جنبش ملی آذربایجان، بن بست دو راه، سر آغازی بر راه نوین

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

دنیز ایشچی

در داخل جنبش ملی اخیر آذربایجان عمدتا دو جریان فکری با ویژگیهای خاص خود بصورتی سیستماتیک و تا حدودی منسجم و با ساختاری نسبتا متشکل در چالش و فعالیتند. این دو جریان فکری ساختاری را میشود به دو دسته " جنبش فدرال دموکرات آذربایجان" ، و " استقلال طلبان " تقسیم کرد. گرچه با بررسی اندیشه ها، برنامه ، ساختار و کارکرد سیاسی  این دو دسته میشود این نتیجه را گرفت که پیروان اندیشه فدرال دموکراسی متشکل، نسبت به دسته دیگر منسجم تر، سازمان یافته تر و از نظر اندیشه سیاسی و بافت تئوریک سیاسی یکپارچه تری بر خوردارند، ولی در عین حال این جریان هم از بیماریهای فکری سیاسی ویژه ای رنج میبرد که دود آتش آن از یکطرف به چشم مردم آذربایجان، از طرف دیگر به چشم تمامی جنبش آزادیخواهانه در چهارچوبه جغرافیایی ایران میرود.

راجع با اندیشه های تئوریک فکری "استقلال طلبان" زیاد صحبتی نمیکنم، چون که از یکطرف اندیشه های آنها با تاکید محوری افراطی بر ملیت ترک آذربایجانی، اندیشه های خود را تا حد نفرت و تقابل با ملیتهای دیگر ، خصوصا ملیت فارس گسترش داده و در درون جنبش ملی آذربایجان آنهایی را که مثل آنها افراط گرا نیستند را در صفوف خائنان ملّی قلمداد میکنند. صاحبان این اندیشه فکری که غیر از خود هیچ اندیشه سیاسی ملی را دارای مشروعیت سیاسی نمی دانند، به زحمت پیروان اندیشه فدرال دموکراسی را در حد و اندازه رفیقان نیمه راه خود قبول مینمایند. پیروان این اندیشه از نظر انسجام ساختاری از چندین محفل سازمانی کوچک در کنار تعداد پراکنده افراد منفرد هواداران بی سازمان در خارج از کشور  تشکیل میشوند. پیروان این اندیشه در داخل ایران هم عمدتا جوانان پرشور ملی گرای کم تجربه که از بابت اندیشه های تئوریک سیاسی دموکراتیک چندان قدرتمند نمیباشند و بیشتر بر شور و احساسات ملی متکی میباشند، تشکیل میگردند.

دسته دوم "جنبش فدرال دموکراتهای آذربایجان" که در تشکیلاتی به همین نام منسجم گردیده اند، میباشند. این سازمان سیاسی که از انسجام ساختاری و تئوریک کارایی برخوردار میباشد، از بدو تاسیس خویش از یکسری بیماریهایی رنج میبرد که حالت مزمن و لا علاجی پیدا کرده است. لا علاجی چنین بیماریهای فکری سیاسی و ساختاری، فعالان آزاده، دموکرات و مسئول دیگر جنبش ملی آذربایجان را به فکر می اندازد که آیا راه سومی برای جنبش دموکراتیک آذربایجان وجود دارد؟ اگر آری، شاخصه های آن چه ها میتوانند باشند؟

در خارج از این دو جریان ساختاری سیاسی ملی، هزارها آذربایجانی آزاده در انواع و اقسام سازمانهای سیاسی و صنفی سکولار و دموکراتیک سرتاسری به فعالیتهای روزمره خود در راه استقرار آزادی، سکولاریسم، مدرنیته و موازین حقوق بشر میپردازند. آذربایجانیها در خیلی از این سازمانها نقش های رهبری و کلیدی اساسی را ایفا میکنند. در اندامها ، بافتها و نهادهای این سازمانها و بدنه های آنها هم هزاران هزار آذربایجانی در صفوف نیروهای جبهه تحول و دموکراسی تلاش میکنند. نقش آذربایجانیها مثل جنبش های دموکراتیک مشروطه، حکومت ملی آذربایجان، قیام بهمن 57 ، نقشی کلیدی در تحولات آتی و آینده ایران بوده و خواهد بود.

جنبش فدرال دموکرات آذربایجان از دو بیماری اساسی فکری ساختاری رنج میبرد که در عمل آن سازمان را در حد افراطی گرائی استقلال طلبان پائین می آورد. یکی از این بیماریها اندیشه تقابل با هویت کشوری سیاسی ایرانی از یکطرف و مرادف قرار دادن ایرانی بودن با فارس بودن میباشد. این اندیشه در حالیکه هر گونه حرکت سیاسی ساختاری سرتاسری در ایران را به ملیت فارس نسبت میدهد، از هر گونه به رسمیت شناختن، همکاری کردن و  ائتلاف سکولار دموکراتیک مدرن در راستای عبور از نظام ولایت فقیه خود داری میکند. بر عکس، این بینش ایران ستیزانه تنها بر محور آذربایجان و ملیت آذربایجانی با چشم پوشی بر واقیتهای ژئوپولیتیک کشوری منطقه ای از یکطرف پرداخته و جمهوری ولایت فقیه را زیر چطر حفاظ خود محفوظ نگه میدارد، از طرف دیگر با نفی سیاسی تمامی تشکلهای سیاسی دموکراتیک سرتاسری موجب عدم پیوستگی، ائتلاف و یکپارچگی قابل توجهی در جبهه فراگیر نیروهای مبارزه در راه حقوق بشر، آزادی، نفی ولایت فقیه و سکولاریسم میگردد.

برای چنین سازمانهای سیاسی که به هیچ وجه حاضر به مبارزه سیاسی در چهارچوبه کشوری ایران نمیباشند و سازمانهای سیاسی سرتاسری در  محدوده سیاسی جغرافیایی ایران را به رسمیت نمیشناسند، فقط و فقط یک شاخصه مشترک محوری وجود دارد. این شاخصه مشترک دفاع از حقوق دموکراتیک مردم آذربایجان بر محور ایران ستیزی و اندیشه فارس محوری ستیزی میباشد. وقتی که این وجوه مشترک را در کنار همدیگر قرار میدهیم، طبیعی است که در عملکرد سیاسی روزمره میبینیم که وحدت و ائتلاف و همکاری "جنبش فدرال دموکرات آذربایجان"  با " سازمانهای متنوع و افرار منفرد استقلال اندیش افراطی آذربایجانی" بمراتب زمینه های مساعد تری پیدا میکنند. "جنبش فدرال دموکرات آذربایجان" بیشتر متاثر از استقلال طلبان به تمکین در چهارچوبه اندیشه های آنها میپردازند و از مواضع دموکراتیک و سیاستهای محوری خویش عدول میکنند. بازتاب تشکیلاتی ساختاری تمکین به اندیشه های افراطی گرایانه ملی موجب عدم امکان گسترش ظرفیتهای دموکراتیک سازمانی این جریان میگردد.

 بیماری دیگری که این سازمان از آن رنج میبرد تسلط اندیشه آذربایجان محوری به قیمت ایران ستیزی میباشد.بر بستر چنین زمینه های مساعد همکاری و تفاهم فکری، در بیشتر موارد این " جنبش فدرال دموکراتها" هستند که به قیمت حفظ انسجام ملی در جنبش ملی آذربایجان، به هر قیمت، در مقابل "استقلال طلبان" کوتاه می آیند. این عملکرد را میشود بیشتر به تمکین بخش اعظم جنبش چپ در اوایل بعد از قیام 57 در مقابل ولایت فقیه تشبیه کرد که با توجیح حفظ یکپارچگی جبهه ضد امپریالیستم آمریکا صورت میگرفت.  دقیقا به همین دلیل میباشد که با وجود تلاشهای سالهای متمادی برخی از آزاد اندیشان آذربایجانی و دیگر ملیتها میبینیم که  "کنگره ملیتهای فدرال دموکرات ایران"، که به ابتکار فدرال دموکراتهای ملیتهای مختلف تشکیل گردیده بود، همچنان در جا میزند و بیشتر پس روی کرده است تا اینکه پیش رفته باشد.

جوهره استراتژی محوری این دو جریان "جنبش فدرال دموکرات اذربایجان" و "استقلای طلبان"، ایران ستیزی و ستیز با اندیشه فارس محوری یا آریا محوری میباشد. برای آنها عملا عبور از نظام ولایت فقیه به عنوان استراتژی محوری اولیه تحول و استقرار دموکراسی، سکولاریسم و ارزشهای حقوق بشر در سرتاسر ایران یک پدیده غیر مطرح، غیر مربوط و درجه چندم میباشد. آنها عوض اینکه نوک پیکان حرکت تحول گرایانه خود را بر محور عبور از نظام کودتایی ولایی سپاهی بگذارند، دون کیشوت وار به دنبال آسیابهای بادی و فاکتورهای درجه دوم و سوم میگردند.

قصد من بهره برداری سیاسی از پرخاشگریهای اخیر بعضی شخصیتهای ملّی آذربایجان به دیگر سازمانها و یا شخصیتهای ملی دیگر در حد تخریب سیاسی اجتماعی آنها بود نمیباشد. گرچه خود این قضیه نشانگر آن است که ارزشهایی که بر پایه های آنها این دوستان سیاست گذاری میکنند، در رفتار سیاسی روزمره آنها را تا چه اندازه به منجلاب فساد اخلاق سیاسی می اندازد. هر انسان آزاده ای از خود میپرسد، این به اصطلاح شخصیتهای منفرد و رهبران سیاسی چه الگوهای رفتاری اجتماعی را بر پایه های کدامین ارزشهای انسانی نمایندگی میکنند و میخواهند در فردای کشور پیاده بکنند.

شاخصه های راه برون رفت از این بحران چه میتوانند باشند؟ البته تحلیل چنین بحرانی تفصیل فراگیرتری را لازم دارد. من در این مختصر به محورهای کلی کارهای عملی که میتوان انجام داد اشاره میکنم و امیدوارم گشایشی باشد بر اینکه دیگر اندیشورزان آزاده جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان با نظرات خویش این مهم را ژرفای بیشتری ببخشند.

راه سوم، راه نوین و تنها راه درست و استراتژی دموکراتیک ملی برای برون رفت از این بن بست در جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان، تشکیل چنین سازمان  سیاسی نوین میباشد. همه آذربایجانیهای آزاده ای که بخاطر باورهای عمیق دموکراتیک خویش نمیتوانند با افراطیون ملی همسو شوند. فعالین سیاسی دموکرات و آزاده ای که نمیتوانند تحت تاثیر تمکین به افراطیون ملی چطر حفاظی بر سر حکومت ولایت فقیه بکشند و دن کیشوت وار به دنبال دشمنان مجازی بگردند، باید صف خود را از استراتژی افراطی محور تنگ ملی جدا کنند. آزادگان ملی دموکرات آذربایجان ایران، باید صف مستقل خود را تشکیل بدهند. شاخصه های راه نوین سوم را شاید بشود در بندهای زیرین خلاصه کرد.

الف) جنبش ملی آذربایجان احتیاج به یک نهاد ساختاری سیاسی مستقلی دارد که اندیشه های آن بر محورهای فدرالیسم در چهارچوبه جغرافیایی ایران، سکولاریسم، مدرنیته، عدالت اجتماعی، ضدیت با هر گونه تبعیض و پایبندی به موازین جهانی حقوق بشر استوار باشد.

ب) این سازمان سیاسی به موازات سازمانهای سیاسی سرتاسری سکولار دموکرات و در ائتلاف با آنها در راه دست یابی به حقوق بشر و آزادیهای فردی و اجتماعی در مقیاس آذربایجان از یکطرف و سرتاسر ایران از طرف دیگر تلاش بکند.

ج) این سازمان سیاسی عبور از نظام ولایت فقیه را بعنوان مانع اولیه، اصلی، اساسی و محوری تعیین کرده و گذر و عبور از آن را بعنوان وظیفه محوری مرحله ای و  استراتژیک  خویش قرار داده باشد.

چ) اعضا و فعالین این نهاد سیاسی اجازه این را داشته باشند در عین حال در هر سازمان سیاسی سکولار دموکرات سرتاسری هم اگر مایل بودند، به تلاش سیاسی خویش ادامه بدهند.

ح) این سازمان سیاسی باورمند باشد که سازمانهای سیاسی سرتاسری در مقیاس کشوری و در راه تحولات بنیادین جهت کسب قدرت و یا اشتراک در نهاد ساختار حکومتی دولت فدرال مرکزی تلاش میکند و نقش اساسی محوری سازمان سیاسی فدرال دموکراتیک آذربایجان ایران بر پایه رقابت با دیگر احزاب و شخصیتهای ملی جهت کنترل و یا اشتراک در مجلس و کابینه ملی آذربایجان استوار میباشد.

د ) این سازمان به حق خودگردانی سیاسی تمامی ملیتها از جمله ملیت آذربایجانی معتقد بوده و در راه دستیابی به تمامی حقوق ملی دموکراتیک پایمال شده مردم آذربایجان از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.

 یکی از ویژگیهای  چنین سازمان سیاسی استقلال  سیاسی آن و عدم وابستگی تا تاثیر گیری قابل توجه آن از قدرتهای سیاسی منطقه ای میباشد. این سازمان سیاسی  هیچموقع بعنوان ستون پنجم یک کشور منطقه ای  در آذربایجان جنوبی عمل نخواهد کرد.

از ویژگیهای محوری و اساسی دیگر آن میشود به این موضوع اشاره کرد که تشکیل چنین سازمان سیاسی آذربایجانی میتواند سیل وسیع آذربایجانیهایی را که از هویت ملی خویش فاصله گرفته و خود را با هویت شهروندی ایرانی تعریف میکنند، متوجه فاکتور هویت آذربایجانی   در تعریف خود نموده و پلی به فراخنای میلیونها نفر در ائتلافی دموکراتیک ما بین جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان از یکطرف و جنبش سکولار دموکراتیک سرتاسری ایجاد بکند.

با به رسمیت شناختن دولت فدرال مرکزی ایران و احزاب سرتاسری که در راستای براه اندازی یک حکومت مرکزی دموکراتیک، سکولار و استوار بر پایه های موازین حقوق بشر فعالیت میکنند، و بر پایه های آمادگی فعالیت ائتلافی در راستای عبور از نظام ولایت فقیه، پلهای استوار ائتلاف مبارزات ملی دموکراتیک آذربایجان، با مبارزات سرتاسری هر چه استوارتر میگردد. این استواری و همکاری ائتلافی به ژرفا و غنای مبارزات دموکراتیک کمک شایانی خواهد کرد. یکی دیگر از بازتابهای چنین همکاری افزایش آگاهیهای سازمانهای سیاسی سرتاسری نسبت به ماهیت ، نفس، تاریخچه و دیگر جنبه های ستم ملی شده و این گسترش و ژرفای آگاهیهای دموکراتیک ملی در سطح جنبش دموکراتیک سرتاسری خود پشتوانه های جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان را در راه رسیدن با آمال ملی دموکراتیک خود قوی خواهد کرد.

یکی دیگر از ویژگیهای تاثیرات تاسیس چنین سازمانی و همکاریهای گسترده آن با سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک سرتاسری افزایش حس اعتماد متقابل، همکاری و تفاهم دموکراتیک بینابینی خواهد بود. این روند کاملا نقطه مقابل آن سیاستی است که الان "جنبش فدرال دموکراتیک اذربایجان" به پیش میبرد. سیاستی که محور استراتژیک آن نه بر پایه های ائتلاف با نیروهای دموکراتیک ملی و سرتاسری، بلکه بر عکس بر پایه ائتلاف به هر قیمت با افراطی ترین نیروهای ملی سیاسی آذربایجانی قرار میدهد.

هیچ انسان آزاده ای که معتقد به حقوق بشر بوده و مخالف هر گونه سیاست تبعیض آمیز  باشد، نباید و نمیتواند با حقوق دموکراتیک ملیتها از قبیل برخوردای کامل امکانات تحصیل به زبان مادری، گسترش فرهنگ و موسیقی ملی و داشتن حکومت محلی خودگردان ملی خویش مخالفت بکند. کسترش پلهای ارتباطی همکاریهای دموکراتیک، پیوندها را محکمتر کرده و در مقابل گسستگیها را از بین میبرد. همگی ملیتهایی که در چهارچوبه جغرافیایی ایران زندگی میکنند، به پیوند دموکراتیک سیاسی هم دیگر نیاز استراتژیک دارند.

 جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان به صف مستقل نوینی احتیاج دارد. صف مستقلی که از یک طرف حقوق ملی دموکراتیک مردم آذربایجان را در همکاری و ائتلافی دموکراتیک با سازمانهای سکولار دموکراتیک سرتاسری به پیش میبرد، و از طرف دیگر تحقق تحولی دموکراتیک در سطح حکومت مرکزی از طریق عبور از نظام ولایت فقیه را بعنوان استراتژی محوری سیاسی دموکراتیک خود جهت تحقق حقوق دموکراتیک مردم آذربایجان و دیگر ملیتها به رسمیت میشناسد. باشد تا فعالین سیاسی دموکراتیک واقعی آذربایجان از پراکندگی به در آمده و سازمان شایسته خویش را تشکیل بدهند.

 19/01/2011
جامعه رنگین کمان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.