شاید بازرگان می پنداشت که شاه با حضورش در ایران می توانست جلوی آخوندها را بگیرد. خودش که نتوانسته بود اینکار را بکند و آخوند زدایی شده بود. پس باید سمبه پر زورتری می یافت. ده ماهی پس از «انقلاب » آنقدر جامعه قطبی شده بود که دو در صدی ها، خیلی بیشتر شده بودند و امام راحل، دجالیتش نمایان تر شده بود. مهمتر از اینها، بازرگان قبل از توافق با هویزر در بی طرف کردن ارتش، هیچگاه خواهان سرنگونی شاه نبوده است. خواهان شاه سلطنت کن بوده و نه حکومت کن. حالا که اون مرحوم دستش از دنیا کوتاه است و حرف هایش را نمی شود تفسیر کرد. کاش جایی نوشته باشد که چرا این نامه را نوشته است با وجودیکه می دانست اگر شاه به ایران بر می گشت، تکه بزرگش گوشش بود
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو