کامبیز قائم مقام
آنچکه امروز در خاورمیانه مسلمان میگذرد تراژدی حکومتهایی هستند که جبر تاریخ را نادیده گرفته و از گذشتگان خود پند نگرفته اند امرور ما فقط با سرنگونی دیکتاتورها روبرو نیستیم چه بسا بخاطر سالهای خفقان اجازه رشد حرکتهای دمکراتیک داده نشده و در نتیجه نهادهای دمکراسی نتوانسته اند تشکلهای خود را بوجود آورند و در این جنبش خودبخودی آینده ملتی بخطر افتاده است. جالب اینجاست که این آقایان دیکتاتور تمام فرصتهای مناسب برای ایجاد دمکراسی در کشورشان را از دست داده اند و در آخرین لحظات نوشدارو را پس از مرگ سهراب برای حل مسائل ارائه میدهند.
از محمد رضا شاه عبرت نگرفتند، که بهترین فرصتها را برای ایجاد دمکراسی در ایران از دست داد و در زمانیکه هنوز ماندگاری سلطنت مورد بحث نبود حاضر بقبول دمکراسی برای جامعه نشد و در روزهایی که طوفان انقلاب همه جا را فرا گرفته بود آنوقت بسراغ نیروهالی دمکرات رفت که دیگر نه وقتی مانده بود و نه اعتمادی. این تکرار تاریخ امروز در تونس، مصر و بزودی سایر کشورهای عربی بصورت بارزی مشاهده میشود. اکثرا آینده این جنبشها معلوم نیست که بکدام سو کشیده خواهند شد. از طرفی با نهایت تعجب میبینیم که امروز حسنی مبارک پس از سی سال ریاست جمهوری که بدنبال کره شمالی و کوبا و سوریه معنای دیگری به سیستم حکومتی کشور بخشیده چه نظیر کشور های کره و کوبا یا سوریه سیستم های حکومتی را از "جمهوری" به "سلطتنی وراثتی" تغییر داده است. هر کدام از دیکتاتورهای این کشور ها فرزندان خود را برای حکومت پس از خود برگزیده اند. از جمهوری مانند ایران فقط نام آن باقی مانده است .
در این کشور ها جوامع آن بدلیل دیکتاتوری حاکم فقط نیروهای سنتی هستند که میتواند بصورت متشکل باقی بمانند. امروز سه نیرو در مصر بصورت متشکل موجود است، دولت ، ارتش ونیروهای مذهبی (در درجه اول فدائیان اسلام). درست است که بهرحال و سرانجام نیروهای مردمی راه خود برای بدست گرفته حاکمیت مردمی پیدا مینمایند ولی امروزه که شروع آشکار مبارزه است مشاهده میکنیم که با وجود شرکت وسیع نیروهای دمکرات تشکل عمده ای در این نیروها دیده نمیشود چون اغلب رهبرانشان خانه نشین شده بودند ومرکزیت انها از هم پاشیده شده بوده و نیروهای حکومتی با دقت در این سی سال آنها را زیر ذره بین قرار داده اند، نتیجتا فقط آن سه نیروی سنتی که در بالاگفته شد است که کارت برنده در دستشان است و عملا هرکدام بر سر کار بیایند مثل جمهوری اسلامی حتمآ با شعار دمکراسی خواهند بود و خفقان بدتری را پایه گذاری خواهند کرد. در اینجا نقش آمریکا بسیار حساس است چون این بار آمریکا تجربه جمهوری اسلامی را برای خود دارد و بسیار مواظب حکومت آینده خواهد بود. هر چند می بینیم که در تظاهرات امروز مصر خوشبختانه ازحرکتهای مذهبی خبری نیست و آنطور که مفسران آگاه با دیدگاههای مختلف فکری میگویند عنوان اینکه اگر مبارک برود کار بدست "اخوان المسلمین" خواهد افتاد اساسآ حقیقتی ندارد و تنها مورد استفاده دیکتاتوری حاکم برای ترساندن دولت های غربی و امریکاست. لذا امریکا با دقت و تجربه بیشتری عمل میکند. در اواخر حکومت شاه ژنرال هویزر بایران سفر کرد که مطمئتن شود ارتش کودتا نخواهد کرد سعی کرد آشتی بین دولت و و نیروهای مذهبی بوجود آورد شاه نا امیدانه دست بسوی نیروهای ملی که سالها آنها را سرکوب کرده بود دراز کرد سنجابی بختیار و صدیقی چهره های دمکرات و محبوب جامعه را بکمک خواست و گفت صدای انقلاب را شنیده است ولی بقول غربیها بسیار کم وبسیار دیر شده بود آمریکا در آخرین لحظات وقتی دید چاره ای ندارد از خیر شاه گذشت و در کنفرانس گادالوپ تصمیم به برکناری شاه گرفت ولی این تصمیم چاره ای نکرد و بخاطر نداشتن شناخت صحیح از جامعه ایران آنچه در ایران برسر کار آمد تبدیل بنوعی علیه امریکا شد که تا امروز ادامه دارد . ولی اینبار کشتیبان را سیاستی دگر آمد.آمریکا در مراحل اولیه جنبش در مصر موضع دو پهلو در برابر حوادث مصر گرفت مبارک را بخشی از همراهان غرب نامید ولی اصرار بر ایجاد دمکراسی درمصر نمود و آمریکا را همیشه طرفدار دمکراسی معرفی کرد و از مبارک خواست که در برابر خواسته های بجای مردم مقاومت نکند. البراده ای، یک مصری شناخته شده در جهان، رئیس سابق کمسیون بین المللی اتمی و رقیب مبارک فورا وارد مصر شد و خواستار برکناری مبارک گردید. فرمانده ارتش مصر چندی پیش در آمریکا بود لذا اینبار آمریکا بیگدار باب نخواهد زد. شرکت کنندگان در میدان این مبارزه را بیشتر مردم عادی مصر تشکیل میدهند و از اخوان المسلمین نه تعداد قابل مشاهده ای دیده میشود و نه شعار های ایشان در میان مردم پیداست. مبارک همان وضعیت شاه را پیدا کرده یعنی نمیداند آمریکا کدام طرف ایستاده است. فرق بین این دو دیکتاتور دراینست که شاه ار نظر مالی احتیاجی بامریکا نداشت ولی مبارک فقط ۳/۱ بیلیون دولار در سال کمک نظامی از امریکا در یافت میکند، کمکهای دیگر جای خود دارد. نتیجتا شانس ماندن مبارک از شاه بسیار کمتر است پیشبینی در رابطه با مبارک و وضعیت مصر بستگی به پارامترهای مختلف دارد ولی یک فاکت عوض نمیشود و آن اینکه خاورمیانه بصورت فعلی خود باقی نخواهد ماند. جمهوری اسلامی برای مردم مصر اشک تمساح میریزد، انگار جنبش سبزی در ایران اتفاق نیافتاده است. عجیب نیست که دیکتانورها فراموشکار میشوند و یا خود را بفراموشی میزنند . بهر حال شرائط خاورمیانه یکی از دشوارترین مراحل خود را طی میکند. معادلات صلح بین اسرائیل و فلسطین بطور کامل بهم خواهد خورد مگر اینکه ترکیب دولت جدید شرائط را بتواند بدان منوال که امروز میگذرد نگهدارد. ولی آنچه که پیداست آمریکا نمیتواند در رابطه خود با دنیای عرب مثل سابق بماند. چه مجبور است در این شرایط، همانطوریکه خود را مدافع آزادی در جهان اعلام میکند، بطور علنی از دیکتاتورها پشتیبانی نکند. آمریکا میداند تا زمانیکه چک سفید باسرائیل میدهد با اعراب مسئله خواهد داشت و حل مسئله فلسطین فقط و فقط در گرو روابط امریکا و اسرائیل خواهد ماند. لذا تا هنگامیکه امریکا از اسرائیل بدون قید و شرط پشتیبانی میکند، احساسات ضد امریکایی مردم عرب هرگز خاموش نخواهد شدو کسانیکه مثل مبارک در کمپ امریکا و اسرائیل قرار گرفته اند مورد اعتماد مردم عرب هرگر نخواهند بود. این تحولات در درجه اول آمریکا را در موقعیت استثنائی قرار خواهد داد همانطوریکه دیدیم اوباما از یکسو از مبارک دفاع میکند و ار سوی دیگر تنها راه حل را در فضای آزاد در مصر میبیند ولی این پیام دو پهلو همان نشان سقوط مبارک است که فکر میکرد با چسبیدن بامریکا حکومت او دائمی خواهد بود.
لوس آنجلس ۳۰/۱/۱۱
جامعه رنگین کمان