تهران

مولوی یک هنر مند است اشتباه سروش و امثل او این است که او را فیلسوف میپندارند. اگر چه مولوی هنر زیستن دارد و برای خودش با شعرش و با نوعی پتاه بردن به نیروی درونی نوعی آرامش اما او نمی تواند متفکری باشد که یک فکر نوین ارائه میدهد. اصلا متفکر دانستن مولوی و او رفرانس و مرجع علم و دانش معرفی کردن او نوعی کمینه دانستن اوست. مولوی فقط یک هنر مند است هنرمندی که سزاور کنجکاوی و تحقیق و شناخت است. بدبختی بزرگ ما این است که هنوز الفبای مدرنیته و مدرنیسم را هم نمی دانیم. من فکر میکنم اساسا توقع داشتن از کسانی چون کدیور و سروش و بی بضاعتی چون مهاجرانی بر اینکه متفکر باشند توپقعی بیجایی ست. آنها هچون بزمی هایی که فقط برای بزم خودیها نطق می کنند و میرقصند و دست می افشانند و در برابر عام صاحب نظران خجالتی باقی می مانند و لکنت زبان میگیرند است. و این یعنی سرگرم در بین خودیها و بقول خودشان صاحبدلان. من فکر میکنم که اسلام یک دین ضد ترقی و ضد پیشرفت است و هیچ مسلکانی تا مسلمان است نمی تواند باعث بروز اتفاقی در اسلام شود. و به محض اینکه دیگر مسلمان نیست که خب وضع معلوم است او دیگر مسلمان نیست تا اتفاقی از درون بیفتد. اسلام نوعی نگهدارنده نوعی کنسرواسیون در خودش دارد که اجازه تعییر و تحول را در ان «قوطی» که هست می زداید. برای همین شاید فشار از بیرون بتواند این این قوطی مرگبار که ضدیتش با بشر و حتا حیوان ثابت شده را بترکاند و آنرا منفجر کند شاید که این دین نیز مثل ادیان دیگر قدری انسانگرا و مهربان شود. دین اسلام از بدو تولد تا کنون ذره ای فایده برای نوع بشر نداشته است. برعکس تمامی تاریخ اسلام مملو از آدمکشی کنیز داری و برده داری جنسیتی و کشتار و جنگ بوده و تا آن انفجار که گفتم اتفاق نیفتد همچنان این چنین خواهد بود. از سروش و کدیور و اصلاحطلبان نباید و نباید انتظار تفکر را داشت. گروهی چپی که سالها ی سال با اسلام لاس زده اند حالا به صرافت افتاده اند که شاید بتوان با اسلام کنار آمد. همچنانکه با خمینی و دهقان و کارگر و برزگر اتحاد کردند تا بنیاد استبداد و دیکتاتوری و سگ ذنجیری آمریکا شاه را نابود کنند. اما آنها همه چیز را نابود کردند. و حالا روز از نو…./