خوب بود که آقای سیف ، در این ۱۱ سال که مدت کمی هم نیست این یادداشت ها را می دادند دست همان افرادی که بحث می کردند تا شاید کمی ، لااقل کمی، از بار ادعاهای بی پایه اش کم می کرد و از زهر ضد کمونیستی اش می کاست و در سطحی می آورد که ارزش پاسخ دهی را می یافت. کار دیگری هم که نویسنده می توانست بکند این است که این نوشته “وزین” را برای چند آکادمی علوم سیاسی مرتبط با احزاب کمونیستی بفرستد تا شاید آنها کمک کنند ببینیم که مارکسیسم “فرزند” چی بود و از دل کی در آمد ؟ البته مارکسیست های ایرانی حتی کاپیتال مارکس را نخوانده اند و حتی ایرج جان اسکندری که 50 ،60 سال پیش آنرا ترجمه کرد هم مارکسیست نبود چرا که بعد از ترجمه آنرا نخوانده بود! خیل عظیم دیگر مارکسیست ها ی ایران هم که باید در کلاس اکابر شرکت کنند! در یکی از تبلیغات ضد کمونیستی رژیم خوانده بودم که ” دکتر تقی ارانی ، که پایه گذار ترویج ایدئولوژی مارکسیسم در ایران می نامیدنش، از توده ای های خیلی وابسته بوده است !” این هم یک نوع تاریخ نویسی است. حالا چه کسی باید پاسخ بدهد که ارانی بنیادگذار نشریه تئوریک ماتریالیستی دنیا، چند سال قبل از تاسیس حزب توده در زندان بدستور رضا خان، کشته شده بود! ولی سوالی که مطرح می شود این است که نویسنده این نوشته ، خود را در چه موضع ای می بیند؟ مارکسیست است؟ کمونیست هست؟ تاریخ نگار مستقل؟ ناسیونال کمونیست؟ سوسیال دمکرات ؟ لیبرال دمکرات؟…
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو