با درود زنده یاد “صادق هدایت” کتابی دارد بنام (کاروان اسلام) که انگار در وصف این ( خارها و برادران) ماله کش نظام پر برکت که برامده از افتضاح یا همان “چیز طلایی” هستند نوشته شده است. به سخنان ” محمود دولت ابادی” این قلم کش مفلوک توجه کنید و اخر و عاقبت این پهلوان پنبه ها را ببینید. در برلین میگوید: چقدر از لفظ مرگ بدم می اید٬ دلم از مرگ بیزار است٬ چقدر از مرگ٬ از مرگ اندیشان و مرگ سازان متنفرم. همین انسان دروعگو که از شعار خشک و خالی عده ای بجان امده و فراری از دست حاکمان اسلامی منقلب می شود و زبانش به تندی می گردد سالها بعد به دست بوسی اخوندی میرود که تنها در مدت چندماهه زمام داریش بیش از(۶۰۰) ایرانی اعدام شده است . این قلم کش بیچاره به امید دریافت مجوز نوشته جاتش هر حقارتی را پذیرا می شود و بروی مبارکش هم نمی اورد . در پایان قسمتی از اعتراضنامه مینا اسدی را می اورم : توی سرم یک تالار بزرگ و پر از چلچراغ است.پراز نگهبان و پاسدار و زنان لچک به سر…پر از مردان با جلال و جبروت… هنرمندان ….نویسندگان و شاعران و کارگردانان معروف…هنرمندان قدیمی و هنرمندان تازه به دوران رسیده. همه دلاک و کیسه کش یک حکومت جوان کش …دلال یک رژِیم ویرانگر و قمه کش… مراسم با سرود جمهوری اسلامی آغاز می شود مردی نقالی می کند.جمعیت صلوات می فرستند…فضا روحانی می شود طبقه ی اول از هنرمندان مردمی لبریز است .محمود دولت آبادی با موهای سفیددر طبقه ی دوم نشسته است …دیری نمی پاید که متوجه حضور او می شوند .ایشان را به طبقه ی اول میبرند و در کنار حجت الاسلام والمسلمین “زم” وشهرام ناطری می نشانند… چه اتفاق عجیبی!از خاتمی چی تا طرفداران خامنه ای و احمدی نژاد گوش تا گوش نشسته اند غرق در جمال و کمال یک آخوند که رییس جمهور شان است انگار نه انگار که یک موی سرشان به کل فیضیه می ارزد. عزت الله انتظامی در آستانه ی نود سالگی میخواهد به کجا برسد با این همه مقام و منزلت هنری؟علی نصیریان در هشتاد سالگی چه از جاه ومال کم دارد؟ آقای دولت آبادی هفتاد و دو ساله…نویسنده ی شهیر وسوار بر اسب سفید داخل و خارج کشور و معروف عام و خاص چه در زندگی آرزو کرده است که به آن نرسیده است؟ بهمن فرمان آرا که در زمان احمدی نژاد به اعتراض ،جوایز فجر را نپذیرفته است چه فرقی بین روحانی و احمدی نژاددیده که شتابان به سوی قبله ی حاجات دویده واجازه ی فیلم جدیدش را دریافت کرده است .از خرده ریزها که تازه سر از تخم در آورده اند و دارند راه و رسم خود فروشی را از متقدمان می آموزند کاری ندارم اما دوست دارم بدانم که این مشاهیر جراغ به دست چرا به این همه حقارت و خفت تن می دهند.؟ در سالهای آخر زندگی که همه نقرس و قند و چربی و هزار کوفت و زهرمار دارند چه جای کم و خم شدن است؟ مینا اسدی……یکشنبه دوازده ژانویه سال دوهزار و چهارده…استکهلم
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو