانع ژاله با شهید محمد مختاری، نشان می دهد که این مراسم «توسط مردم» و به صورت خودجوش برگزار نشده است.
«حضور چهره های شناخته شده و تدارکات وسیع و پشتیبانی صوتی و تصویری صدا وسیما» تائید می کند که مراسم تشییع جنازه شهید ژاله دستِ کم در تهران توسط حاکمیت ساماندهی شده است.
به این شواهد می توان «قرق شدن دانشکده هنر و برخورد شدید با دانشجویان و انجمن اسلامی این دانشکده» را افزود. در این حال کشف «انگیزه ی حاکمیت» برای تدارک این مراسم چندان دشوار نیست.
در حالت نخست، صانع ژاله یک دانشجوی بسیجی است که مخبر حسین شریعتمداری بوده و تصاویر او در کنار آیت الله منتظری و نوشته ی او در نشریه ای برانداز! نوعی فریب انجمن اسلامی توسط اقتدارگرایان بوده است و مصاحبه ی برادر او با رسانه های خارجی دروغ بوده و برادر دیگر او هم در مصاحبه با صداو سیما تحت فشار نبوده است. در این صورت، حاکمیت باید «تفاوت» این بسیجی را با بسیجیانی که ادعا می کند در جریان اعتراض های اخیر شهید شده اند، روشن کند و یا بپذیرد که در حال «بهره برداری استثنایی / سیاسی و غیر اخلاقی از شهادت یک انسان و تاخیر در دفن او»، برای فشار بر قوه ی قضائیه و افکار عمومی است.
در حالت دیگر، حاکمیت از «ترس» این که ماجرای شهادت صانع ژاله، به «شاهدی» برای رفتار خشونت طلبانه و تناقض در رفتار و گفتار حاکمیت و ماهیت غیر دموکراتیک آن ها تبدیل شود، دست پیش گرفته و با فرار رو به جلو برای «بسیجی سازی و شهید نامی» او سنگ تمام گذاشته است. «به خصوص» که این شهید به دو اقلیت قومی و مذهبی معترض و همراه با جنبش سبز تعلق داشته و در این صورت با شهید دیگر متفاوت بود! و در این حالت – زهی شرف، زهی اسلام، زهی اخلاق! – حاکمیت با «مصادره» شهید ژاله، در «موضعی واکنشی و تدافعی» گیج شده و ناخواسته به دام رفتار خود افتاده و بسیار زود هم مکافات دیده است. البته این کار به واکنش قوی سبزها در باز پس گیری این شهید بی ارتباط نیست.
حالت سومی هم وجود دارد. حاکمیت برای «فرار از آزمون ۲۵ بهمن»، «سناریویی برای مرگ این شهید طراحی کرده است. در این وضعیت، اقتدارگرایان قصد داشتند با اجرای این سناریو، نه تنها «ماجرای شهادت ندا آقا سلطان» را کم اثر و لوث کنند، بلکه از آن «دستاویزی برای برخورد با رهبران سبز» ساخته اند تا به وسیله ی آن به جنبش سبز و معترضان «انگ وابستگی و انحراف» بزنند تا آنها از «تداوم و تکرار» اعتراض بهراسند و محروم شوند. «ورود وحشتناک و وحشت زدهی» اقتدارگریان و همراهی نمایندگان مجلس، «هزینه های کلان و فراخوان سازمان تبلیغات اسلامی» در سراسر کشور، این فرضیه را تقویت می کند. با این حال «اطلاع رسانی وسیع سبزها» از یک طرف و «فراخوان راه سبز امید برای تجمع مجدد»، از طرف دیگر این سناریو را کم اثر و شاید نابوده ساخته و ظاهرا «بازهم تیر به چشم اسفندیار اصابت کرده است.»
«نکته مهمی» هم در این میان وجود دارد. رسانه های خبری از حضور فردی سپاهی – امنیتی به نام زین الدین انصاری خبر می دهند که پروژه ی جعل کردن کارت بسیج را برای حاکمیت (پیشنهاد و) اجرا کرده است. چه بسا «خوش بینی مفرط حاکمیت به عملکرد ماموان نظامی – امنیتیِ خود»، سبب شده است که به دام این تقلب آشکار بیفتد. در این حالت، انتشار مستنداتی توسط دوستان صانع و افشاگری جسورانه ی برادر او در خصوص سرقت عکس صانع، سناریوی حکومتی را، یک روزه افشا کرده و مطابق معمول «آگاهیِ مردمی چشم اسفندیار اقتدارگرایان را نشانه رفته است.» این نخستین باری نیست که حاکمیت به دام سناریوسازی های خام و عجیب و غریب و پر هزینه ی نیروهای اطلاعاتی و شبه نظامی می افتد.
دست کم در دو سال اخیر، نمونه های فراوانی از آن به چشم می خورد که سخنرانی مشهور سردار مشفق حاوی فهرست مفصل و مستندی از این دست خبط هاست.
جامعه رنگین کمان