دکتر غفار پوربختیار
علیقلی خان سرداراسعد بختیاری ،رجل برجسته ومشروطه خواه ویکی ازدو فاتح برجسته تهران، درسال ۱۲۷۴ق./۱۸۵۸م. دریکی از سیاه چادرهای ایل بختیاری متولد شد.پدرش حسینقلی خان ایلخانی بختیاری ومادرش بی بی مهری جان بود.حسینقلی خان ،ایلخانی بختیاری – که قدرت ونفوذ بسیاری در چهارمحال و بختیاری و خوزستان داشت و توانسته بود نظم وامنیت را تا مدتها درآن مناطق بر قرارکند- دررجب ۱۲۹۹ق./۱۸۸۲م. طی دسیسه ای به دستور ناصرالدین شاه و به دست فرزندش شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان (حاکم اصفهان وفرزند ناصرالدین شاه) به قتل رسید.
درهمان هنگام علیقلی خان وبرادربزرگترش اسفندیارخان ،که همراه پدربودند پس از کشته شدن او به دستور ظل السلطان به زندان افتادند.علیقلی خان پس از چندین سال با وساطت وحمایت میرزاعلی اصغرخان اتابک امین السلطان ،صدر اعظم ناصرالدین شاه آزاد گردید. وی پس ازورود به تهران، به درجه سرتیپی رسید وبه فرماندهی تیپ سوارصد نفره بختیاری(گارد ویژه صدراعظم) منصوب شد.*
بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه در ۱۳۱۳ق./۱۸۹۶م. ودرفاصله چهل روزه قتل شاه تا ورود مظفرالدین میرزای ولیعهد به پایتخت ،علیقلی خان وسواران بختیاری تحت امر او از جان امین السلطان – که اداره امور دولت را برعهده داشت –محافظت کردند.**درسال ۱۳۱۸ق./۱۹۰۰م.علیقلی خان از طریق هند به اروپا رفت و پس از دو سال اقامت درآنجا ، به تهران بازگشت. اقامت وی دراروپا او را با تحولات وپیشرفتهای اروپاییان آشنا کرد و باعث شد اندیشه وذهن وی متحول گردد.این مسافرت در وسعت دید وافق فکری علیقلی خان تاثیر بسزایی داشت . پس از بازگشت به تهران باردیگر فرماندهی محافظان امین السطان – که در آن هنگام صدراعظم مظفرالدین شاه شده بود – پذیرفت.روابط دوستانه وصمیمی علیقلی خان و برادرانش باامین السلطان – که اززمان تولد ایلخانی آغاز شد بود-همجنان ادامه یافت.
علیقلیخان،پس از درگذشت برادر بزرگترش اسفندیارخان سرداراسعد درسال ۱۳۲۱ق./۱۹۰۶م.،ملقب به سردار اسعد(دوم) گردید.***با برکنار شدن امین السلطان از صدارت عظما، سرداراسعد نیز تهران را ترک کرد وبه زادگاه ایلی خود یعنی سرزمین بختیاری بازگشت علیقلیخان سرداراسعد درسال ۱۳۲۴ق./۱۹۰۶م. برای معالجه چشمهایش ،دیگربار رهسپار اروپا گردید و این بار سه سال در فرانسه اقامت گزید .سرداردرپاریس بود که محمد علی شاه مجلس ملی را به توپ بست و باسرکوبی مشروطه خواهان، استبداد صغیر خود را آغاز کرد. همین که وی در پاریس از این رخداد تاسف بار آگاه شد ، سخاوتمندانه به حمایت مادی ومعنوی مشروطه خواهان فراری پرداخت و به طور منظم در جلسات آنها شرکت کرد.
به درخواست مشروطه خواهان ایرانی مقیم پاریس، سردار اسعد سرانجام مصمم شد تا با بسیج ایل بختیاری، برای نبرد با استبداد و دفاع از مشروطیت وارد صحنه شود .او نامه هایی مبنی بر حمایت از مشروطیت برای برادران خود بویژه برادر بزرگترش ، نجف قلی خان صمصام السلطنه فرستاد وخود نیز بلافاصله روانه ایران گردید ، وی با ورود به ایران، به حمایت از مشروطیت وپیکاربا استبداد محمد علیشاه برخاست.سردار اسعد با ترتیب و تجهیز تعداد بیشتری از سواران بختیاری به اصفهان رفت و فرماندهی سپاه بختیاری را از برادر خود صمصام السلطنه تحویل گرفت و به سوی تهران حرکت کرد.
دوسپاه مشروطه خواه شمال وجنوب به رهبری علیقلی خان سرداراسعد ومحمد ولی خان تنکابنی ،سرانجام در ۲۴جمادی الثانی ۱۳۲۷ق./۱۶ ژوییه ۱۹۰۹م.پس از سه شبانه روز زد و خورد وارد تهران شدند وباسرنگون ساختن استبداد محمدعلیشاه ، مشروطیت را دوباره برقرارکردند.محمدعلیشاه ازسلطنت برکنارشد وپسرش ،احمدشاه را، فاتحان پایتخت به جانشینی وی برداشتند.
دراولین کابینه پس از فتح تهران،سردار اسعد، وزیر داخله شد واصلاحاتی دراین وزارتخانه صورت داد.چندی بعد به منصب وزارت جنگ رسید ودرآن مقام نیز دست به اقدامات واصلاحاتی زد.با تشکیل کابینه مستوفی الممالک ،هردو فاتح تهران، مناصب وزارتی خودرا ترک گفتند ونماینده مجلس شورای ملی شدند. باتشکیل مجدد کابینه سپهدار تنکابنی، سرداراسعد با وجود اصرار او ودیگران حاضر به پذیرش منصب وزارت نگردید .
درجمادی الثانی ۱۳۲۹ق./ژوئن۱۹۱۱م.، آزرده از بی ثباتی امور دولت برای ادامه معالجه چشمان خود روانه اروپا گردید.پس از معالجه ، درزمستان همان سال به ایران بازگشت،اما مدتی بعد کاملا نابینا،فلج وخانه نشین شد .سردارازآن پس باقی زندگانی خود را بافعالیتهای علمی وفرهنگی ویا رهنمونی سیاستمداران مشروطه خواه بویژه راهبری خوانین بختیاری سپری کرد وسرانجام در ۱۴محرم ۱۳۳۶ق./۳۰ اکتبر۱۹۱۷م. درسن ۶۲ سالگی درگذشت.
دولت وملت ایران، به پاس خدمات وی به وطن جنازه او را طی مراسم با شکوهی تشییع کردند و پیکرش رادر تکیه «میر» قبرستان تخت فولاد اصفهان، درآرامگاه خانوادگی خوانین بختیاری به خاک سپردند.
علیقلی خان سرداراسعد، نه تنها در امورسیاسی ونظامی دارای لیاقت ،شایستگی وکاردانی بود، بلکه درامور علمی وفرهنگی نیز علاقه ،استعداد وپشتکار فراوانی داشت.
وی درزمینه های علمی و فرهنگی آثارو خدمات بسیاری ازخود به یادگار گذاشت.
سرداراسعد، از این لحاظ چه درمیان خانواده خود و چه درمیان دیگر خوانین بختیاری کم نظیر بود، این درحالی بود که خیلی ازبزرگان ورجال ایران درآن روزگارتوجه چندانی به دانش وفرهنگ نداشتند.
سرداراسعد برخلاف آنها مقوله فرهنگ را بسیارمهم میدانست وگرامی میداشت ودراین راستا، تلاش وکوشش فراوانی کرد.وی سفرهایی به اروپا وبویژه فرانسه کرد ومدتها درآن دیاراقامت داشت، درآنجا بود که با عمق تحولات و پیشرفتهای اروپای آن روزگار بویژه تحولات علمی وفرهنگی آن سامان آشنا شد .این مهم البته باعث تحول فکری وی شد ودربازگشت به میهن تلاش کرد در ایجاد تحول وپیشرفت درکشور بویژه تحول علمی وفرهنگی کارسازباشد.
کوششهای علمی وفرهنگی سرداراسعد را میتوان به دو دسته پژوهشی وآموزشی تقسیم کرد.سرداربه شخصه علاقه واشتیاق زیادی به امرنگارش وترجمه داشت وکارپژوهش رابزرگ میشمرد.اویامستقیما خود به کار پژوهش میپرداخت یا دیگران رابه نوشتن وترجمه وامیداشت.ودراین راستا ازحمایت مادی ومعنوی نویسندگان، مترجمان وپژوهشگران دریغ نمی ورزید.سردار اسعد محققان ومترجمانی را استخدام کرد وباخود به قریه جونقان، ملک اربابی اش برد ودرآنجا به کار نگارش وترجمه گماشت.(۱۱)
با حمایت وتشویق همیشگی سرداراسعد،این پژوهشگران موفق به تدوین وترجمه کتابهای زیادی شدند. سردار نوشته ها وکتابهای خارجی را برحسب علاقه وسلیقه خود به گروه مترجمان می سپرد ودرفرایند ترجمه برکارآنان نظارت داشت وآنها نیز با حمایت وی توانستند آثار فراوانی پدید بیاورند یا به فارسی برگردانند.سرداراسعد خود نیز اهل مطالعه ،نوشتن وترجمه بود وکتابهایی را نوشت یا از زبانهای فرانسه وعربی به فارسی برگردانید .او،دراین امر چندان کوشید که سرانجام چشمانش رابرسراین کارگذاشت برخی ازآثارقلمی وترجمه ای سردار اسعد به قرارزیراست:
۱- تاریخ بختیاری:این کتاب راسرداراسعد به کمک عبدالحسین سپهر وشماری از نویسندگان ومترجمان دیگر نوشته است .
۲- ترجمه تاریخ حمیدی (داستانی تاریخی درباره سلطان عبدالحمید ،پادشاه عثمانی )،نوشته پیرکیارد،پادشاه ۱۳۲۷ق./۱۹۰۹م.
۳-ترجمه دختر فرعون،الکساندر دوما،تاریخ انتشار۱۳۲۴ق./۱۹۰۶م.
۴-ترجمه عشق پاریس ،الکساندردوما،۱۳۲۲ق./۱۹۰۴م.
۵-غاده الانگلیس (بولینا)،جرجی زیدان،۱۳۲۱ق/۱۹۰۳م.
۶-ترجمه هانری سوم ،نویسنده نا مشخص،۱۳۲۳ق./۱۹۰۵م.
۷-هرمس مصری ،۱۳۲۲ق./۱۹۰۴م.
اما درکنارفعالیتها وتلاشهای علمی وپژوهشی، یکی دیگراز دغدغه ها ودل مشغولیهای سرداراسعد ، مسائل فرهنگی وآموزشی بود . اوعلاقه وتوجه بسیاری نسبت به تعلیم وتربیت کودکان ایرانی نشان میداد.
دراولین مجلسی که در سال ۱۳۱۵ق./۱۸۹۸م.برای ترویج وگسترش معارف تشکیل شد،حضور داشت.(۱۲)
درسال ۱۳۲۹ق./۱۹۱۱م نیز برای تاسیس مدرسه صنایع مستظرفه (مدرسه نقاشی)،با کمال الملک وحکیم الملک همراهی کرد ومجوز واگذاری قسمتی ازاراضی باغ نگارستان را برای ساختن این مدرسه ،همراه با مبالغ زیادی پول ازمجلس شورای ملی گرفت.(۱۳) پس از فتح تهران ساخت وتاسیس مدارس نوین برای تعلیم و تربیت دانش آموزان ایرانی ، مهمترین مسئله ای بود که ذهن سرداراسعد رابه خود مشغول ساخته بود. در۶ربیع الثانی ۱۳۲۹ق./۴ژوئن ۱۹۱۱م. دولت مشروطه به پاس خدمات وزحمات فراوان سرداراسعد درسرنگونی استبداد و برقراری مشروطیت مبلغ پانصد تومان حقوق ماهیانه برای وی در نظر گرفت.(۱۴) اما سردار اسعد در نامه ای به تاریخ ۱۷ ربیع الثانی به وزارت مالیه اطلاع داد که این مبلغ را – که درآن هنگام مبلغ هنگفتی به شمار میرفت – برای گسترش معارف وتاسیس مدارس درتهران وتعلیم وتربیت کودکان ایرانی اختصاص داده است ( ۱۵) سرداراسعد دراین نامه ضمن تشکرو امتنان از مراحم والطاف دولت ازبابت برقراری این مواجب خطاب به وزیر مالیه نوشت :
…چون امروزه مملکت زیاد از هرچیز محتاج به معارف است ودولت باید درترویج معارف زیاد ازهرچیز سعی فرماید ،استدعا میکنم که این شش هزارتومان (حقوق سالیانه)مرحمتی داراشورا ازطرف دولت به مصارف معارف رسانند…(۱۶)
سرداراسعد،درهمین نامه تقاضا کرد تامبلغ مذکور بااطلاع چهارنفرازرجال بزرگ ترقی خواه ومعارف پرور ایران یعنی موتمن الملک (حسین پیرنیا)،رئیس مجلس شورای ملی،حاجی سید نصرالله،ذکائ الملک (محمدعلی فروغی) وحکیم الملک(ابراهیم حکیمی)وبانظارت آنها به برهزینه کرد آن ونیز با اطلاع وزارت معارف به مصرف معارف برسد.(۱۷)
حقوق ماهیانه سرداراسعد باتوافق وصلاحدید شخص وی ،برای مخارج احداث وتعمیرات مدرسه فرهنگ (شرکت علمیه فرهنگ) اختصاص یافت.(۱۸)هیئت وزیران در جلسه ۲۱حمل ۱۳۳۱ق./۱۰آوریل ۱۹۱۳م.به موجب پیشنهاد وتایید وزارت معارف واوقاف تصویب کرد که مبلغ چهارهزارتومان ازبابت سنوات گذشته سرداراسعد، به موجب تقاضای او برای انجام بنای مدرسه شرکت فرهنگ داده شود مشروط براینکه سردارازبابت حقوق گذشته خود ، برای مخارج مدرسه فرهنگ به همین مبلغ بسنده کند وازآن پس حقوق ماهیانه پانصد تومان وی برای مصارف یک باب مدرسه متوسطه – که وزارت معارف تاسیس آنرا لازم دانسته است-اختصاص یابد.اماچون سرداراسعد محل بنای این مدرسه را کالسکه خانه سلطنتی پیشنهاد کرده بود ولی اولیای دولت قبول این تقاضا راصلاح ندانستند،تصویب شد که زمینی از اراضی نگارستان به اندازه کفاف برای بنای مدرسه داده شود.(۱۹)
درابتدا سرداراسعد علاقه زیادی به حمایت از ترویج معارف ومدرسه سازی در تهران داشت ،اما چند سال بعد نظر خودرا تغییرداد وعلاقه مند شد تا به گسترش علم وفرهنگ وتوسعه معارف وتعلیم وتربیت کودکان درچهارمحال وبختیاری کمک کند. ملکزاده دراین خصوص نوشته است:
پیش از طلوع مشروطیت سرداراسعد درمیان خوانین وروئسای ایلات ایران یگانه کسی بود که دبستانی به سبک جدید دربختیاری تاسیس نمود وشیخ علی تاری رابا چند نفر معلم از تهران استخدام کرد وبه بختیاری برد ومردم را تشویق کرد که اطفال خود را برای تحصیل به دبستان نوبنیان وارد کنند ونیز پس از ظهور مشروطیت عده ای از فرزندان بختیاری را که فارغ التحصیل همان دبستان بودند، برای تکمیل تحصیلات به اروپا فرستاد.(۲۰)
حسن وثوق الدوله ،رئیس الوزرا نیز درحکمی به وزارت مالیه درتاریخ ۲۲سنبله ۱۳۳۴ق./۴دسامبر ۱۹۱۵م.تغییرنظر سرداراسعدرا ازکمک به بنای مدرسه در تهران ذکر کرده است:
سابقا موافق نظریه حضرت اشرف آقای سرداراسعد، مقرر گردیده بود که معادل شش هزارتومان مواجب سالیانه شخصی معظم له را از وزارت معارف در تحت نظر خودشان به مصرف یک باب مدرسه در طهران برسانندواکنون مطابق شرحی که آقای سرداراسعد مرقوم داشته اند ،معظم له نظریه خودرا تغییر داده ومیخواهند مبلغ مزبوررا به مصرف یک باب مدرسه – که در بختیاری تاسیس شده- برسانند.نظربه مراتب مزبوره ،لازم است قدغن فرمایید ازاین به بعد این مواجب را مستقیما به معظم له بپردازند که به مصرف مدرسه مذکوره برسانند…وثوق الدوله.(۲۱)
ازسرنوشت این مدرسه وکمکهای سرداراسعدبه آن در منابع واسناد خبری نیست وسرداراسعد نیز –که درآن هنگام نابینا وخانه نشین گردیده بود –دو سال بعد چشم از جهان فرو بست .هیچکدام از خوانین بختیاری وحتی فرزندان او نتوانستند در حوزه معارف پروری وحمایت از علم وفرهنگ ، آوازه ای همانند وی بدست آورند.
پی نوشتها
۱.الیزابت مکبین راس،با من به سرزمین بختیاری بیائید،ترجمه مهراب امیری(تهران:آنزان،۱۳۷۳)،ص ۲۱۲(یادداشتهای مترجم).
۲.علیقلی سرداراسعد ،عبدالحسین لسان السلطنه سپهر،تاریخ بختیاری ،به اهتماسم جمشید کیانفر(تهران:اساطیر،۱۳۴۷۶)،ص ۴۷۲.
۳.همان،ص ۱۷۶.
۴.مکبین راس ،پیشین،ص ۲۱.
۵.Iranica(encyclopedia)
۶.Ibid
,Newyork,۱۹۸۹,vol.۳,p.۵۴۳.
۷.مهدیقلی مخبرالسلطنه هدایت ،خاطرات وخطرات،چاپ ۴(تهران:زوار،۱۳۷۵)،ص ۱۱۸