تقی روزبه
مردم ناراضی ،روحانیت ناراضی،بازارناراضی،سایرباندهای قدرت ناراضی ازفرادستی باند احمدی نژاد…. .پس دراین مملکت کی ازاوضاع راضی است؟.بنظرمی رسد اوضاع شیرتوشیروبقول خامنه ای غبارآلوداست که البته برخلاف ادعای او نه فقط به سمت فرونشستن غبارها نمی رود بلکه غبارآلوده ترمی شود.به قول فردوسی معرکه نبردچنان داغ شده که گوئی" زمین شش شد وآسمان گشت هشت"!.دراین وضعیت وارونه که طبقه ای ازگل ولای اززمین کنده شده وبه آسمان می رود، ظاهرا معلوم نیست که کدام طبقه بهره مند ازاوضاع است وراضی ازآن وکدام طبقه اوضاع به کامش نیست وناراضی. وخلاصه آن که جنگ مغلوبه هفتادودوملت است.
اما سؤال غامض ترآنکه حالا که دولت فهمید سنبه حریف پرزوراست وبه سرعت عقب نشینی کرد،*بطوری که نه فقط حتی ۷۰%افزایش مالیات را به ۳۰% که قبلا موردتوافق طرفین قرارگرفته بود تقلیل دادبلکه حتی درگامی تازه به عقب به ۱۵% هم رضایت داد؛ پس چرا بازار-به موازات این چانه زنی ها،هم چنان به اعتصاب خود ادامه داده است؟ ظاهرا این سؤال حتی ازسؤال اول هم بغرنج تراست:
چنین پدیده ای معرف پیچیدگی منازعات واوضاع واحوالی است که بدون دقت درآن به پاسخی قانع کننده دست نخواهیم یافت:
الف-نخست آنکه بازاربه دولت فخیمه احمدی نژاد و وعده وعیده های آن اعتماد لازم را ندارد.دولتی که دریک لحظه می تواند این چنین عقب نشینی کند،می تواند درلحظه دیگروازجای دیگرتعرض خود را شروع کند. پس لاجرم توافقات به عمل آمده نیازمند تضمین های بیشتری است ضمن آنکه خوداین عقب نشینی سراسیمه حاکی ازضعف دولتی است که می توان با چانه زنی های بیشتربه دست آوردهای بیشتری نائل آمد.وضعیت بحران به نوعی نیست که بشود برپایداری توافقات به عمل آمده اطمینان کرد.خود دولت بیش ازهرکس دیگر حرمت احترام به قانون را بربادداده است.وقتی احمدی نژاد رسما وعلنا درصداوسیما اعلام می کند به مصوبات مجلس،مجلسی که دست نشانده نظام است، وقعی نخواهد گذاشت به رقبای خود می آموزد که بدانند قانون قبل ازهرچیزیعنی نظر هرکس که زوربیشتری داشت.
ب-معنای دیگرتداوم اعتراض آن است که گرچه اعتراض حول مطالبات معین صنفی شروع شده اما الزاما با تحقق این مطالبات ممکن است پایان پیدانکند.برخاسته ازوخامت بحران هم دربعد سیاسی وهم در بعد اقتصادی، درپشت خواستهای صنفی ولوبصورت پوشیده و ضمنی، وجوه سیاسی ومطالباتی کلان هم وجود دارند که ضمن نقش آفرینی اما هنوزنتوانسته اند با صراحت لازم مطرح شوند:
ازنظرسیاسی وقتی احمدی نژاد برای حذف رقبای اصول گرای سنتی خود ازگردونه قدرت ، که هم چون گروه مؤتلفه دارای پایگاه نفوذ اجتماعی دربازارهستند، خیزبرداشته ویا متحددیرین دیگرش روحانیت سنتی، تحت فشارهای روزافزونی ازسوی نسل جدید نواصول گرایان قرارگرفته است، بازاربه مثابه ضلع سوم این اتحاد نمی تواند بی تفاوت بماند.
ازنظراقتصادی هم بازاردارای آن چنان غریزه وآگاهی طبقاتی هست که نداند دولتی که درآستانه جراحی بزرگ اقتصادی قراردارد ودرعین حال با افت شدید منابع ارزی وافزایش بدهی دولتی و کسربودجه وفشارهای بین المللی مواجه شده است،به ناگزیر برای تأمین بخشی ازنیازهای عظیم مالی خود به کیسه فتوت اصناف وافزایش مالیات چشم ندوخته باشد. چنین رویکردی درعین حال مبین نارضایتی بازارازسیاست های اقتصادی وسیاست وارداتی وانحصاری دولت است.دولتی که دارای نقش عظیم اقتصادی است ویک دولت رانتیرنفتی است ودرعین حال بیش ازپیش به ابزاردست اندازی ومطامع باندی یکی ازباندهای فرادست تبدیل شده است.بی تردید تقلیل نقش غول دولت به ابزاری دردست یکی ازباندها به خودی خود منبع عظیم بحرانی است که بندها ومفاصل حاکمیت را به لرزه افکنده است.
حاصل آن که بازاربه مثابه بخشی ازطبقه حاکم اقتصادی حاضرنیست به جراحی اقتصادی یعنی سرشکن کردن هزینه های سنگین آزادسازی قیمتها و حذف سبوبسیدها گردن بگذارد.هم چنان که این نگرانی خود را درمورد وضعیت اقتصادی، درحین مذاکرات تحت عنوان رکود،عدم رشد اقتصادی وتورم بیان کرده است. دروجه سیاسی هم مخالف تمرکزقدرت سیاسی واقتصادی دردست باندهای رقیب است .
ازهمین رو اعتراض بازارضمن داشتن وجه مشخص صنفی-اقتصادی معین، اما درهمان حال دارای سایرووجوه کلان اقتصادی وسیاسی ولو ناگفته است که برخاسته ازکل بحران است. بحرانی که درآن هیچ طبقه ای نمی تواند خود را بی تفاوت نشان دهد وسردرگریبان خود داشته باشد.
حربه اعتصاب
گرچه منازعه بازارودولت درماهیت خود ازنوع منازعات بالائی ها و حول چگونگی تقسیم قدرت وثروت بشمارمی رود ونه آنگونه که برخی می خواهند آن را جدال جامعه مدنی و دولت وانمودکنند،وحتی می توان گفت که نقش حامیان "سبزبازار"دراین بحران کمرنگ است؛ اما درفضای سیاسی ملهتب کنونی ودرشرایطی که یافتن اشکال مبارزه سراسری وکارسازباتوجه به سرکوب تظاهرات خیابانی از چالش های مهم جنبش است، دارای بازتاب وسیع تری ازمنازعه بالائی ها است.چراکه به موازات مبارزه بالائی ها با یکدیگر، مبارزه ای ازسوی اقشارگوناگون مزدوحقوق بگیر و همه لایه های مردمی و زحمتکش وجنبش های اجتماعی با سیاست آزادسازی قیمت ها و افکندن هزینه های سنگین آن بردوش زحمتکشان وجود داردکه اندیشیدن به اعتصاب سراسری به عنوان حربه ای مؤثروکارآ دربرابراین سیاست ویگرانه و برای متوقف کردن آن درجریان است.سیاستی که درکلیت خودسیاست کل طبقه حاکمه وحتی سیاست بانک جهانی هم محسوب می شود. صرفنظرازجایگاه بازاردرساختارقدرت وقدرت چانی زنی ناشی ازآن وهم چنین منازعات بالائی درتضعیف اقتدارنظام،نقش اعتصاب وگسترش آن به بازارشهرهای بزرگ و مختلف وخطر فراگیرترشدن وبازتابی که دراذهان عمومی نسبت به کاربرد این شکل مبارزه بوجودمی آید،موضوعی قابل توجه است.
با امتناع بازاریان واحتمالا سایراقشاربورژوازی درپذیرش بخشی ازهزینه های آزادسازی قیمت ها،دولت پرمدعا که دیواری کوتاهترازدیوارمردم نمی یابد ،قطعا تلاش خواهد کرد که با فشاربیشتری به مردم و به لایه های زحمتکش هزینه های کمرشکن باصطلاح جراحی وورشکستگی اقتصادی نظام را به دوش نهیف آنها بارکند. همانطورکه پیش ازاو ودرآستانه سال نوخامنه ای سال جدید را سال کاروتلاش مضاف نام نهاد. ازهمین روتلاش برای فراگیرکردن ایده تدارک اعتصاب عمومی ومردمی علیه کل سیاست های اقتصادی و خانه خراب کنِ آزادسازی قیمتها،که حاصلی جزبیکاری وبی خانمان کردن میلیونها تن دیگرندارد،امری است ضروری و اجتناب ناپذیر.چنانکه مشهوداست بورژوازی وطبقات میانی رو به بالا درراستای دفاع ازمنافع وحفظ درآمدهایشان تلاش خود را برای مقابله با سرشکن کردن(بخشی از) هزینه های بحران بدوش خود شروع کرده اند.وقت آن است که کلیه مزدوحقوق بگیران و همه طبقات واقشارتهیدست وصفوف همه استثمارشوندگان با مزدوبی مزد نیز،برای مقابله با بهمن بحرانی که درحال فرودآمدن است،دست بکارشوند.