بنده که شرم دارم شما چطور!!!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با سلام این گفتگو ساختگی و متملقانه به نظر می رسد. آقای بنی صدر را می توان هم پرسشها و هم در پاسخها باز شناخت. البته گو اینکه برای رد گم کردن «احمد» ادعا می کند که سخاوتمندیش برای بنی صدر از سر تملق نیست. اما روح پرسشها وپاسخها نوعی خود شیفتگی و عدم صداقت و خود تملقگویی را تداعی می کند. من فکر می کنم و متواضعانه می گویم که آنهایی که خودشان را «سر» اپوزیسیون می دانند ما مردم را نادان و بازی خور تصور می کنند. این نوشته برای خودش فلسفه ای دارد و آن فلسفه سفسطه است. نوعی سفسطه ی آخوندی! از صداقت تهی ست. اولا این «احمد» کیست؟ چرا نام نشان ندارد. چرا شفاف نیست؟؟ مگر این پرسش و پاسخ می تواند خطری داشته باشد؟؟؟ متاسفانه جناب بنی صدر از این کارها زیاد می کنند. و البته به نظر خودشان با یک تیر چندین هدف می زنند. اول اینکه ایشان با یک خود پر هیبتبینی عجیبی خودشان را رهبری بزرگ جا می زنند٬ هدف دیگر این مقاله و تمامی نوشته های بنی صدر این است که ایشان وانمود کند که عالم کل علوم است!!! البته طبق گفته ی پدر من که ایشان را بخوبی می شناسد ایشان این نظریه را به آقای منتظری هم گفته بود و مدعی شده بود که اگر یادم باشد یک رهبر باید سی و شش علم داشته باشد و وقتی مرحوم منتظری او پرسیده بود آن کس کیست ایشان با تواضع فرموده بودند من آن علوم را دارم. امیدوارم آقای بنی صدر صداقت بخرج دهند و صحت و سقم سخن مرا بازگویند.هدف دوم این تیر اینکه به این سایت و دیگر سایتها آزادیخواه و لاییک هشدار می دهند که اگر مردم به خیابان نمی آیند به خاطر ضدیت با دین ی ست که در این سایتها نمایان است. با اینکار آقای بنی صدر یک هدف دیگر هم دارند و آن توجیه درجازدن خودشان است در این سی و پنج سال و آن و این درجازدن عبارت از این است که حضرت ایشان هنوز هم خواهان بر پایی یک حکومت اسلامی واقعی ست. بعد از انقلاب اسلامی در هجرت و پا فشاری بر اینکه ایشان هم همانند جد بزرگوارش قرار است تا از مکه ی پاریس به مدینه ی تهران مهاجرت کند. چنانکه خمینی هم چنین کرد. چیزی که مردم ایران به هیچ وجه نه می خواهد و نه قبول دارد. بنده از کرمان هستم ولی در تهران زندگی می کنم و دانشجو هستم و در هفته حدود چهل ساعت شوفر تاکسی هستم برای پرداختن هزینه ی زندگیم. مردم ایران واقعا از دین گریزانند. شما باور نمی کنید چه توهینهایی را من خودم از ساعت دو بعد از ظهر تا نیمه شب در اتومبیلم می شنوم. در شهر ما کرمان و ماهان و یزد و تا نوغ و رفسنجان همین طور است. من واقعا از این بنی صدر و خصوصا این اعتماد بی پایه به نفسش حیرت می کنم. این آقا چنان حرف می زند که گویی نبض سیاست و اجتماع و و ضربان سوسیهتال* نه تنها ایران بلکه کل سیاست جهان را در دست دارد. من فقط فکر می کنم که این صحنه سازیها و این گفتگو سازیها شرمآور است. مردم ایران بیشتر از هر چیز از این فسیلها ی مذهبی و مذهبمدار گریزان است. *(این واژه ی جدیدی ست که از همان فرانسه ی بنی صدر که پنجاه سال است درش است و هنووز هم از هجرت انقلاب اسلامی دم می زند بدانشگاه ایران هم آمده و و حرکت های اجتماعی را شامل می شود)

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.